هدفم در این سایت کمک به تمامی افرادی است که دوست دارند سالم زندگی کنند و با شورو شوق یاد بگیرند و کارکنند

۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

چگونه می توان از فقر و نداری به دارایی فراوان رسید؟

چگونه می توان از فقر و نداری به دارایی فراوان رسید؟

شما می باید مانند آب بی شکل و بدون فرم باشید وقتیکه شما آب را در یک لیوان می ریزید به شکل یک لیوان می شود و اگر آنرا در یک بطری بریزید به شکل یک بطری می گرددو زمانیکه آنرا در یک قوری می ریزید مثل یک قوری می شود. آب می تواند بچکدو می تواند بشکند. مثل آ ب باشد دوست من – بروس لی

بسیاری از مردم برای تبدیل سیک زندگی مبتنی بر نداری و فقر به یک زندگی پر از نعمت و فراوانی تقلا و کوشش می کنند.در این مقاله برخی از تغییراتی که این افراد قبل از رسیدن به نقطه اوج ثروت و دارایی به صورت موقت تجربه کرده اندرا به اشتراک می گذارم به این امید که به شما کمک نماید تا به نقطه اوج ثروت خود هر چه سریعتر برسید. من همچنین به برخی از نقل قولی هایی از بروس لی برای امیدو الهام بیشتر اشاره کردم.

کرامت خودرا بازپس بگیرید.
اشتباهات همیشه قابل فراموش شدند اگر یک نفر این شجاعت را داشته باشد که به آن اشتباهات اقرار نماید- بروس لی

وقتی افراد در فقر و نداری هستنداغلب کارهایی می کنند که احساس بزرگی نمی کنندآنها کارهایی را انجام می دهند وخودشان این را تجربه می کنند که به آن کارها افتخاری نمی کنند. زمانیکه یک شخص در حال تغییر زندگی خود به فراوانی و ثروت می باشداین حس بزرگی و کرامت (اگر این حس برای مدت ها هم از بین رفته باشد ) دوباره شکل می گیرد. در حقیقت حس بزرگی و کرامت یا عزت نفس یک بخش بسیار مهمی از دیدگاه فراوانی و ثروت می باشد.

فقیرو ندار بودن به معنی این نیست که شما بی کفایت هستید به معنی غیر حرفه ایی بودن شما هم نمی باشد. و از شما یک انسان درجه دو هم نمی سازد . نداری وفقر نمی تواند به شما این را دیکته کندعزت نفس خود را پایین بیاورید.

سالی که من تغییر کردم تصمیم گرفته بودم که مدارا کردن با موارد غیر کرامت نفس در نداری و فقر متوقف کنم . به این دلیل که من بدهکار بودم نمی بایست وام دهنده ها سوء استفاده کنندو  ده بار در روز به من زنگ بزنند و سعی کنند که یک حقه ایی بزنند تا من کاری را براساس میل آنها انجام دهند. این که من نمی توانم اجاره را پرداخت کنم نمی تواند دلیلی باشد بر اینکه یک صاحب خانه بی ادب را تحمل کنم . اینکه من به حقوق نیاز دارم دلیل نمی شود که من بایستی خودم را مجبور کنم که با افراد بی ادب و نالایق کار کنم. 

من نمی توانستم خیلی سریع کنترل شرایط اقتصادی خودم را به دست بیاورم این یک گند بودم من این را می دانستم اما ناامیدی و اراده این که قبول کنم که از من سوء استفاده کنند یک انتخاب من بود.  

آیا شما هم ، در همین زمان موضوعی در مورد عدم حس کرامت و بزرگی خودتان درزندگی تان دارید؟آیا دوستان،خانواده و همکاران شما با شما فارغ از میزان درآمد یا وضعیت کاری تان با احترام رفتار می کنند. اگر شما پولی را به افرادی بدهکار هستید آیا طلبکارهای شما با شما به مانند یک فرد بالغ و مسوول برخورد می کنند؟یا با شما با تمسخر و شرم و خجالت آوربودن به خاطر وضعیت کنونی تان برخورد می کنند؟

این را بدانید فارغ از شرایط فعلی تان ، همچنان شما سزاوازیدتا با شما با احترام و کزامت نفس رفتار شود. این یک حق شما  به عنوان یک انسان می باشد اما شما هم مجبورید که از حق تان دفاع کنید اگر افرادی بخواهند که این حق را از شما بگیرند.

بازپس گیری کرامت نفس خودتان همچنین به این معنی است که خودتان را حتی زمانیکه اشتباهاتی مرتکب شدید ، سرزنش نکید . شما مجبور نیستیدتا کمر خم شوید به خاطر اینکه برخی از جنبه های زندگی شما خوب کار نمی کند. خودتان را برای هر شکشت احتمالی ببخشید. باردیگر قد بلند و راست بایستید

دنبال شرم و خجالت را در فقر و نداری و همچنین غرور را در ثروت و دارایی ، نباشید. هر دو قسمت بخشی از تجربه زندگی انسانی 


می باشندبنابراین به خود این اجازه را بدهید که انسان بودن شما را در این زمین بازی حفظ کند


اوقات فقر و نداری را تغییر شکل بدهید

از شکست نهراسید شکسته نه ولی کم ارادگی یک جرم است در تلاش های بزرگ حتی در صورت شکست خوردن ، شما افتخار می آفرینید –بروس لی

جنبه دیگر به دست آوردن عزت نفس و کرامت و بزرگی است که این را بفهمید که شما در حال جمع کردن وانباشتن خاطرات وقتی که در متن زندگی هستید ، می باشیدو این خاطرات برای مدت های طولانی با شما خواهند بود.

