کشف کردن بدون نیازمند بودن

آیا تابه حال شده است که به این فکر کنید که دنیا از شما چه چیزی را می خواهد به معنی اینکه چه چیزی را می خواهید به او بدهید ؟

وقتی که به هدف زندگی خود فکر می کنید تمرکز اصلی بر این است که اساساً چه چیزی را شما می توانید فراهم نمایید؟ آیا هدف شما از این نشات گرفته است که چه چیزی را می توانید به دنیا بدهید مثل به اشتراک گذاشتن موسیقی یا مربی گری نمودن برای افرادی که دوست دارند شما معلم آنها باشید؟

آیا تمرکز خودتان را بر قسمت دستور و نیاز گذاشته اید اما از یک نگاه بالاتر چه چیزی را خواهید دید؟ آیا شما تمام تمرکز خود را برای برآورده کردن نیازها به صورت کلی صرف می نمایید؟ آیا شما حس می کنید که بایستی ایجاد کننده صلح  در دنیاباشید به خاطر اینکه دنیاز به صلح نیاز دارد؟ آیا شما می بایست افراد را از خواب بیدار نمایید به خاطر اینکه دنیاز نیازدارد تا مردم بیدار گردند؟ آیا شما می خواهید معلم شوید چونکه دنیا به تحصیل و آموزش نیاز دارد؟

تصور کنید که دنیا نیاز ندارد تا شما تغییری در آن ایجاد نمایید ،‌شاید همین جوری که هست برایش خیلی هم خوبه .

وقتی من جوان بودم اغلب هدف زندگی ام را به صورت نیاز به انجام کاری برای دنیا تفسیر می کردم من نیاز داشتم تا هدایایی به دنیا بدهم یا نیاز داشتم تا به دنیا کمک کنم تا تغییری در آن صورت گیرد یا هردو . من مجبور بودم تا یک نیاز جهانی را پیدا کنم و سعی کنم تا آن را برطرف یا تکمیل نمایم

اما وقتی سعی می کردم تا این چنین کارهایی را انجام دهم حس می کردم که اصلاً‌انگیزه ندارم و حال این که چنین کار یا کارهایی را انجام بدهم وجود نداشت . بر روی کاغذ خیلی خوب به نظر می رسیدندو معرکه بودند.

زمانی که تغییرات بزرگی را در زندگی خودم تجربه کردم و قدرت الهام در زندگی من خیلی قوی بود من حس می کردم که دارم به یک صدایی جواب می دهم . اما این صدای برآوردن نیاز یا به اشتراک گذاشتن هدیه ایی نبود. دعوت به کشف کردن بود. اگر دنیا نیاز به چیزی از طرف من داشته باشید فقط این می تواند باشد که بهش کمکش کنم تا کشف گردد. به من احتیاج ندارد تا مشکلاتش را برطرف نمایم ، شفا بدهم یا آنرا به کلی متحول نمایم .

دنیا دعوت نامه های زیادی برای ما برای کشف کردنش می فرستد اما این دعوت ها را خیلی خیلی پیچیده می کنیم ما لایه های زیادی بر روی این درخواست ساده برای کشف کردن قرار می دهیم مثل نیازهای اضافی . ما پول می خواهیم . ما رابطه می خواهیم ما تناسب اندام می خواهیم.

مثل دعوت به یک مهمانی می باشد که ما خودمان را با سوالهای بی مورد دچار استرس و تنش می نماییم من چه لباسی را باید بپوشم ؟ چه افراد دیگه ایی در مهمانی خواهند آمد؟ چه هدیه ایی من می بایست با خودم ببرم ؟ کل مهمانی به درستی برگزار خواهد شد. نیازهایی که ما به آن اضافه می کنیم ،‌نامناسب اند و به خاطر آنها کل مهمانی را هم از دست می دهیم .

خیلی ادعا می کنند : من نیاز دارم که پول در بیارم ، تناسب اندام خودم را بسازم ،‌یک فرد بسیار زیبا را جذب کنم ، چیزی به دنیا بدهم و بعد از آن است که شاید من بازنشسته بشم و‌ما بقی عمرم را برای کشف کردن چیزهایی صرف خواهم نمود که دوست دارم آنها را تجربه کنم.

اما اگر ما فقط برای کشف کردن به جای چسبیدن به چیزها برویم در می یابیم که مسیر پر از وفور منبع و ثروت است بدن ما همین الان هم متناسب است و بهترین رابطه ها وقتی در مسیر حرکت هستیم به جریان زندگی ما وارد می شوندما پیش نیازهای زندگی خود را به دست می آوریم بدون اینکه آنها را پیش نیاز فرض کرده باشیم .

وقتی نیازهای خود را بر طبقه بالای کشف کردن های خود با قراردادن بی نهایت "مجبور بودن " ها قرارداده اید لحظه ایی مکث کنید و از خودتان این سوال را بپرسید چه نوع کشف کردنی را من دارم به تاخیر می اندازم ؟

زمانی که تمام نیازهای شما برآورده شوند و شما آماده می شوید تا زندگی بدون نیازمند بودن خود را شروع کنید چه کارهای را می خواهید انجام دهید؟ چرا همین الان آنها را انجام نمی دهید ؟ و اجازه نمی دهید تا نیازهای شما در طول این مسیر به صورت طبیعی برآورده شوند؟

وقتی شما نیازمندید دنیا هم انگاری بیشتر نیازمند و محتاج است . اگر شما نیاز مند و محتاج هستید انگار تمام افراد بایستی همین نیازها را داشته باشند بنابراین این طوری می شود که تمام دنیا نیازمند می شود. و زندگی شما برمبنای نیاز تعریف می گردد – آنچه شما از خودتان نیاز دارید ؟ آنچه شما از دنیا نیاز دارید ؟ آنچه دیگران از شما نیاز دارند؟ و آن نیازهایی که هنوز در این دنیا برآورده نشده اندو ....

اما اگر نیاز شما، فقط یک فکر باشد؟ اگر شما بدون اینکه نیاز باشد این تصویر را بر روی واقعیت دنیا برای خودتان ساخته اید؟

اما اگر هیچ پیش نیازی وجود نداشته باشد؟ اما اگر شما مجبور نباشید که هیچ کاری را در اولویت اول انجام دهید ؟ اگه بتونید که همین الان ،‌دنیا را کشف کنید؟ اگردر طول این کشف کردن خود شما به این برسید که نیازهای خودتان را هم بتوانید برآورده کنید چه اتفاقی می افتد ؟ شما احتمالاً حتی متوجه نخواهید شد که آنها نیازهای شما بوده اند. آنها موضوع خاصی نبوده اند. آنقدر که شما در کشف کردن های خود غرق شده بودید؟

وقتی شما دنیا را با قلب خود کشف و تجربه می کنید و از زیادی حساسیت نشان دادن به احتیاج های خود دست برمی دارید آن گاه است که ما به دعوت زندگی با یک "بله" ساده به جای "باشه اما ...." جواب می دهیم و زندگی به شما "بله می توانی ادامه دهی " به جای "باشه ما منتظر می مونیم تا شما آمادگی لازم را پیدا کنی" جواب خواهد داد.