شما شاید قادر نباشید که تمامی تصویرهایی که به عنوان بخشی از خاطرات شما اضافه می گردندرا کنترل نمایید . اما شما دقیقاً به این مورد که آنها را قالب و شکل یا به عبارتی برای آنها قاب بسازید را دارید. اگر شما قابی از ناراحتی برای خاطرات خود بسازید ، انباری از استرس انباشته خواهید کردکه باعث می گردد وقتی که به آن سال ها نگاه می اندازید تاسف و پشیمانی برای شما به ارمغان خواهد آورد. و اگر برای خاطرات خود قابی از قدردانی و تشکر بسازید شما یک انبار پر از شکر و قدردان بودن برای خود جمع آوری کرده اید که هر گاه به آنها فکر کنید احساس شعف و شادی خواهید داشت.

قبل از این که افراد به نقطه اوج ثروت و وفور نعمت برسیداغلب آنها به تغییر قاب دادن برای سال های فقر و نداری خود شروع می کنند. آنها به این درک می رسندکه قالب دادن به این سال ها ،‌به شکل ترس ، ناامیدی و ناراحتی ،به این دلیل  که ذهن آنها را با خاطرات دردآور پرمی کند، ایده چندان خوبی برای آنها نخواهد بود ‌و کار خوبی هم برای پیش نخواهد برد. به همین دلیل تصمیم می گیرند که انباشتن چنین خاطراتی را متوقف کنند و به دنبال راهی بگردندتا بتوانند گذشته و حال خود را به شکل های بهتری شکل دهند.

حتی اگر فقر بیرونی برای مدتی ادامه داشته باشد به هیچ شکلی پذیرفته نیست که به آن استرس را هم اضافه کنیم شاید تجربه کردن ، فقر و نداری نیاز باشد اما رنج کشیدن از این قصیه یک انتخاب است .

وقتی که من به سال های فقر و نداری خود نگاه می کنم بسیار متاسف می شوم که استرس خیلی زیادی را خودم به دور آن سال ها پیچیده ام . درک این مورد کاملاً آسان است که استرس برای این سال ها نیاز نیست

پس از چندین سال زندگی در ثروت ووفور نعمت ، به سال های فقر ونداری خودتان چگونه نگاه می کنید؟آیا آن
سال هاباعث استرس شما می شوند؟این خیلی احمقانه خواهد بود به خاطر اینکه آن سال ها در گذشته شما بودندو تمام شدند. احتمالاً شما به آن سال ها به دیده دلسوزی، درک و فهم بیشترو شاید هم یک نوعی نوستالژی خوب ،‌نگاه خواهید کرد. و شاید درس هایی که در طول آن سال ها یاد گرفته اید ، بازگو نمایید.

اگر شما چنین احساس هایی هم اکنون داشته باشید،‌اگر حتی در حالیکه اوقات نداری را سپری می کنیم ، این نوع دیدگاه به شما کمک خواهد کرد که به ثروت و وفور نعمت ، سریعتر برسید.

تعریف خود را از ثروت و وفور نعمت گسترش دهید
اگربرای همیشه برای کارهایی که انجام می دهیدمحدودیت های فیزیکی و یا چیزهای دیگرمی گذارید.این کار در تمام جنبه های زندگی و کاری شما گسترش پیدا خواهد کرد. هیچ محدودیتی وجود ندارد تنها سطوح صاف و فلات مانند و جود دارندو شما نمی بایستی در آنها ثابت بمانید شما می بایستی فراتر ازاین سطوح حرکت کنید –بروس لی

زمانیکه افراد به فقر ونداری می چسبند ،‌آنها اغلب وفورنعمت را معادل ثروت مالی و مادی می بینند وفور نعمت برای آنها عبارت از پولی که در بانک قراردارد و بدهی و وام نداشتن ،‌داشتن یک خانه بسیار خوب و لذت بردن از مالکیت این دارایی ها می باشد.

این یک نسخه شرطی سازی از ما در زمان کودکی می باشد و مساله این نوع دیداین می باشد که ما را طوری شرطی نموده است که یک احساس پیچیده نسبت به ثروت و فراوانی داشته باشیم . آیا واقعاً ما می خواهیم که زندگی مثل اسکروچ داشته باشیم ؟ چه مزیتی دارد که صاحب ثروت و دارایی های فراوانی باشیم اما تنها و غمگین باشیم؟

وقتیکه افراد به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت خودشان نزدیک می شوند معمولاً وارد فرآیند تعریف مجدد ،‌گسترش و شخصی سازی تعریف وفور نعمت وثروت برای خودشان، می شوند. این فرآیند برای هر فردی متفاوت است اما در اغلب اوقات شامل جایگزین کردن یک تعریف بسیار محدود و ظریف از وفور نعمت و ثروت با یک نسخه بسیار گسترده و وسیع می باشد. به جای اینکه ثروت و وفور نعمت را تنها در ثروت ببینند، دیدگاه آنها گشترش می یابد که سلامتی کامل و انرژی داشتن ،‌حس خوب داشتن ، روابط شاد داشتن ،‌تجربه رشد جدید، کامل شدن ، برطبق تعلیمات روحی و روانی کار کردن و غیره را نیز شامل گردد .

حتی بعد از اینکه شما به ثروت و وفور نعمت می رسید هم همچنان به بازنگری در مورد تعریف ثروت و وفور نعمت ادامه می دهید. روشی که جنبه هایی از زندگی مثل کیفیت زندگی یا روابط شاد را تعریف می نمایید بر اینکه چه چیزی را یادمی گیریدو چگونه رشد می نمایید را هم تغییر خواهد داد. اما بیشتر تغییرات بزرگ دوست داشتنی شما مدت زمان کمی قبل از شروع یا رسیدن به نقطه اوج خود شما رخ می دهد.

دلیلی که افراد زیادی به این نقطه اوج و کمال نمی رسنداین است که این تغییر غیردیدنی است . به همین دلیل خیلی آسان است که در دام این بیافتیم که تعریف نسخه محدودترو باریک تر از ثروت و وفور نعمت برای رسیدن و به دست آوردن بسیار آسانتر می باشد. و ما این چیز ها را بعد از رسیدن به ثروت بعد از این که این موانع را پشت سر گذاشتیم اضافه خواهیم کرد. اما فارغ از این مورد که این تعریف محدود و ناچیز انگیزه و قدرت الهام درونی مارا می کشد. تنها زمانیکه ما تمام پکیچ یا بسته وفورنعمت وثروت را می خواهیم است که شروع می کنیم به احضار کردن ایده های الهام شده و فعالیتهای پر از شور و انگیزه که آن ایده ها را به واقعیت تبدیل کنیم.  

یک ارتباط دوستی جدید برای زندگی خود تعریف نمایید

ارتباط دوستی یک نوع فهمیدن است یک فرآیندمکاشفه شخصی است ارتباط دوستی آینه ایی است که در آن شما خودتان را کشف می کنید که با چه چیزی در ارتباط اید –بروس لی

در راه رسیدن به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت ممکن است که احساس کنید که یک نوع ارتباط دوستی را دارید به هم می زنید . شما با این حقیقت روبرو هستید که دوستی قدیمی شما دیگر درست کار نمی کند و می بایستی آنرا تغییر دهید.

این ارتباط و دوست بودن یک آینه سخت است بنابراین شمایید که می بایست تغییر کنیدوقتی که تغییر می کنید،‌زندگی شما تغییر خواهد کرد به این دلیل که زندگی شما یک انعکاسی ازخود شما ست.

شما نمی توانید ارتباط خود با زندگی را کاملاً قطع کنیداما می توانید که بر سر نوع ارتباط خودتان با آن مذاکره کنید. شما می توانیدانتخاب کنید که در برابر آنچه زندگی شما را از آنها در حال بیرون راندن است،‌مقاومت نکنیدو می توانید بازندگی با همکاری بیشتری ،‌کار را شروع کنید.  

برای من این تغییر شامل این بود که تصمیم بگیرم که همیشه مزیت های ناشی از شک را به زندگی بدهم من این را فهمیدم که می توانم باورکنم که زندگی یا کاینات همیشه به نفع من است یا می توانستم باور کنم که گاهی اوقات برعلیه من یا به نوعی متفاوت ازمن است . من در این مورد به مدت طولانی و خیلی سخت فکر کردم که اگر من یکی از این دو نوع فکر را در زندگی ام پیاده سازی کنم زندگی چه جوری خواهد بود؟

این یک سوال در مورد حقیقت نیست شما به صورت واقعی نمی توانید بفهمید که کائنات به شما اهمیت می دهید یا خیر. شما همیشه می توانید رویدادهایی را مبتنی بر درست بودن هر یکی از این دو نوع فکر پیدا کنید. پس این دقیقاً یک تصمیم ذهنی است اگر چه عواقب قابل مشاهده برای شما می تواند به دنبال داشته باشد.   

من به این نتیجه رسیدم که از یک کیفیت زندگی بهتر لذت خواهم برد اگر من بهترین کارم که بخشیدن فواید ناشی از شک و مردد بودن است ،را به کائنان ببخشم  فارغ از اینکه چه شرایطی و چه رویدادهایی برای من رخ خواهد داد. این به معنی این بود که به این دید برسم که هر پس زدنی را به معنای یک درس ببینم و شاید یک نوع هدیه . و به جای خستگی و ناامیدی در زمان هایی که آنچه می خواستم را نمی توانستم به دست  بیارم سعی کردم که بسیار کنجکاو باشم و برای سرپیچی و عصیان های زندگی هرگز اوقاتم را تلخ و شور نکنم . من می توانستم همیشه یک راهی برای تفسیر  این نوع عمل زندگی برای خودم پیدا کنم که می تواند این یک درس کمکی ،‌یک بازی خوب یا شاید هم یک مورد کسب دانش است .

من به این باور رسیدم که دنیا از من می خواهد شاد باشم و از وفور نعمت کنونی خودم لذت ببرم تنها مانع پیش روی من ،‌لجاجت و غیرمنعطف بودن خودم، خواهد بود.

فرآیند مذاکره شما ،‌ممکن است با مورد من ،‌مختلف باشد. الگویی که در زندگی افراد دیگر هم من دیدم این است که همگی شاهد این بوده اند ارتباط قبلی آنها با زندگی به نوعی قطع شده است و مجبور به تغییر می باشند. آنها به این پی بردند که زندگی آن ها باگذشت زمان چه یک سال چه پنج سال و چه ده سال هیچ فرقی نمی کند وهمینی که هست و خواهد بودو یک چیزی باید تغییر کند.  

برای رسیدن به نقطه وفورنعمت ، شما نیاز دارید که راهی را پیدا نمایید که دنیا به عنوان شریک و متحد شما باشد. در افکار، احساسات و عقاید خود ، از آنچه که دنیابرای شما ارمغان می آورد ، می بایستی هیچ رنجشی نداشته باشید. یادیگیریدکه به هرآنچه زندگی به شما می دهد با کمترین میزان رنجش ،‌خوش آمد بگید. تمامی تجربه ها را به عنوان یک هدیه ببینید.

بروس لی مجبور نبود که ارتباط مثبت با زندگی را در درونش پرورش دهد. اگر کارش را برای اینکه آگاه و بیدار باشد انجام نمی داد مجبور به تسلیم ناکارآمدی ارتباط با زندگی می شد با وجود اینکه سهم او از ناامیدی های زندگی کم نبودندبه عنوان مثال با و جود این مورد که او  کمک شایانی کرده بود تا سریال های تلویزیونی کونگ فو گسترش پیدا کنند ولی بهش مجوز بودن به عنوان ستاره آن فیلم ها را ندادند. برادران وارنر نگران این مساله بودندکه مخاطبان امریکایی این مورد که یک هنرپیشه چینی این نقش را بازی کند،‌قبول نکنند.به همین دلیل آقای دیوید کاردین را به جای او،‌با وجود رزمی کار نبودن او ، در این نقش به استخدام گرفتند.بروس لی با یک درک غیر قابل باور این مساله را توضیح می دهد:"آنها فکر می کنند که هوش تجاری آنها به خطر خواهد افتاد. من آنها را سرزنش نمی کنم. اگر شرایط برعکس می شدو یک هنرپیشه آمریکایی به هنگ کنگ می آمدو من سرمایه گذار بودم من هم نگرانی های خاص خودم را داشتم که آیا این فردمورد قبول مردم قرار خواهد گرفت یا خیر؟"

وقتی مردم به نقطه اوج ثروت و وفور نعمت خود نزدیک می شوندبه این نکته پی می برندکه بدون پایبند بودن به این باورکه سود ناشی از شک و تردید را به دنیا باید بخشید امیدی به تجربه کردن ثروت و وفور نعمت ،‌ نمی توانندداشته باشند.چگونه می توانید با زندگی جنگیدو انتظار موفقیت داشته باشید؟

این نوع احاطه غیرفعال نمی باشد . چشم پوشی هم نیست این به معنای واقعی کلمه کونگ فو است.

فروتن باشید.

این خجالتی ندارد که توسط بقیه مردم زمین بخورید یا شکست بخورید. مهم این است وقتیکه زمین خوردید از خودتان بپرسید "چرا من زمین خوردم ؟" اگر شخصی به این صورت برخورد کرد پس امید است -بروس لی

به عنوان یک توسعه برای آیتم قبلی ،‌ یک احساس تازه کشف شده سرشار از فروتنی همیشه قبل از رسیدن به ثروت و وفور نعمت در شما رشد می کند. شما این را قبول می کنید که شاید –فقط شاید – شما همه چیز را نمی دانیدهنوز چیزهایی است که در مورد ثروت و وفور نعمت می بایست یاد بگیرید. شما قبول می کنید که باید بیشتر یاد بگیریدعلیرغم اینکه در مورد ثروت و وفور نعمت خیلی خیلی مطالعه کرده اید ،‌مطلب خوانده اید و حتی کار کرده اید.  

ممکن است که مدت زمان زیادی طول بکشد که شما به این نقطه برسید. شما شاید مسیر های زیادی را با فشار ، فشار ، فشار دور زده اید و بعد از این همه زحمت از نتایجی که به دست آورده اید، احساس ناامیدی می کنید. و بعد آن یک مدتی را استراحتی می کنید. این الگوی معمول شما است اگر اتفاقاً کتاب های زیادی در مورد نحوه ثروت آفرینی مطالعه کرده باشید.  

هرگاه این را تشخیص دادید که دارید یکسری دورهای تکراری را همیشه طی می کنیدو حتی تمایلی ندارید تا برای یک مدت کوتاه از تردمیلی که در آن می دوید ، پیاده شوید. بادرک این مورد که تردمیل وقتی استراحت می کنید و یکبار دیگر به خود اجازه می دهیدتا یک دانش آموز واقعی زندگی شوید،‌متوقف می شود، به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت نزدیک تر می شوید.

وقتی ذهن شما لبالب پر از ایده هایی است که باید کار کنند (اما کار نمی کنند)خیلی سخت است که فقر و نداری را رها کنیدبه خاطر اینکه فکر شما همیشه در یک مسیر دوارقبلی می چرخد و شما را ازاینکه فکر کنیدکه مهم هستید و مرکز این رویدادها هستید باز می دارد. وقتیکه سعی می کنیدبه جای یک فردتلاش گر از کوره در رفته ،‌یک کنجکاو فروتن باشید. به انتقال قدرتمند ، خود بسیار نزدیک تر
می شوید.

صبور باشید

شما نمی توانید باد را به وزیدن،دعوت کنید تنها می توانید پنجره را باز کنید – بروس لی

بی تاب بودن مثل این است که بر سر باد فریاد بکشیم که بوزد.تنها تنش بیشتری برای شما خلق می کندو فقر و نداری را ثابت تر و محکم تر می کندباد زمانی که باشد می وزد.

اگر برای وزیدن باد تلاش زیادی کردید وخسته شدید وقتی که باد وزیدن،شروع کند آن وقت شما هیچ آمادگی برای این کار ندارید.ممکن است منتظر تماشای یک گردباد عظیم باشید و وزیدن نسیم آرام فرصت ها را هم ازدست بدهید.

افراد زمانی که از فقر و نداری به وفور نعمت وثروت ، تغییر وضعیت می دهند از پیچیدن به اطراف گردبادهای بزرگ دست می کشندحتی اگر شما بتوانید طوری برنامه ریزی کنید تا گردبادی را هم بگیرید شما را آنقدر با خودش ،دایره وار با سرعت بالا می چرخاندو شما را در جای اولی که بودید (به صورت له و لورده و کبود )رها می کند.شما در این مسابقه دیوانه وار به جلو حرکت می کنید، زمان سپری می شودو بعدها می فهمید که طرز فکر فقر ونداری خود را در کل این مسیر با خود به دوش کشیده اید.

وقتی در وضعیت وفور نعمت و ثروت هستید دقیقا این را حس می کنید که یک نسیم آرام شما را باخودش می برد.اگر وفور نعمت روال عادی شما باشدعملاً هر روز شما نمی بایستی بر روی دست های خود بیافتید و فریاد بکشید. شما می بایستی آرام و راحت باشید.

اگر می خواهید که یک حرکت آرامی را در این مسیر تجربه کنیدخودرا با صبر در بلند مدت آرام کنید.انتظارات و دستورها را رها کنید. خودتان را با حرکت نسیم نه تندبادو گردباد همسو نمایید انرژی های ظریف وفورنعمت و ثروت را احساس کنیدو آن را جستجو کنید تا از شر فقر برجا مانده رها گردید.

کانال قدرت خلاقیت

تا آنجایی که من به یاد می آورم حس می کنم که این نیروی روحی و قدرت بزرگ خلاقیت درونم که بسیار بزرگتر از ایمان ،‌بزرگتر از جاه طلبی ،‌بزرگتر از اعتمادبه نفس ، بزرگتر از تقدیر و بزرگتر از بصیرت است را از قبل هم داشته ام . باترکیب اینها ،  مغز من به صورت آهنربایی می شود که می تواند این نیروی بزرگی که در دستان من است را حکمرانی کند.  – بروس لی  

علامت نهایی آمادگی افراد جهت تغییر این است که می توانند قدرت خلاقیت خود را بازپس بگیرند.آنها جلوی این که نداری و فقر آنها را ضعیت کند ، می ایستندو می بینند که بسیار قدرتمند تر از فقرو نداری می باشند.

برای پشت سرگذاشتن فقر ونداری ، قدرت خلاق درونی که در شما خوابیده است را تنظیم نمایید.بدون اینکه افساری بر دهان آن بزنید اجازه بدهید که بیرون بیاید و بازی کند.اجبار به حل خرده مشکلات اقتصادی خود به وسیله این نیروی عظیم خلاقیت را متوقف نکنید، تا در هر جهتی که دلش می خواهد اوج بگیرد.

اجازه بدهید که فقرونداری باشدو تمام توجه خود را به این معطوف کنید که بفهمید چه چیزی با این فقرو نداری سازگار نیست. یک فرد با طرزفکر فقیر نمی تواند خلق کند نمی تواند ابراز وجود کند . نمی تواند بدرخشد پس با وجود فقر ونداری بدرخشیدو ببینید که فقر ونداری نمی تواند از این به بعد بر روی شما اثری داشته باشد.

همانطور که بروس لی این را گفته است "این من نیستم که "که این کار را می کنم "بلکه بیشتر یک فهم درونی است که از طریق من رخ می دهد یا اینکه این را برای من انجام می دهد"

آیا آمادگی داریدتا اجازه دهید این نیروی خلاق در درون شما جریان یابد بدون اینکه این نیرو را برای حل مشکلات نداری خود مهار نمایید ؟اگر این آمادگی را داریدو اجازه می دهید تا این انرژی در درون شما آزادنه بدود ، آن زمان است که شما آمادگی  برای کسب فراوانی نعمت ها را دارید.

من در سال 2010 در شهر سیاتل ، قبر بروس لی را بازدید کردم این یک تجربه تکان دهنده بود او تنها 32 سال زندگی کرده بود و پسرش براندن هم در کنار او دفن شده بود که برانده تنها 28 سال در این جهان زیسته بود.

بر روی سنگ قبر براندن این جملات حک شده بود:

        به دلیل اینکه ما نمی دانیم کی فوت خواهیم کرداینطور فکر می کنم که زندگی یک خوب پایان ناپذیر است در حالیکه هر چیزی ،چند باری آنهم به تعداد خیلی کمی ،واقعا رخ میدهد . چند مرتبه شما یک بعداز ظهر معین از دوران بچگی خود را به یاد آورده اید؟ چند بعد ازظهر که به صورت خیلی واقعی بخشی از وجود و بودن شما می باشدوتصور نمی توان کرد که زندگی شما بدون این دوران بوده است؟ شایدحداکثر 4 یا 5 تا.حتی ممکن است به این تعداد هم نرسد. چندبار شما درخشش ماه کامل را به نظاره نشسته اید؟ شاید20بار و هنوز همگی اینها بی نهایتند.

ما نمی دانیم که زندگی چه چیزی در درونش برای ما کنار گذاشته است ما نمی دانیم که کی زمان ما به پایان می رسد. ما تنها می دانیم که زندگی انسان موقت است آیا شما قدر این تجربه کوتاه گرانبها را می دانید؟

از سفرلذت ببر  دوست من !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

پول را به صورت مستقیم طلب نکیند

پول را به صورت مستقیم طلب نکیند

قانون جذب می تواند بسیار قدرتمند باشد بسیار بیشتر از آرزو،‌قصد ونیت کردن و سخت تصویر سازی کردن.
من افراد بسیاری ر ا می شناسم که طلب یا نیت می نمایند که پول برایشان بیاید. آنها همچنین این نیت را برای چندین سال دارند و معمولاً هم مقدارکمی پول به دست می آورندوقتیکه پول خودش را به آنها نشان می دهد امید بسیار   زیادی پیدا می کنند که بالاخره طلب آنها به نتیجه رسیده است در صورتیکه این چنین نمی شود و پولی به دست نمی آورند.

پول از این چنین افرادی دوری می گزیند به دلیل اینکه قدرت بسیار کمی در قصدو طلب یا نیت آنها وجود دارد برای بسیاری از مردم پول آنقدر زیاد نیست که در مورد هیجان زده شوند یا به عبارتی یک عدد  در بانک اطلاعاتی کامپیوتر می باشد . و هیچ معنی ندارد.

افرادی که نتایج بسیار حیرت آوری با استفاده از قانون جاذبه به دست آورده اند به ندرت پول  را به صورت مستقیم طلب نمودندبه خاطر اینکه می دانند پول یک منبع قدرتمند نمی باشد. آنها فراتر از پول را نگاه می کنندو به دنبال جذب آنچه واقعاً دوست دارند می باشند.پول بی ارزش است زمانیکه تمام کاری که می کند این باشد که یک جایی بنشیند.به همین خاطر است که تلاش برای جذب پول تقریباً همیشه یک اتلاف وقت می باشد. من زمانی قادر شدم که این کار را انجام دهم که این کار را به یک بازی تبدیل کردم . نیت واقعی من این بود که یادبگیرم که چگونه دنیا یا کاینات کار می کند و پول خود را به عنوان یک ننیجه نشان داداما من به پول نیاز نداشتم یا بهش نچسبیده بودم.

طلب پول را رها کنیدو به جای آن چیزی را طلب کنید که با پول می توانید انجام دهید. مثل ماجراجویی کردن ،تغییر سبک زندگی ،‌گسترش و فرصت های جدیدو غیره. این اشتباه را هرگز مرتکب نشوید که نیت یا طلب هایی را که ریشه در ترس یا امنیت دارند سعی کنید که حفظ نمایید به خاطر این که این نوع نیت های قدرتی ندارند و بی ارزش اند. این دنیا برای رشد است نه برای امنیت . اگر شما به اشتباه فکر می کنید که پول شما را قوی تر ، امن تر یا آزاد می کند.شما فاقد قدرت بودن را به طلب و نیت خود می دوزد و با این کار چیزی را به دست نمی آورید، اما به این موضوع می رسید که شما قدرتی ندارید.

وقتیکه پولی را به صورت مستقیم طلب می کنید به این دلیل که فکر می کنید که این کار برای شما منافعی دارد ، مثل این که است که یک رنگین کمان را دنبال کنیدخیلی راحت شمارا تحریک میکند درحین حالیکه تا ابد خارج از حوزه دسترسی شما می باشد. این قوری طلا را رها کنید. این یک پریشانی فکری بی ارزش است.

پول اغلب به عنوان یک تاثیر جانبی یک طلب بزرگ خود را نشان می دهد. بزرگ بودن را طلب کنید و پول احتمالاً‌به عنوان بخشی از این موضوع خود را می رساند. هرگز سخت به پول نچسبیدوسواس آن را نداشته باشید.یک منبع امنیت نمی باشد منبع قدرت نیز نمی باشد قدرت آزادی یا قوی بودن هم نمی باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

افزایش کارایی فردی تا سه برابر میزان کارایی فعلی

سه برابر کردن کارآیی فردی
ایا تا به حال این را تجربه کردیدکه به یک هفته از کارتان نگاهی بیاندازید و بگید که اصلا از مقدار کاری که انتظار داشتید در آن هفته انجام بدهید چیزی را انجام نداده اید؟ در زمان ساخت یک شغل موفق یا یک کسب و کار برای خودتان ، زمان تان شاید باارزش ترین دارایی شما می باشدو درآمد شما نیتجه مستقیم این است که چه جوری وقت تان را مصرف می کنید.شما نمی توانید بیشتراز مقداری که زمان در اختیاردارید، خریداری نماییدو ساعت همیشه در حال تیک زدن است چند سال قبل من یک سیستم ساده ایی را کشف کردم که به من این امکان را داد که بتوانم تا حدود سه برابر کارآیی فردی خودم را افزایش دهم و در این مقاله می خواهم که چند تا از این ایده های کاربردی را که شما می توانید برای افزایش کارآیی خودتان بدون اینکه سخت تر کار نمایید ، به اشتراک بگذارم

ریزعملکرد زمانی خودتان را ثبت نمایید

اولین قدم برای مدیریت بهتر زمان تان این است که بفهمید واقعاً زمان خودتان را الان چگونه می گذرانید. ثبت ریز عملکرد یکی از موثرترین کارهایی است که می توانید برای این منظور انجام دهید. شما خیلی سریع به این دیدگاه می رسید که زمان شما واقعاً دارد به کجا می رود. کارواقعی ثبت و اندازه گیری این است که آگاهی شما را به عادت های ناآگاهانه تان افزایش می دهدو شما امکان بررسی موشکافانه و تغییر آنها را خواهید داشت.

نحوه نوشتن ریز عملکرد براساس ساعت هم به این صورت است که در طول روز هر زمان که یک فعالیت یا کار را شروع و یا متوقف می کنید زمان آنرا ثبت می کنید می توانید با استفاده از یک ساعت کورنومتر این کار را انجام دهید و این کاررا می توانید تنها برای ساعت های کاری یا برای کل یک روز انجام دهیدو در پایان روز، قسمت های زمانی صرف شده را دسته بندی نمایید و این که چند درصد از زمان شما صرف چه کاری شده است را پیدا کنید. اگر شما این کارها رابرای یک هفته انجام دهید و درصد کل زمانی که برای هر فعالیت ، صرف کردید را می فهمید و تا انجایی که می توانید جزییات بیشتری را ثبت نمایید . یادداشت نمایید که چند ساعت برای ایمیل وقت گذاشته اید ، خواندن روزنامه ، وبگردی ، تماس های تلفنی ،‌غذا خوردن ، حمام رفتن و غیره . اگر شما از صندلی خود بلند شوید احتمالا به معنی این است که شما نیاز داردی که آنرا به عنوان یک آیتم در دفترچه زمانی خود ثبت نمایید من معمولاً به تعداد 50 تا 100 آیتم برای هر روز برای ثبت رسیدم .

شما به احتمال زیاد از این کشف خود که تنها درصد بسیار کمی از زمان کاری تان را برای  آنچه که آنرا کار واقعی می نامید ،‌ صرف می کنید شگفت زده خواهید شد. تحقیقات نشان م یدهد که به صورت متوسط یک کارمند اداری تنها یک و نیم ساعت به صورت واقعی کار می کند. باقی زمان ها را برای ارتباطات اجتماعی ، قهوه خوردن ، غذا خوردن ، در گیر شدن به گفتگوهای غیر کاری ، ورق زدن کاغذها و انجام بسیاری از کارهایی که اصلاً جزو وظایف فرد نیست ،‌ خرج می کند. یک کارمند اداری معمولی حتی کار را تا ساعت 11صبح شروع نمی کندو ساعت سه ونیم بعداز ظهر را خاتمه می دهد.

نتایج خود را بررسی کنید

اولین باری که من ریزعملکرد خود را ثبت نمودم تنها 15 ساعت از 60 ساعت وقتم را که در طول یک هفته در دفتر کارم بودم را واقعاً کار کرده بودم اگر چه این میزان عملکرد من دو برابر یک متوسط کاری یک کارمند اداری بود با این وجود من از نتایجی که می خواستم دور بودم پس مابقی 45 ساعت وقتم کجا رفته بودند؟ دفتر ثبت عملکردم این را به من نشان می داد. به من نشان می داد که ساعت هایی که به هدر رفته بود اغلب صرف چک کردن ایمیل ، یک وسواس شدید برای کامل کردن کارهایی که اصلا نیاز به انجام آنها نبود، خواندن مکرر اخبار ، صرف وقت زیاد برای ایمیل ها ،‌غرق شدن در وقفه های غیر قابل جلوگیری شدن و غیره ،‌شده بود.

محاسبه نسبت کارآیی فردی

وقتی که من فهمیدم که از 60ساعتی که در دفتر کارم بودم تنها 15 ساعت را واقعاً کار کردم شروع کردم به پرسیدن سوال های جالبی از خودم ، درآمد من و حس کامل کردن کارمن ، دقیقا به این 15 ساعت ارتباط داردنه به مدت زمانی  را که در دفترم گذراندم ، بنابراین تصمیم گرفتم که درصد کارایی خودم را ثبت کنم که این برابر بود زمان واقعی کار من برحسب ساعت تقسیم بر کل ساعت هایی که من در دفتر کارم بودم که برابر بیست و پنج درصد بود که برای من واقعاً این میزان آزار دهنده بود و همچنین فهمیدم که خیلی احمقانه است که ساعت های بیشتری را اینجوری کار کنم .

این هم فرمول محاسبه :

درصد کارآیی = ساعت های کارواقعی تقسیم بر کل ساعت های صرف شده در محل کار

ساعت های کاری خود را برای مجبور کردن خود به کارآیی بیشتر ، کاهش دهید .

حتی اگر شما تلاش کنید تا خود را منظم به انجام کارهایی نمایید که به صورت واقعی انگیزه ایی برای انجام آن ندارید ، به احتمال خیلی زیاد شکست خواهید خورد.اینها هم نتیجه ایی بود که من وقتیکه خودم را موظف به کارکردن سخت تر کرده بودم ،‌تجربه کردم در حقیقت تلاش برای سخت کار کردن ، انگیزه را از من گرفته بودو سبب گردیده بود که درصد کارآیی من حتی پایین تر هم بیاید . بنابراین من ناخودآگاه تصمیم گرفته بودم که یک مسیر خلاف آن را امتحان کنم . روز های بعد تصمیم من برآن بودکه کلاً 5 ساعت از روز را در دفتر کارم باشم و مابقی روز را به هیچ عنوان کار نکنم. با این کار چیزهای جالبی رخ داد که مطمئناً شما هم می توایند حدس بزنید. مغزمن این پیام را گرفته بود که زمان کارکردن یک کالای کمیاب و باارزش است به خاطر اینکه من تقریباً تمام 5 ساعت کاری را کارمی کردم و درصد کارآیی من با بالای 90 درصد رسیده بود.
من به مدت یک هفته این تست را انجام دادم و به نتیجه 25 ساعت کار واقعی در 30 ساعتی که در دفتر کارم گذرانده بودم رسیدم که درصد کارآیی آن بالای 80 درصد بود . به این ترتیب من توانسته بودم که زمان کاری در یک هفته خودم را به 30ساعت کاهش دهم و همچنین 10 ساعت کارواقعی بیشتر از گذشته را تجربه کنم. اگر
دفتر ثبت ریزعملکرد شما این را نشان می دهد که عملکرد شما رو به کاهش است به صورت خیلی سختگیرانه ایی سعی کنید که میزان ساعت کاری در طول روز خود را به شدت کاهش دهیدو نگاه کنید که چه اتفاقی می افتد. یکبار که مغر شما این را درک کند که زمان کارکردن ، یک چیز نادر و کمیاب است شما به صورت ناگهانی خیلی کارآمدتر فعالیت خواهید کرد به دلیل اینکه مجبورید. وقتی که شما محدودیت های زمانی سختی را دارید همیشه راهی را پیدا خواهید کرد که بتوانید کار را درآن زمان به اتمام برسانید. اما وقتی که تمام وقت دنیارا دراختیاردارید ناکارآمد بودن بسیار آسان خواهد بود.

آرام آرام ساعت های کاریتان را با حفظ نقطه اوج کارایی تان افزایش دهید.

در طول چند هفته من قادر بودکه کارآیی خودم را در حالیکه به صورت آرام زمان حضورم را در دفترم افزایش می دادم ،‌را بالای 80 درصد افزایش دهم . من این نحوه کار کردن را برای سالهاست که در خودم حفظ کردم و به صورت کلی 40 ساعت کارواقعی را در طول یک هفته که 45 ساعت را دردفتر کارم حضور دارم، انجام می دهم  اگر بخواهم که بیشتر از این میزان کار کنم آنوقت کارآیی من خیلی سریع کاهش می یابد. نکته جالب اینجاست که این سیستم به من اجازه بهینه کردن کارآیی ام در کارکردن را داد در حالیکه یک تعادل چشمگیر در سایر زمینه های زندگی هم برایم به ارمغان آورد. خیلی سخت بود که من توانستم بااستفاده از این روش کارآیی تجاری خودم را به سه برابر برسانم و همچنین کلی زمان برای انجام سایر علایق شخصی خودم داشته باشم .

ثبت ریزعملکرد یک انتخاب هوشمندانه برای اینکه به صورت مطمئن کارآیی خود را بدون اینکه ساعت های کارخودتان را افزایش دهید، می باشد. اما نیاز است که ثبت ریزعملکرد هر چند وقت یک بار انجام دهید تا از فواید آن بتوانید بهره ببرید. من این کار را برای مدت یک هفته هر سه یا 6 ماه انجام می دهم و در طول سالها ، برای من یک تغییر فوق العاده در پی داشته است وهمیشه یک تشخیص جدید به من داده است . اگر من ماههای زیادی را بدون ثبت عملکرد طی کنم کارآیی ام با شیب آرامی کاهش می یابدو من در دام عادت های ناخودآگاه اتلاف وقت گرفتار می شوم . شما هم احتمالاً به این نتیجه رسیده اید که کارآیی شما بستگی بسیار زیادی به این دارد که در طول مدت حضور در محل کارتان ، چقدرکارواقعی انجام می دهید. اگر کارآیی شما خیلی کمتر از میزانی است که شما انتظارش را داشتید بنابراین آگاهی تان را با ثبت ریزعملکرد خود ،‌افزایش دهید میزان کارایی تان را اندازه گیری نمایید و سپس کارآیی تان را بهینه نمایید تا به کارآیی مورد نظر شما ارتقا پیدا کند. ثبت ریزعملکرد تان یک فعالیت اهرمی بسیار قوی است که زمان بسیار کمی و تلاش کمی برای اجرا می خواهد اما سود بسیار زیادی را در بلند مدت برای شما در پی دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری