همین الان انجام دهید

سالها قبل،زمانی که من به دانشگاه می رفتم تصمیم گرفتم تا خودم را با تعیین این هدف که آیا من می توانم تنها در سه ترم تحصیلی فارغ التحصیل شوم ، به چالش بکشم همان کلاس هایی که افراد دیگر آنها را در طول 4 سال تمام می گذرانند. این مقاله جزییات تکنیک های زمانی که من استفاده کردم که حداکثر بهره برداری از وقتم را انجام دهم را توضیح می دهد.

برای تکمیل این هدف تصمیم گرفتم تا هر ترم 30-40 واحد درسی بردارم درحالیکه دانشجویان به صورت میانگین 12 تا 15 واحد انتخاب می کردند. خیلی سریع برایم روش شداگر می خواهم نتیجه بگیرم مجبورم تا وقتم را خیلی خوب مدیریت کنم. شروع کردم به خواندن هر آنچه که در مورد مدیریت زمان پیدا می کردم. و هرآنچه یادمی گرفتم را به کارمی گرفتم. من به هدفم رسیدم با فارغ التحصیل شدن از دانشگاه با دو مدرک تحصیلی (علوم کامپیوترو ریاضیات) فقط در سه ترم تحصیلی بدون اینکه در ترم تابستانی هم شرکت کنم. هر شب 7 تا 8 ساعت می خوابیدم کارهای روزانه ام (مثل خریدکردن ، آشپزی و غیره )، روابط اجتماعی را داشتم و هر روزصبح به مدت 30 دقیقه ورزش می کردم در آخرین ترم تحصیلی هم من یک کار تمام وقت یعنی 40ساعت کار در هفته به عنوان یک برنامه نویس کار داشتم  و نائب رییس انجمن محلی محاسبات ماشینی بودم در ضمن اینکه 37 واحد درسی از دوره های دارای سطح عمدتاً بالای علوم کامپیوتر وریاضیات را برداشته بودم هم کلاسی های من ساعت هایی که نیاز بود هر کدام از این وظایف درسی را انجام بدهم را با هم جمع کرده بودندو به این نتیجه رسیده بودند که هفته من می بایست 250 ساعت داشته باشد. من با معدل 3.9 برابر متوسط مابقی هم دوره ایی هایم فارغ التحصیل شدم و همچنین جایزه ویژه دانشجوی برتر سال را کسب کردم که بعداً یکی از استادان من به من گفت که ما چقدر به راحتی توانستیم که جایزنده گیرنده را انتخاب کنیم وقتی فهمیدیم شما چه کارهایی را انجام دادید؟

من یک فرد باستعدادی محسوب نمی شدم و این اولین باری بود که من داشتم کاری شبیه این را انجام می دادم . هیچ مربی خصوصی نداشتم تا به من کمک نماید.هیچ فرد دیگری را هم نمی شناسم که کاری مثل کار من قبلاً‌انجام داده باشد. فردی را هم به خاطر نمی آورم که برای این کار مشوق من بوده باشد. در حقیقت بیشتر افراد وقتی که با آنها در مورد این کار صحبت می کردم سرسختانه، من را از انجام این کار منع می کردند. این تنها چیزی بود که من تصمیم گرفته بودم تا فقط به خاطر خودم انجام دهم. اگر شما واقعاًبخواهید من را بهتر بشناسیدو بدانید که من درآن زمان در چه وضعیتی بودم و چرا تصمیمم گرفتم که دست به چنین تلاش های دیوانه واری بزنم ممکن است از خواندن مقاله معرفی معنی زندگی من (که بعداً ترجمه خواهم شد مترجم)لذت ببرید. که شامل همه داستان زندگی قبلی من و جزییات بیشتری در مورد اینکه چه انگیزه ای برای انجام این کار داشتم ، می باشد.

من به سختی توانستم مدیرگروه علوم کامپیوتر را قانع کنم تا بتوانم این تعداد واحد درسی را بردارم  و هم دوره ایی هایم اغلب فکر می کردند که من یا دارم تقلب می کنم یا اینکه یک دوقلو دارم یا اینکه واقعاً از لحاظ روحی پریشان وضع هستم. (من به آخری هر هفته متهم می شدم شایدیک مقداری حقیقت هم داشته باشد). بیشتر اوقات من در مورد اینکه چه کاری دارم انجام می دهم سکوت می کردم . اما اگر شخصی از من می پرسید که آیا واقعاً این تعداد واحد درسی را برداشتم؟ من انکار نمی کردم .شاید من تنها دانشجوی دانشگاه بودم که برنامه درسی اش  دوصفحه پر بود.اگر فردی واقعاً مرا تحت فشار قرار می داد اثبات این مورد برایم کار خیلی آسانی بود. اما به ندرت این کار را انجام می دادم .

من این را به شما نمی گویم تا شما را تحت تاثیر قراردهم بلکه بیشترمی خواهم کنجکاوی شما را برانگیزم تا بدانید چه چوری من این کار را انجام دادم. من این کار را به سرانجام رساندم تنها با به کار بردن مفاهیم مدیریت زمانی که بیشتر افراد در مورد آن چیزی نمی دانند. اما همه آنها برای مطالعه کردن در کتاب ها و برنامه های صوتی (در آن سال های 1992-1193) وجود داشتند. عادت های مدیریت زمانی که من در طول دوره دانشجویی خودم یاد گرفتم در ساختن کسب و کار شخصی خودم به من کمک بسیار زیادی کردند. به همین دلیل من دوست دارم تا آنها را با شما به اشتراک بگذارم امیدوارم شماهم آنها را بارزش بیابید. آنها به من کمک کردند تا سال های تحصیلم را کم کنم و همچنین یک جایزه سی هزار دلاری را نصیب من کنندتا بتوانم کسب و کارم را شروع کنم. (همه این میزان پول را من در ترم آخر تحصیلی خودم به عنوان برنامه نویس به دست آورم بیشتر آن هم از بخش حق امتیاز) بدون هیچ تبلیغ دیگه ایی این ها بهترین هایی است که من برای ماهر شدن در مورد مدیریت زمان آموختم.

شفاف و رک بودن کلید می باشد.

اولین قدم دانستن این که دقیقاً چه می خواهید ، می باشد. در باشگاه تکواندویی که من قبلاً تمرین می کردم یک علامت بزرگ بر روی دیوار وجود داشت که می گفت "هدف شما این است که کمربند مشکی بگیرید" و این به هر فردی یادآوری می کرد چرا او می بایست این آموزش های سخت رابگذراند. وقتی شما برای خودتان کار می کنید. خیلی راحت است که تمام یک روز را پشت میز کار خود سپری نماییدو هیچ کار ارزشمندی هم را تکمیل نکرده باشید اگر واقعاً به صورت روشن نمی دانید برای چه این همه تلاش را انجام می دهید این نتیجه ،همیشه در حال رخ نشان دادن است در لحظاتی که  هشیاری خودتان را به دست می آورید از خودتان این را بپرسید."آیا دقیقاً این همان کاری است که من تلاش می کنم انجامش بدهم؟" شما باید تا سرحد ممکن مقصد خود را به وضوح بدانید. هدف های خود را مشخص کنید و آنها را بر روی کاغذ بیاورید. هدف های شما آنقدر بایستی واضح و روشن باشند که وقتی به یک غریبه آنهارا می دهید و از او می پرسید آیا من به تک تک آن اهداف رسیده ام یا خیر ؟ بتواند یک جواب واضح "بله" یا "خیر" به شما بدهد. اگرنمی توانید به صورت دقیقی هدف خودتان را مشخص کنید چه جوری می توانید بفهمید چه موقع به آنها خواهید رسید؟

من این را پی بردم که دوره زمانی که می تواند برای  تعریف و کار کردن برای یک هدف مفید باشد ،‌ 90 روز یا یک فصل است .در این بازه زمانی (90روزه) شما اگر هدف های روشن و بسیار مشخصی را برای خود تعریف نمایید تغییرات چشمگیر و قابل اندازه گیری خواهیدنمود.کمی مکث کنید و شرحی از این که زندگی شما بعد از 90 روز چگونه خواهد بود، بنویسید. درآمدماهیانه شما چقدر خواهد بود؟ وزن شما چند کیلو خواهد بود؟چه کسی دوست شما خواهد بود ؟ در شغل خودتان کجا خواهیدبود؟روابط شما چه جوری خواهد بود؟ وب سایت شما چه جوری خواهد بود؟ خیلی مشخص و واضح بنویسید.این رک بودن باعث می گردد تا به شما خطی بدهد که در مسیر حرکت نمایید.

همانند یک هواپیما روی حالت بدون خلبان ، شما می بایستی اصلاحاتی را انجام دهید تا در مسیر باقی بمانید.شما می باید هر چند وقت یکبار ، دوباره هدف های خود را نشانه روی کنید.با خواندن مجدد اهداف نوشته خود در هر روز صبح با آنها ارتباط برقرار کنید. برروی دیوارهای منزل تان آنها را نصب کنید به خصوص هدف های مالی خود را . سال ها قبل (در اواسط دهه 90 میلادی)من در آپارتمانم داخل هر اتاقش یک علامتی قرارداده بودم که می گفت "5000 دلار در ماه " این هدف کسب و کار من در آن زمان بود چون من دقیقاً می دانستم که چه چیزی را می خواهم به این هدف در طول چندهفته رسیدم  به این کار تنظیم مشخص و معین هدف ،ادامه دادم حتی با وجود اینکه برخی از آنها به نتیجه ایی نرسیدندولی این کار را خیلی موثر دیدم  نه تنها به تمرکز بر روی آنچه می خواهم کمک کرد بلکه مهمتر از آن این کار را هم برایم آسان نمود تا به هر آنچه در مسیر هدفم نبودند بتوانم چشم پوشی کنم به عنوان مثال اگر هدفی را برای خود معین می کنید تا ده هزار دلار در ماه درآمد داشته باشید،‌این به شما کمک می کند تاانجام کارهایی که منجر به 5000دلار در ماه می گردند ،را پیگیری نکنید.

اگر شما هنوز به نقطه روشن و واضحی نرسیدید و هدفی را برای خود مشخص ننموده اید، این کار خودش یک نوع اتلاف وقت بزرگ است ، شما وارد جریان زندگی می شوید در حالیکه واقعا ً‌نمی دانید چه می خواهید.بیشتر افراد مدت زمان زیادی را در این حالت که "من نمی دانم باید چه کار کنم " غلت می زنند، آنها منتظرندتا یک نیروی اجباری از بیرون این شفافیت و رک بودن هدف های آن ها  را درست کند. هرگز این را پی نمی برند که شفاف سازی یک امردرونی است. دنیا تنها منتظر شماست هیچ راهی نیست و همچنان منتظر می ماند تا بالاخره تصمیم خود را بگیرید. انتظار کشیدن برای روشن شدن و شفاف شدن خواسته ها مثل این میماند که یک مجسمه ساز یک سنگ مرمر را بگیرد و منتظر این باشد که مجسمه خود قطعه های غیر ضروری خود را بتراشد. برای شفاف شدن و روشن شدن منتظر این نایستید تا به صورت ناخودآگاه اتفاق بیافتد تیشه کار را بگیرید و مشغول شوید!

انعطاف پذیر باشید

یک تفاوت کلیدی مابین دانستن مقصد و دانستن راهی است که شما می خواهید از آن راه گذرکنید. ‌شاید هواپیمایی 90 درصداززمانش را کلاً در مسیر نباشد و لی باز هم به مقصد می رسد به خاطر اینکه دقیقاً می داند  کجامی خواهد برود و در طول مسیر راه به صورت مداوم اصلاح مسیر می نماید. شما از قبل نمی توانید مسیر دقیق  رسیدن به هدف خودرا پی ببرید.من معتقدم هدف واقعی برنامه ریزی اینه که خیلی راحت شما را متقاعد کند مسیرهای شدن کاروجود دارد. و همانطور که همه ما این را شنیدیم 80 درصد از کسب وکارها در پنج سال اول شروع کارشان شکست می خورند. اما آمار جالب تر این است که تقریبا      همه شرکت هایی که موفق می شوند ،کاری را انجام نمی دهند که حقیقتاً قصد انجام آن کارها را داشتند.اگر شما به شرکت های موفقی که با طرح های کسب و کار شروع می کنند نگاهی بیاندازیدعمدتاً این را می فهمید در هدف اولیه برنامه ریزی شده خودشان به صورت سختی شکست خوردند و تنها زمانی موفق شدند که کاردیگری را شروع کرده اند. این را بازگو می کند که هیچ طرح کسب و کاری در بازار کار به صورت دست نخورده نخواهد ماند. من می خواهم این را به صورت کلی تر بیان کنم و بگم که هیچ نقشه و برنامه ایی در دنیای واقعی دست خورده ، زنده نمی ماند.

نویسنده معروف ومشاور شرکت های تجاری آقای استفان کاوی اغلب از این اصطلاح استفاده می کند "ترکیب در لحظه انتخاب" این به معنای آن نیست که به صورت کورکورانه طرح و برنامه ها را بدون آگاهی هوشیارانه از هدف های خود ، دنبال کنید. به عنوان مثال اجازه بدهید این را بیان کنم که شما به صورت خیلی خوبی برنامه های خود را دنبال می کنید –حالا چه خوب چه بد- و یکدفعه یک فرصت غیر قابل پیش بینی برایتان به وجودمی آید.آیا شما به برنامه و طرح اصلی خود می چسبید ؟ ممکن است فرصت را ازدست بدهید یا شایدبرنامه خودرا متوقف کنید و به دنبال فرصت پیش آمده بروید و با این کار از برنامه ریزی که انجام داده بودید، خارج شوید؟ اینجا جایی است که مجبوریدمکث کنید و دوباره هدف های خودرا بررسی نمایید که راه بهتر کدام است و تصمیم بگیرید. هیچ برنامه ریزی نباید به صورت کورکورانه دنبال گردد. به محض اینکه شما دانشی را به دست آوردید که برنامه شما را نامعتبر سازد بایستی ترکیب در لحظه انتخاب را عملی کنید. برخی وقت ها شما می توانید به هدف هایتان با پیمودن مسیرهای میانبری که به صورت غیر منتظرانه پیش می آیند ، سریعتر می توانید برسید. مابقی اوقات هم می باید به برنامه های اصلی خود تان متعهد باشید و از حواس پرتی های کوچک که شما را از رسیدن به هدف هایتان ،‌بازمی دارد دوری کنید. خیلی سخت به هدف های خود بچسبید ولی در  برنامه ریزی انعطاف داشته باشید.

من بر این اعتقادم که داشتن یک هدف روشن و واضح خیلی خیلی مهمتر از برنامه روشن ودقیق است. در دوران دانشجویی ، من در مورد هدف نهایی ام خیلی مصمم بودم – در سه ترم فارغ التحصیل شوم- اما برنامه های من مداوم شناور بودند. هر روز یک پروژه جدید ،‌تکلیف های جدید یا آزمون به من اطلاع رسانی می شدو من مجبور بودم تا با این دریای فعالیت های در حال تغییر خودم را تطبیق دهم . اگر می خواستم یک برنامه بلند مدت برای هر ترم درست کنم در کمتر از 24 ساعت ، این برنامه بی استفاده می شد.

تنها از یک روش اداره کردن استفاده کنید.

به جای استفاده از چند سیستم سازماندهی گسترده من به لیست کردن کارها با مداد و کاغذ چسبیدم.تنها ابزار سازماندهی من دفترچه ام بود که در آن تمامی تکالیف را با زمان انجام آنها می نوشتم من نگران مساله برنامه ریزی و اولیت بندی آنها در آینده نبودم خیلی راحت لیست را نگاه می انداختم و آیتمی را انتخاب می کردم که مناسب بود و می شد تا در همان مدت زمانی که داشتم انجامش داد ، همان کار را انجام می دادم .بعد آن کار را تمام می کردم و آن را از لیست کارهایم خط می زدم.

اگر مقاله ایی را داشتم که ده ساعت زمان لازم داشت تا آن را بنویسم ، من تمام کار را یک دفعه انجام می دادم به جای اینکه آن را به فعالیت های کوچکتر تقسیم کنم ، عموماً پروژه های بزرگم را در آخر هفته ها انجام می دادم . صبح به کتابخانه می رفتیم تحقیقات لازم را انجام می دادم. بعد به اتاقم در خوابگاه برمی گشتم و آنقدر به کار ادامه می دادم تا متن نهایی من بر روی چاپگر، چاپ می شد. اگر نیاز داشتم استراحتی بکنم این کار را می کردم .اصلاً مهم نبود پروژه چقدر بزرگ بود یا اینکه چقدر زمان استاد ما مهلت داده بود. یکدفعه که من تکلیفی را شروع می کردم آنقدر روی آن کار می کردم تا اینکه 100 درصد کامل می شدو آماده تحویل می شد.

این تمرین ساده زمان زیادی از من را نجات داد . اول اینکه به من این فرصت را می داد که خیلی عمیق بر روی تکلیف تمرکز کنم و زمان کار کردن هم خیلی موثر و کارآمد کار کنم. وقت خیلی زیادی از شما، زمان جابجا شدن بین کارها به خاطر اینکه مجبوریدمحتوی هر فعالیت را در مغز خود دوباره بارگزاری نمایید ، تلف می شود. با اداره کردن یک فعالیت زمان جابجا شدن بین فعالیت ها را به حداقل می رسانید. د رحقیقت من همه کارها وتکالیف ام در مورد یک موضوع ،را جمع می کردم وبعد آنها را یک بار بدون جابجاکردن بین فعالیتها انجام می دادم . به این ترتیب من تمام کارهای ریاضی ام را یکبار انجام می دادم تا تمام شوند. سپس تمام کارهای برنامه نویسی ام را انجام می دادم بعد هم تکلیف های تحصیلی عمومی را انجام می دادم . با این رفتار من مغز خودم را در حالت ریاضی ، حالت برنامه نویسی ، حالت نوشتن یا حالت هنرنگه می داشتم و تا حدامکان در آن حالت می ماندم . دوم اینکه با این کار من به این باور رسیدم که این عادت به من کمک می کند تا در آرامش و بدون استرس کار کنم  به این دلیل که ذهنم پراز آیتم های که باید انجام بدهم ، نبود. همیشه یک کار برای انجام بودو بس . من هرچیزی را که خارج از حوزه فعالیت جاری من بود را فراموش می کردم.

شکشت دوست شماست

بیشتر مردم به نظر می رسد یک ترس درونی از شکست دارند اما شکست واقعاً بهترین دوست شما می باشد. افرادموفق ، هم تعداد زیادی از تلاش هایی که می کنند، به شکست منجر می شود.مثل بازیکن بزرگ بیسبال باب روث رکورد دویدن خانگی و پیاده روی را باهم دارد . آنهایی که بیشترین میزان موفقیت را دارند بیشترین میزان شکست را هم دارند. هیچ چیز اشتباه یا خجالت آوری در شکست خوردن وجود ندارد اینکه هیچ گاه تلاشی انجام ندهید باعث تاسف و پشیمانی است. بنابراین از این که آزمون و خطایی انجام دهید تا کارآیی خود را افزایش دهید نترسید. برخی وقت ها سریع ترین راه انجام شدن یک کار،این است که سریع بپرید و آن کار را انجام دهید همیشه در طول راه می توانید اصلاحات انجام دهید. این روش آمادگی – اقدام کردن – نیت کردن فوق العاده است خیلی بهتراز روش آمادگی –هدف یانیت – اقدام کار می کند. دلیل اش هم این است وقتی یکبار کاری را انجام می دهید یک سری داده واقعی از انجام کار به دست می آورید که این داده ها می تواند به شما در اصلاح مسیربرای رسیدن به هدف کمک تان کنند. بسیاری از افراد در مرحله برنامه ریزی و فکر کردن گیر می افتندو هرگز به نقطه اقدام و عمل نمی رسند. چه تعداد ایده های ناب که شما بی خیال آنها شدید چون در حالت تحلیل فلج شده اید (مثل آمادگی –نیت –نیت –نیت –نیت –نیت ) ؟

در طول مدت دانشجویی من ایده های دیوانه کننده زیادی را امتحان کردم و فکر می کردم که وقت من را نجات می دهند. من به خواندن در باره مدیریت زمان ادامه دادم و هر چیزی یاد می گرفتم را به کار می بردم . ولی چند تا ایده ناب را هم خودم درست کردم بیشتر ایده های من کار نکردند ولی بعضی از آنها خوب کار کردنداراده من بر این بود تا بارها و بارها شکست بخورم تا شاید بتوانم چیزی را به دست آورم که به من یک ارتقا حسابی بدهد.

این را بدانید شکست جهت خلاف موفقیت نیست بلکه قسمت اصلی موفقیت می باشد. یکبار که موفق شدید هیچ کسی به هیچ وجه شکست های شما را به خاطر نمی آورد. شرکت مایکروسافت اولین کار تجاری اقای بیل گیتس و پل الن نبود. چه کسی این را به خاطر می آورد که شرکت ترف او دیتا آنها ترکید ؟هنرپیشه جیم کری وقتی که یک کمدین جوان بود در خیلی از صحنه ها او را هو می کردند. ما جریان برق را داریم به خاطر اینکه توماس ادیسون حتی بعد از ده هزار بار شکست از این اختراع چشم پوشی نکرد. اگر لغت "شکست" مورد لعن ونفرین شماست آنرا تغییر قالب دهید. شما یا موفق می شوید یا می توانید چیزی یاد بگیرید.

اجازه دهید تا ترس از شکست به شما خدمت کند . اگر برای رسیدن به یک هدف خاص هیجان زده می شوید ولی از این می ترسید که شاید نتوانید به آن برسید .سریع بر روی آن کار پرش کنید و آن را به هر صورتی شده انجام دهید. حتی اگر با این تلاش ها ، به هدف خود نرسیدید چیز ارزشمندی را یاد گرفته ایدو می توانید یک تلاش بهتری را دفعه بعد،انجام دهید. اگر به افرادی که در کارهای تجاری موفق می شوند نگاهی بیاندازید در بسیاری از آنها، این مورد را پیدا خواهید کرد که قبل از رسیدن به چیزی که کار کند یک رشته از شکست های تهوع آور داشته اندو من فکر می کنم افرادموفق، موافق این هستند که تجربه شکست زود هنگام یک فاکتور مشارکت کننده اساسی در پیروزی های آینده آنها بوده است. توصیه من به همه افرادی که می خواهند یک شرکت جدید را شروع کنند این است که خیلی سریع محصول خود را به بازار روانه کنند یا خدمات خود را درست کنند و خیلی نگران این نباشند که آیا به هدف شان می رسند یا خیر؟ شاید نتوانند به هدف برسند اما شما چیزهای بسیار زیادی از انجام کار ،که حتی فکرش را هم نمی کردید ، یاد می گیرید.

همین الان انجامش دهید.

آقای کلمنت استون ،‌فردی که امپراتوری بیمه به ارزش صدها میلیون دلار ساخت، تمام کارمندانش را مجبور می کرد تا عبارت "همین الان انجامش بده" را هر روز صبح ، بارها و بارها تکرار کنند. هروقت حس کردید میل به تنبلی دارد شما را می گیرد و این به ذهن شما خطور کرد که کاری باید انجام دهید ، یک لحظه بایستید و با صدای بلند بگویید"همین الان انجامش بده ! همین الان انجامش بده! همین الان انجامش بده !" من اغلب این متن را به عنوان پس زمینه کامپیوترم قرار می دهم انجام ندادن کارها هزینه بسیار زیادی برای شما دارد به این دلیل که  فکر شما بارها و بارها آنهارا ملاقات می کندو این کار باعث می شود تا جمع مقدار وقت تلف شده تان ، هی بالا برود. فکر کردن و برنامه ریزی کردن خیلی مهم اند اما کار کردن خیلی مهم ترند شما هرگز به خاطر افکار و برنامه هایتان ،دستمزدی دریافت نمی کنیدتنها بابت نتیجه پول می گیرید. وقتی شک می کنید،شجاعانه کار کنید طوری که شکست شما غیر ممکن باشد و درحقیقت هم این طوری است.

نیاز است تا عادت تصمیم گرفتن را هر چه سریعتر در درون خود پرورش دهید. من از قانون 60 ثانیه تقریباً  برای هر  تصمیمی که مجبورباشم،‌اتخاذ نمایم استفاده می کنم  و اصلاً اهمیتی ندارد که تصمیم چقدر بزرگ یا مهم باشدهر وقت اطلاعات لازم برای تصمیم گرفتن به دست میارم یک تایمر روشن می کنم و به خودم تنها 60 ثانیه وقت می دهم تایک تصمیم محکم بگیرم و حتی اگر مجبور باشم سکه می اندازم . وقتی که دانشجو بودم نمی توانستم از پس هزینه اتلاف وقت برای فکر کردن در مورد تکلیف ها یا نگرانی در مورد این که کی باید آنها را انجام بدهم ،‌بربیام خیلی راحت یکی را انتخاب می کردم و می رفتم تا آن را انجام بدهم . امروز هم وقتی نیاز به این داشته باشم تا تصمیم گیری کنم چه مقاله ایی را بنویسم ، تنها یک موضوع را انتخاب می کنم و شروع می کنم به نوشتن .دلیل تجربه نکردن حس انسداد تجربه نویسندگی من هم ،‌همین نوع تصمیم گیری می باشد. انسداد حس نویسندگی به معنی این است که شما در فکر اینکه چه بایستی بنویسید به جای اینکه واقعاً چیزی بنویسید ،‌گیر می کنید .من وقتم را برای فکر کردن در مورد اینکه چه بنویسم تلف نمی کنم فقط به خاطر اینکه دایم مشغول نوشتن هستم و شاید هم به این دلیل بوده است که توانسته ام ، صدها مقاله بکر را خیلی راحت بنویسم . هر مقاله ایی را که می نویسم ایده برای نوشتن حداقل دو مقاله دیگر را تولید می کند . به این ترتیب ایده های من به مرور زمان افزایش می یابد. هرگز نمی توانم تصور کنم که خارج از محتوی اصلی حرکت کنم.

خیلی از افراد تصمیم گیری را به تاخیر می اندازند با وجود این که هیچ فایده ایی در به بعد موکول کردن وجود ندارد. عموماً به عقب انداختن تصمیم گیری ، تنها عواقب منفی به بار می آورد. پس حتی اگر شما با مساله مبهمی روبرو شدید جگر به دندان بگیریدو تصمیم بگیرید. حتی اگر بعداًمشخص شود تصمیم شما اشتباه بوده است ، موضوع را سریعتر می فهمید. بسیاری از افراد ممکن است تنها برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را برای شام بخورند ، بیشتر از 60 ثانیه وقت صرف کنند. اگر من نتوانم تصمیم بگیرم که چه چیزی را بخورم سریع یک سیب یا چند تا موز را می گیرم و شروع به خوردن آنها می کنم. برخی وقت ها از میوه ها سیر شدم قبل از اینکه واقعاً به این نتیجه برسم که چه چیزی را بخورم . با این نوع تصمیم گیری مغز من خیلی سریع این را می فهمد که اگر چیزی بیشتر از میوه می خواهد باید سریع تصمیم بگیرد. اگر شما سرعت تصمیم گیری خود را بالا ببرید می توانید مابقی وقت خود را صرف کار کردن و فعالیت کردن سپری کنید.

تحقیقات نشان می دهند بهترین مدیران دنیا تاب، تحمل میزان زیادی از موارد مبهم را دارند. به عبارت دیگر آنها قادرند تا با داشتن داده های اطلاعاتی جزیی و یا متضاد خیلی شجاعانه عمل کنند . امروزه بسیاری از صنایع با چنان شتابی در حال حرکتند در مدتی که در حال تکمیل اطلاعات خود هستید تا براساس آنها بتوانید تصمیم بگیرید ، فرصت کاملاً از دست رفته باشد. جایی که هیچ اطلاعاتی نداریدبه تجربه شخصی و درک مستقیم خود اعتمادو تکیه کنید . اگر می شود تصمیمی راخیلی سریع گرفت ، هرچقدر ممکن است آنرا سریع تر بگیرید. اگر نمی توانید فوراً تصمیم بگیرید،وقتی را کنار بگذارید تا انتخاب هایتان را بررسی کنیدو تصمیم گیری نمایید. حجم بالایی از وقت خود را صرف کار کردن نمایید،‌نه تصمیم گرفتن . دودل بودن وقت زیادی از شما را تلف می کند. بیشتر از 60 ثانیه زمان را برای تصمیمی که چاره ایی برای دوری گزیدن از آن ندارید، وقت نگذارید. یک تصمیم محکم وفوری بگیرید و از عدم اطمینان به سمت اطمینان و کارکردن حرکت نمایید. بگذارید تا دنیابه شما بگوید که شما دارید اشتباه می کنید. و خیلی سریع تجربه کافی برای اینکه تصمیم های دقیق و هوشمندانه بگیرید را به دست بیاورید.

بی رحمانه اقدامات Triage  (کارهایی که برای بیماران ایست قلبی انجام می دهند تا قلب شان دوباره شروع به کار کند)را انجام دهید

هرچیزی که وقت شما را تلف می کند ، دور بریزید. از سطل آشغال خیلی راحت و  آزاد استفاده کنید و این قانون را عمل کنید"اگر شک دارید، آنرا دور بریزیداشتراک مجلات بی مصرف را کنسل کنید. اگر مجله ایی دارید که دو ماه است و هنوز نخوانده اید ،آنرا دور بریزید. احتمالاً‌ارزش خواندن را ندارد. این را درک کنید هر چیزی که وقت شما را بگیرید،‌رایگان نیست . قبل از این که برای هر سرویس یا اشتراک رایگانی ثبت نام کنید این سوال را از خود بپرسید که از نظر زمانی چقدر وقت شما را خواهد گرفت. هرفعالیتی یک هزینه زمانی دارد از خودتان بپرسید "آیا این فعالیت ارزش این را دارد که من این مقدار زمان را برای آن قربانی نمایم؟"

در دوران دانشجویی من خیلی وحشتناک بی رحم بودم به خصوص در مورد انجام دادن کارهای غیرضروری. یکبار من به یکی از استادانم گفتم تصمیم ندارم تا یکی از پروژه هایی که درمورد علوم کامپیوتر، داده است را انجام دهم . به دلیل اینکه من فکر می کنم استفاده خیلی خوبی از وقت من نیست . آن پروژه نیازمند این بود تا من ده تا 20 ساعت کارخسته کننده انجام دهم درحالیکه این پروژه هیچ چیزی را به من یاد نمی داد که من آن را یاد نداشته باشم. همچنین این پروژه تنها ده درصد از نمره آن کلاس را داشت و قبلاً هم با این کلاس همین کارها را کرده بودم تنها عواقب واقعی این کار می توانست این باشد تا من در این کلاس به جای نمره مثبت ،  نمره ‌منفی بگیرم .  من به استادم گفتم فکر می کنم این یک معامله کالا به کالا است و من این را قبول می کنم. من تلاش نکردم تا برای اینکه نوعی دیگر رفتار کند ،‌مذاکره کنم . بعدش هم نمره رسمی اعلام شده به من هم در آن کلاس منفی بود اما خودم شخصاً به خودمم نمره A+  برای اینکه ده تا 20 ساعت از وقتم را به نحو بهتری استفاده کردم ،‌دادم .

ازخودتان این سوال را بپرسید "آیا اگر من این پروژه ، ارتباط ، شغل و غیره را شروع کنم و این کارها را بارها و بارها انجام دهم آیاهمین چیزهایی که همین الان هم می دانم، به دست می آورم؟" اگر جواب شما بله است پس تا جایی که امکان دارد از آن کار یا رابطه و ... خارج شوید. این نوع را فکر کردن برمبنای صفر می نامند. من افراد زیادی را می شناسم که چنین باورهای محدود کننده ایی دارندو می گویند "همیشه کاری را که شروع کردی به پایان برسان". سالها پله های نردبانی را بالا می روندو بعد که به نقطه اوج نردبان می رسند می فهمند به ساختمان اشتباهی نردبان خود را تکیه داده بودند. به خاطر بیاورید که شکست دوست شماست پس اگر تصمیم خاصی را در گذشته گرفته ایدکه دیگه نتایجی که به درد شما می خورد را ایجاد نمی کندهیچ افتخاری نیست تا زندگی خود را برای هدفی که دیگه برای شما هیجان انگیز نیست ،‌فدا نمایید. این فرصتی است تا ترکیب انتخاب در لحظه را تمرین نمایید. شما باید به صورت مداوم شرایط فعلی خود را ارزیابی نمایید تا دقیقاً مشخص کنید که چه چیزی را بعد از این انجام می خواهید بدهید هر آنچه شما در گذشته تصمیم گرفته اید اگر امروز، نتوانید دوباره آن تصمیم ها را بگیرید، تا حد زیادی بی ربط است.

تمامی وقت هایی که دارند تلف می شوند را مشخص کنید و آنها را زنده کنید

به جای تماشای یک نمایش تلویزیونی یک ساعت آنرا ضبط کنیدو با سریع جلو بردن قسمت های تبلیغات میان برنامه آن ، در 45 دقیقه ببینیددرصورتیکه می توانید کار خود را با یک تماس تلفنی 10 دقیقه ای راه بیاندازیدنیم ساعت از وقت خود راصرف تایپ کردن یک ایمیل بلند و طول و دراز نکنید. تمامی کارهای خردو ریزه را جمع کنید و همه آنها را باهم انجام دهید.

در تابستان بین ترم دوم و سوم من این را فهمیدم که یک آپارتمان روبروی خیابان دانشکده می باشد که خیلی به ساختمان مهندسی از اتاق من درخوابگاه است ،‌نزدیک تراست. پس من از خوابگاه به آن آپارتمان اسباب کشی کردم .که این خودش باعث شد برخی از وقت ها که هر روز پیاده روی یا دوچرخه سواری تا به ساختمان مهندسی برسم را بتوانم ذخیره کنم . همچنین من از یک اتاق دو نفره در خوابگاه که با دو نفر از دانشجوهای دیگر بودم به یک آپارتمان کوچک یک نفره ،‌تغییر مکان دهم . این آپارتمان جدید خیلی کارآمدتر بود. به عنوان مثال من  می توانستم در حالیکه آشپزی می کردم تکلیف های برنامه نویسی ام را انجام دهم فقط به خاطر اینکه میز کامپیوتر من چند قدم آن طرف تر از اجاق گاز بود .

تلاش برای جدا شدن و بریدن از عادت های اتلاف وقت ،نقطه شروع عموم کسانی است که دوست دارند تا کارآمدتر شوند. اما من فکر می کنم که این یک اشتباه است. بهینه کردن عادت های فردی شما می بایست بعداً به میدان بیایند. مشخص کردن واضح هدف بایستی اول اتفاق بیافتد. اگر شما هدف روشنی نداشته باشید. به همین دلیل تلاش های شما برای استقرار عادت های کارآمد ،بیشتر و بریدن از عادت های غیر موثر خیل سریع ناکام خواهند ماند. شما دلیل کافی و قوی ندارید تا از وقت خودتان خیلی خوب استفاده کنید. به همین دلیل خیلی راحت وقتی که یک مقدار کار سخت تر می شود ،‌شما صحنه را ترک می کنید. شما به یک هدف جذاب بزرگ نیازدارید تا انگیزه کار داشته باشید. دلیل اینکه 15 دقیقه از زمان انجام یک کار را هرس کنید می تواند شورو هیجان ناشی از این مورد که این  15 دقیقه را برای کار بهتری می توانید صرف نمایید،‌باشد.

به عنوان مثال شما شاید شغلی داشته باشید که به یک نوعی آن را دوست داریدولی این نوع دوست داشتن آنقدر نیست که باعث شودتا شما سعی نمایید تا 15 دقیقه از کار را در این کار و آن کار ، کم کنید و این وقت ها را پس انداز نمایید . حتی اگر جمع این ساعت هایی به چیزی حدود چند ساعت در روز برسد. اما اگر شما یک وقتی را بگذارید تا حس هدف دار بودن که روح شما را هم عمیقاً تحت تاثیر قرار می دهد را پرورش دهید. خیلی به صورت خودکار این انگیزه را پیدا می کنید تا از وقت خودتان بهتر بتوانید استفاده کنید. اگر شما به سطح بالاتری از دستورات(هدف ، معنی ،‌اعتقادات روحی) برسید. سطح های پایین تر(عادت ها ، تمرین ها ،‌فعالیت ها) تمایل پیدا می کنندتاخود را بهینه تر نمایند.

قانون 20-80 را به کارببرید.

مثل اصل پرتو(Pareto) قانون 20-80 این را بیان می کند که 20درصد از تلاشی که برای یک کار می کنید 80 درصد ارزش کار به حساب می آید این همچنین به این معنی هم است که 80 درصد از یک کار تنها 20درصد ارزش کاری را به دست می آورند. در دوران دانشجویی من از این اصل خیلی زیاد استفاده می کردم . بعضی ازهفته ها من نزدیک به 40درصد از کلاس های دانشگاه را می پیچوندم به این دلیل که نشستن در محل ارایه یک سخنرانی اغلب به معنی موثرترین روش یادگیری برای من نخواهد بود. و همچنین این را ذکر کنم که من خیلی راحت از انجام تکلیف هایی که فکر می کردم ارزش وقت من را ندارد را انجام نمی دادم .یک کلاس ریاضی بود که من فقط در طول ترم دو بار در کلاس حضور پیدامی کردم . به خاطراینکه من از کتابهای درسی خیلی بیشتر از توضیحات استاد یاد می گرفتم و من تنها برای امتحان میان ترم و پایان ترم در کلاس حضور داشتم .  اول کلاس سرم را می انداختم و شروع می کردم به نوشتن تکالیف که داده بودند آخر هر کلاس به این فکر می کردم که کلاس بعدی چه کار کنم. درعمل من بالاترین نمره کلاس را می گرفتم ولی استاد اصلاً‌ من کی بودم .  مابقی دانشجویان مطابق قوانین حرکت می کردند و این را نمی فهمیدند که آزادند تا قانون های خودشان را بسازند. پیدا کنید که چه بخش هایی از زندگی شما به قسمت حیاتی و اساسی 20 درصد تعلق دارد و تمام تمرکز خود را بر روی آن بگذارید. قاطعانه در مورد دوری گزیدن از جاهایی که خیلی راحت بهترین نتایج را به شما نمی دهد، خشن رفتار کنید. وقت خود را جایی سرمایه گذاری کنید که پتانسیل جبران کردن بالایی را برای شما داشته باشد.

گارد در زمان

برای کارکردن موثر شما نیازمند جعبه های زمان بدون مزاحمت و وقفه ایی  هستید که بتوانید کار باارزشی را کامل نمایید. وقتی مطمئن هستید که مزاحمت و وقفه ایی در حین کار نخواهید داشت عملکرد شما بسیار بالا تر خواهد شد. وقتی می نشنید تا یک حجم کار مشخصی را انجام دهید مقدار وقتی را به آن کار اختصاص دهید که در حین انجام آن مجبور نباشیدکه کار دیگری انجام دهید. من فهمیدم که حداقل زمان 90دقیقه برای هر بخش از زمان که کار می کنید بسیار ایده آل است.

شما ممکن است نیاز باشد تا افراد دیگر در داخل زندگی خود به این توافق برسید تا بتوانید این بلوک های 90 دقیقه ایی وقت را بدون مزاحمتی داشته باشید. اگر نیاز است به دیگران پیشاپیش اخطار دهید که در این بلوک های زمانی به هیچ عنوان مزاحم شما نشوند. بترسانید که اگر مجبور شوید با خشونت با آنها برخوردخواهید کرد. من در طول دوران دانشجوی وقتی می خواستم که کار کنم، در اتاقم را قفل می کردم به همین خاطر هم دوره ایی هایم می دانستند که نباید مزاحم کار من شوند. و هر وقت اتاق دو تا تخت داشت و طراحی شده بود که 4 نفر بتوانند در آن جا استراحت کنند. من یک مقدار پول بیشتر می دادم که تمام اتاق را برای خودم داشته باشم. و به این ترتیب همیشه من اتاق خصوصی خودم را برای کار داشتم . و هر گاه می  خواستم با دیگران ارتباط داشته باشم از اتاقم می زدم بیرون ،‌و برخی اوقات هم با یکی از هم دوره ایی هایم بازی کامپیوتری می کردم. اگر برای شما پیش می آید تا در یک محیط پر از وقفه و مزاحم کار کنید کارامدی و موثر بودن شما بشدت کاهش پیدا می کند. همچنین محیطی را به هر قیمتی شده تغییر دهید. بعضی از افرادهم به من گفته اند که یک کپی از این مقاله را به رییس شان داده اند تا کمک کند تا بتوانند او را متقاعد کنند تا کارهایی را انجام دهد که وقفه و مزاحمت های محیطی را کاهش دهند.

در حالیکه اختصاص یک مقدار وقت مشخص را برای یک انجام کار (بلوک های 90 دقیقه ایی) می تواند کمکی به کارآمدتر بودن باشد. من این را پی بردم که خودم زمانی بهتر کار می کنم که یک زمان زیاد ، با انتهای قابل تمدید  بدون هیچ گونه وقفه و مزاحمت داشته باشم. من اغلب یک زمان شروع برای انجام کار اختصاص می دادم اما عمدتاً هیچ زمانی را برای پایان آن مشخص نمی کردم. هرچقدر که امکان داشت به خودم اجازه می دادم تا آنجایی که می توانم به آن کار بچسبم . تا آنجایی که سرانجام من از گرسنگی یا سایر نیازهای بدنم به ستوه می آمدم . من اغلب بیشتر از 6 ساعت بر روی یک فعالیت بدون اینکه هیچ استراحتی داشته باشم ،‌کارمی کردم. در حالیکه استراحت های کوتاه،مکرر برای افزایش کارآمدی توصیه می گردد. من فکر می کنم که این پیشنهاد محصولی از تحقیق های عصر صنعتی ،برای کارگران دارای انگیزه بسیار کم باشد نه برای کارخلاق مبتنی بر هدف . من این را فهمیدم برای من بهتر است تا نیروی جاری خودم حفظ کنم و تا جایی که می توانم ادامه دهم به جای اینکه وقت ام را به تکه های کوچک تر تقسیم کنم و در این کار خطر تسلیم شدن به یکی از مواردی که شما را از مسیر راه خارج کند وجود دارد.

حالت جاری شدن حالتی است که شما کاملاً مجذوب یک کار شده اید و حس گذشت زمان را از دست می دهیدو حدود 15 دقیقه طول می کشد تا شما وارد این مد یا حالت شوید هر زمان که وقفه ایی در کار شما به وجود می آید باز 15 دقیقه برای شما زمان خواهد برد که به حالت اولیه قبلی برگردید. هر وقت که وارد این حالت جاری شدن شدید با تمام وجودتان آن را مواظبت نمایید این حالتی است که در آن شما با آن به حجم کار زیادی هجوم خواهید بردو ارتباط با فعالیت را با تمام وجود تجربه نمایید. وقتی من در این حالت هستم من هیچ حسی از گذشته یا آینده ندارم . من تنها احساس می کنم که من تنها با کار خودم هستم.

گاهی من از این مساله رنج می برم که یک فعالیت را بایستی در زمان های گسترده شده انجام دهم (مثل چند روز در یک ماه یا یک سال) این را فهمیدم که ارزش خطر کردن را دارد به عنوان مثال وقتی که من کار بهینه سازی را بر روی سایتم انجام می دادم  من اغلب به یک ایده های جدید در حین کار کردن بر می خوردم . و معمولاً سریع به جلو می رفتم و آن ایده های جدید را فوراً‌پیاده سازی می کردم و این را فهمیدم که این نحوه کار کردن در همان لحظه تولد ایده ها بسیار موثرتر از زمان بندی آنها برای انجام آنها در زمان های آینده می باشد.

تمام زمانی را که به کار اختصاص داده اید کارکنید

در طول یک از این بلوک های مقدس زمان (همان 90دقیقه ها ) هیچ چیزی را به غیر از فعالیت که دقیقاً‌جلوی شما ست انجام ندهید. ایمیل خود را چک نکنید یا در فروم های انلاین شرکت نکنید یا وب گردی نکنید اگر این وسوسه را دارید وقتی که دارید کار می کنید، کابل اینترنت را بکشید. تلفن خود را خاموش کنید یا خیلی راحت به تلفن ها پاسخ ندهید. قبل از شروع کار دستشویی بروید و مطمئن شوید که در مد ت کارتان گرسنه نمی شوید. از صندلی خود بلند نشوید و در این مدت با هیچ کس صحبت نکنید.

تصمیم بگیرید این کاری است که شما می خواهید انجام دهید و بعد از آن هیچ  کاری به جز آن کار انجام ندهید. اگر برای شما این پیش آمده است که دیگران را مدیریت کنید. هر چند وقت یکبار از آنها بپرسید که فعالیت شماره یک آنها چیست و مطمئن شوید که آنها کاری غیر از آن فعالیت انجام نمی دهند. اگر شما فردی را می بینید که به ایمیل جواب می دهد پس بایستی آن کار جزئ مهم ترین کارهای آن شخص در آن زمان خاص باشد و اگر نه آن شخص اگر بخواهیم که درست صحبت کنیم دارد وقت تلف می کند.

اگر شما به استراحت کوتاهی نیاز دارید پس یک استراحت کامل را انجام دهیدو هیچ کاری را انجام ندهید. کارهای شبیه کار را در زمان استراحت خود اگر فکر می کنید که به استراحت و برگرداندن نیروی خود هستید انجام ندهید. چک کردن ایمیل یا وب گردی یک نوع استراحت کردن نمی باشد. وقتی دارید استراحت می کنید  چشم های خود را ببندید و چند نفس عمیق بکشیدیا چند تا میوه تازه بخورید. آنقدر استراحت کنید که این را احساس کنید که می توانید مجدداً‌ به صورت کارآمد کار کنید. وقتی نیاز می کنید که بایستی استراحت کنید استراحت کنید. وقتی شما باید کار کنید ،‌واقعاً‌کار کنید. کار با صددر صد تمرکز یا اصلاً‌کار نکنید. من کاملاً با این اوکی هستم که شما هر چقدر که می خواهید زمان استراحت داشته باشید.فقط اجازه ندهید که زمان استراحت کردن شما به درون وقت کار کردن شما بخزد و بیاد. 

چندکاررا باهم انجام دادن

مقدار دانش جدید در هر زمینه ایی به سرعت در حال افزایش می باشد به صورتی که آنچه درحال حاضر در مورد کارخودتان می دانید شاید در حال قدیمی شدن و منقصی شدن است. تنها راه حل این است تاجایی که امکان دارد دانش های جدید را جذب کنید. خیلی از مهارت هایی که امروز من در کسب و کارم به کارمی برم تاچند سال قبل اصلاً وجود نداشتند. بهترین روشی که من برای انجام چند کار با هم می دانم این است تا هر وقت امکانش وجود داشته باشد خواندن و گوش کردن به برنامه های صوتی را باهم انجام دهم .

وقتی دارید تلویزیون تماشا می کنید یک مجله کامپیوتری را در زمان آگهی ها و تبلیغات میان برنامه بخوانید.اگر مردهستید زمانی که دارید صورت خود را اصلاح می کنید مطالعه کنید. من از یک ماشین اصلاح برقی استفاده می کنم و در زمان 2-3 دقیقه که اصلاح صورتم طول می کشد ،مطالعه می کنم این کار به من این فرصت را می دهد تا در یک هفته نزدیک دو مقاله بیشتر بخوانم .مجموعاً 100 تا مقاله در سال می شود. این یکی از آن عادت هایی است که خیلی آسان می توان آنرا شروع کرد. چند تا مقاله تهیه کنید یا مقاله هایی را که فرصتی برای خواندن آنها ندارید را چاپ کنید و آنها را در سرویس بهداشتی خود قراردهید. هر زمان که دستشویی می روید یکی از این مقاله ها چاپ شده را هم با خود ببرید . اگر مجبور به ایستادن در صفی مثل صف دفترپستی یا فروشگاه ها شدید مقاله را بیرون بیارید و بخوانید . شما از این که چقدر دانش با خواندن در زمان فعالیت های غیر فکری ، به دست می آورید. شگفت زده می شوید.

به برنامه های صوتی هر زمانی که می توانید گوش کنید. وقتی دارید رانندگی می کنید همیشه به یک برنامه صوتی گوش کنید. یکی از بهترین روش های یادگیری در مورد مهارت هایی که می خواهید یادبگیرید، این است که آنها را به صورت مستقیم از افرادی یادبگیرید که همین الان در آن ماهرند. برنامه های صوتی اغلب از کلاس های دانشگاهی که بخواهید در آنهاحضور یابید ، تمرینات عملی بیشتری را دارند. اگرچه افراد داری مدرک بازاریابی یا کسب و کار به وسیله استادان دانشگاه آموزش دیده اند . ولی شما می توانید این موضوعات را از افراد میلیونر یا میلیاردر که خیلی از این نکات را از دنیای واقعی یاد گرفته اند، بیاموزید.

مهارت انجام چند کار به صورت همزمان شاید یکی از مهمترین مهارت های سطح پایین بود که به من این امکان را داد تا بتوانم مدت تحصیلم در دانشگاه را به سه ترم خلاصه کنم . به صورت متوسط من هر روز هفته، هفت یا هست ساعت کلاس درسی داشتم. اما در سه شنبه های ترم آخر تحصیلم من از 9 صبح تا 9 شب به صورت پشت سر هم کلاس داشتم. و به این خاطر که من کلاس های درسی زیادی را در هر ترم برمی داشتم هر هفته هم کلی آزمون و تحویل پروژه داشتم . هیچ وقتی نداشتم که چیزی خارج از کلاس های درسی ام بتوانم مطالعه کنم . بنابراین من مجبور بودم تا هر چیزی را همان موقع که گفته می شد یادبگیرم. اگر استاد چیزی را بر روی تخته می نوشت من آنرا همان موقع و همان لحظه آن را حفظ می کردم .من نمی توانستم از پس این بربیام که این ها رابه آینده بیاندازم که با این کار خطر فراموش کردن  نیز وجود داشت. در حین کلاس هایی که خیلی تند آموزش نمی دادند. من تمرین هام را انجام می دادم . کارهای الگوریتم شغل برنامه نویسی ام را انجام می دادم. یا برنامه ریزی کاری ام را اصلاح می کردم . شما احتمالاً می توانید فرصت های خیلی زیادی را برای انجام چند کار با هم را پیدا کنید. هروقت شما یک کار بدنی انجام میدهید مثل رانندگی ، آشپزی ، خرید کردن یا پیاده روی کردن  . ذهن خود را با گوش دادن به یک برنامه صوتی یا خواندن مشغول کنید.

شاید ایده انجام چند کار به صورت همزمان با آن قسمت از توصیه ای که قبلاً گفتم که تمام زمانی که کار می کنید کار کنید این طور به نظر برسد که تناقض دارد.اما در حالیکه نکته قبلی به این اشاره داردکه کار با فشردگی بالا کاری است که شما می بایست تمام فکر خود را متمرکز نماید تا بتوانید آن کار را به نحو احسن انجام دهید. اما این نکته مربوط به کار فشردگی کم است که شما فرصت بسیار زیادی دارید که کارهای دیگری را هم به صورت همزمان با آن کار انجام دهید. مثل ایستادن در صف ، درست کردن شام ، پرواز با هواپیما یا پیاده رفتن از نقطه A به نقطه B. انجام همزمان چند کار با همدیگر نباید در جایی استفاده شود که کارآیی شما در مورد یک فعالیت بسیار مهم و حیاتی را کاهش دهد. اما به صورت زیرکانه آنرا در جاهایی که ظرفیت خالی برای انجام کار وجود دارد ، استفاده نمایید. هروقت نیاز به استراحت دارید این کار را انجام دهید اما وقت خود را با کم تلاش کردن هدر ندهید  این خیلی موثرتر و کارآمدتر است که زمان کار حسابی کار کنید و بعد هم کاملاً استراحت کنید.

انجام همزمان چند کار با هم به شما این اجازه را می دهد تا سطح کارآیی خود را به یک سطح جدیدتری برسانید. شاید شما هم فکر می کنید که این کار باعث می شود تا شما تحلیل برید با وجود اینکه خیلی از افراد این کار را مفید ندانسته اند من را پر از انرژی می نمود تا بتوانم کارهای زیادم را انجام دهم . هر چقدر که شما سخت تر کار کنید ظرفیت شما برای کار کردن بیشتر می گرددو استراحت شما هم مفرح تر خواهد بود.

تجربه کنید

افراد با هم تفاوت دارند. به همین خاطر هر آنچه برای شما خوب کار کند ممکن است متفاوت باشد با آنچه برای بقیه کارا است . شاید شما اول صبح خیلی خوب کار یا آخر شب کار می کنید . از نقاط قوت خود خوب استفاده کنید. و راههایی را پیدا کنید تا نقاط ضعف شما را پوشش دهد و جبران کنند. گوش دادن به موسیقی در حین کار را، تست کنید. من به این نکته پی بردم که موسیقی کلاسیک و عصر جدید به خصوص موزارت برای کار برنامه نویسی وب بسیار عالی اند . اما برای بیشتر کارهای روزانه گوش دادن به موسیقی تند تکنو / ترنس می تواند کمک کند تا کارها را سریع تر انجام دهم  . اصلاً دلیل اش را هم نمی دانم اما زمانی که به موسیقی گوش می دهم کارآیی ام بیشتر از زمانی است که موسیقی وجود ندارد. به عبارت دیگر

موسیقی با کلام برای کارآیی من خیلی مضرندو باعث تشویش ذهنم می شوند زمانی که به تمرکز خیلی بالا نیاز داشته باشم معمولاً به هیچ نوع موسیقی گوش نمی دهم .آزمایش کن و ببین که چه نوع موسیقی باعث می شود تا کارآیی شما افزایش یابد. برای من بود یا نبودن موسیقی، تفاوت  خیلی زیاد داشت.

هر وقت با یک ایده مزخرف برای افزایش کارایی تان روبرو شدید آن را امتحان کنید و تاثیر آن را ببینید . هیچ ایده ای را از دست ندهید مگر اینکه واقعاً آنرا امتحان کرده باشید. موفقیت های جزیی  معمولاً در این موارد بیشتر از شکست ها می باشند. پس هر امتحان جدیدی به شما، کمک می کند تا مدیریت زمان خود را بهتر تمرین نمایید . ممکن است تمرین های بعدی منجر به امتحان هایی گردند تا شما نسبت به کارآمدتر بودن بهتر عادت کنید.

درون خود شور وشوق بکارید.                   

لغت "enthusiasm" (به معنی شوروشوق) از لغت یونانی enthoes می اید  و به معنی "درون خدا"  است من واقعاً این تعریف را دوست دارم من شک دارم که ممکن باشد تا در هنر مدیریت زمان مهارت پیدا کرد اگر شما شور وشوقی در مورد کاری که می خواهید در آن زمان انجام دهیدد ندارید. به دنبال آنچه که برای شما هیجان آور است، بروید. ثروت و پول را تعقیب نکنید. عشق و علاقه ات را دنبال کن اگر به کارتان عشق و علاقه ای ندارید پس به نوعی دارید زندگی خود را تلف می کنید. یک کار دیگری را شروع کنید. یا یک کار دیگری را همزمان با این کار خود داشته باشید. خودتان را سرزنش نکنید اگر در شغل فعلی تان ثابت مانده اید. این را به یاد آورید که شکست دوست شماست. به حرف دل خود گوش کنیدو به چیزی برگردید تا یکبار دیگر هیجان را به شما برگرداند. بدترین نوع اتلاف وقت این است تاکاری را انجام دهید که شما را خوشحال نمی کند.کارشما می باید به زندگی شما خدمت کند نه به چیز دیگری.

اگر شماهم مثل خیلی ازمردم ، هر چند وقت یکبارپر ازانگیزه می شوید ولی بعد از آن دوران دوباره گیر می افتید و در سطح پایینی از عملکرد غرق می شوید و این را برایتان خیلی سخت است تا بتوانید پروژه را ادامه دهید. چقدر شروع یک پروژه وقتی که انگیزه شما بالاست ، آسان است ؟و چقدر هم سخت است کار را ادامه دادن، وقتی که انگیزه تان محو می شود؟ اگر چه بیشتر افراد تا حدودی منفی نگرند اما شما شارژ مثبت  خود را با گذشت زمان از دست خواهید داد مگر آنکه شورو شوق را فعالانه در درون خود بکارید و پرورش دهید . من به فشارآوردن، برای انجام کاری که دیگه واقعاً نمی خواهم انجامش بدهم ، هیچ اعتقادی ندارم . اگر انگیزه وجود نداشته باشد این که خودم را بنشانم و بخواهم خیلی کارآمد کار کنم تقریباً غیر ممکن است و همچنین این نوع کار کردن خیلی عذاب آور است. وقتی شما انگیزه قوی دارید کار کردن مثل بازی کردن می ماند .

وقتی دانشگاه بودم من نمی توانستم این را تحمل کنم که شور و شوق من محو شود یا من خشک و مرده شوم . خیلی سریع این را فهمیدم که به یک تلاش آگاهانه نیاز دارم تا هر صبح انگیزه و شورو شوق برای انجام کارهام داشته باشم. همیشه همراه خودم یک ضبط صوت داشتم (آن زمان پخش کننده  MP3 نبود) و وقتی که از یک کلاس به کلاس بعدی می رفتم به نوارهای انگیزشی و مدیریت زمان گوش می دادم . هر صبح کهه برای دویدن می رفتم به آنها هم گوش می کردم  .با تقویت شوروشوق خودم به صورت هر ساعت یکبار، انگیزه ام را بالانگه می داشتم. هرچقدرر هم که دیگران به من می گفتند که من مطمئناً شکست خواهم خوردتاثیری در من نداشت چون تاثیر نوارها ، بیشتر بود به همین خاطر هم بود که من بیشتر از چند ساعت بدون اینکه به آن نوارها برگردم ،جایی نمی رفتم.

اگر شوروشوق شما زیاد باشد . شما می توانید خیلی کارآمد کار کنید حتی از بخش های خسته کننده و تکراری کارتان هم لذت می برید. من این نکته را هر زمان که می خواهم کسب و کارم را به سطح جدیدی برسانم ، احساس می کنم .من باید ابتدا سطح فکری خودم را به سطح جدید برسانم . وقتی فکر شما تغییر کند آن وقت است که فعالیت های شما تغییر خواهند نمود و نتیجه های شما هم آنها را دنبال خواهد کرد. مگر اینکه شما یک فرد HYPER باشیدو گرنه نیاز دارید تا شوروشوق خود را به صورت روزانه بازسازی کنید.گوش کردن به نوارهای انگیزشی یا خواندن کتابب های یا مقاله های الهام دهنده را به مدت 15 دقیقه در هر روز ،به شما توصیه می کنم .هروقت که این کار را متوقف کردم این را دیدم که شک وو تردیدمن ، دوباره برگشتندو کارآیی من به شدت افت کرده است. این که چطور شما به صورت مداوم فکر خود را با چیزهای مثتبی که می توانند بدون هیچ شک و تردیدی شوروشوق شما را حفظ کنند ، تغذبه نمایید، خودش جذاب و جالب است. و اگر شما ازتکنیک انجام همزمان چند کار با هم استفاده کنید از فواید این کار بدون اینکه وقت دیگری را به این کار بدهید ، می توانید استفاده کنید.

 همین الان انجام دهید

سالها قبل،زمانی که من به دانشگاه می رفتم تصمیم گرفتم تا خودم را با تعیین این هدف که آیا من می توانم تنها در سه ترم تحصیلی فارغ التحصیل شوم ، به چالش بکشم همان کلاس هایی که افراد دیگر آنها را در طول 4 سال تمام می گذرانند. این مقاله جزییات تکنیک های زمانی که من استفاده کردم که حداکثر بهره برداری از وقتم را انجام دهم را توضیح می دهد.

برای تکمیل این هدف تصمیم گرفتم تا هر ترم 30-40 واحد درسی بردارم درحالیکه دانشجویان به صورت میانگین 12 تا 15 واحد انتخاب می کردند. خیلی سریع برایم روش شداگر می خواهم نتیجه بگیرم مجبورم تا وقتم را خیلی خوب مدیریت کنم. شروع کردم به خواندن هر آنچه که در مورد مدیریت زمان پیدا می کردم. و هرآنچه یادمی گرفتم را به کارمی گرفتم. من به هدفم رسیدم با فارغ التحصیل شدن از دانشگاه با دو مدرک تحصیلی (علوم کامپیوترو ریاضیات) فقط در سه ترم تحصیلی بدون اینکه در ترم تابستانی هم شرکت کنم. هر شب 7 تا 8 ساعت می خوابیدم کارهای روزانه ام (مثل خریدکردن ، آشپزی و غیره )، روابط اجتماعی را داشتم و هر روزصبح به مدت 30 دقیقه ورزش می کردم در آخرین ترم تحصیلی هم من یک کار تمام وقت یعنی 40ساعت کار در هفته به عنوان یک برنامه نویس کار داشتم  و نائب رییس انجمن محلی محاسبات ماشینی بودم در ضمن اینکه 37 واحد درسی از دوره های دارای سطح عمدتاً بالای علوم کامپیوتر وریاضیات را برداشته بودم هم کلاسی های من ساعت هایی که نیاز بود هر کدام از این وظایف درسی را انجام بدهم را با هم جمع کرده بودندو به این نتیجه رسیده بودند که هفته من می بایست 250 ساعت داشته باشد. من با معدل 3.9 برابر متوسط مابقی هم دوره ایی هایم فارغ التحصیل شدم و همچنین جایزه ویژه دانشجوی برتر سال را کسب کردم که بعداً یکی از استادان من به من گفت که ما چقدر به راحتی توانستیم که جایزنده گیرنده را انتخاب کنیم وقتی فهمیدیم شما چه کارهایی را انجام دادید؟

من یک فرد باستعدادی محسوب نمی شدم و این اولین باری بود که من داشتم کاری شبیه این را انجام می دادم . هیچ مربی خصوصی نداشتم تا به من کمک نماید.هیچ فرد دیگری را هم نمی شناسم که کاری مثل کار من قبلاً‌انجام داده باشد. فردی را هم به خاطر نمی آورم که برای این کار مشوق من بوده باشد. در حقیقت بیشتر افراد وقتی که با آنها در مورد این کار صحبت می کردم سرسختانه، من را از انجام این کار منع می کردند. این تنها چیزی بود که من تصمیم گرفته بودم تا فقط به خاطر خودم انجام دهم. اگر شما واقعاًبخواهید من را بهتر بشناسیدو بدانید که من درآن زمان در چه وضعیتی بودم و چرا تصمیمم گرفتم که دست به چنین تلاش های دیوانه واری بزنم ممکن است از خواندن مقاله معرفی معنی زندگی من (که بعداً ترجمه خواهم شد مترجم)لذت ببرید. که شامل همه داستان زندگی قبلی من و جزییات بیشتری در مورد اینکه چه انگیزه ای برای انجام این کار داشتم ، می باشد.

من به سختی توانستم مدیرگروه علوم کامپیوتر را قانع کنم تا بتوانم این تعداد واحد درسی را بردارم  و هم دوره ایی هایم اغلب فکر می کردند که من یا دارم تقلب می کنم یا اینکه یک دوقلو دارم یا اینکه واقعاً از لحاظ روحی پریشان وضع هستم. (من به آخری هر هفته متهم می شدم شایدیک مقداری حقیقت هم داشته باشد). بیشتر اوقات من در مورد اینکه چه کاری دارم انجام می دهم سکوت می کردم . اما اگر شخصی از من می پرسید که آیا واقعاً این تعداد واحد درسی را برداشتم؟ من انکار نمی کردم .شاید من تنها دانشجوی دانشگاه بودم که برنامه درسی اش  دوصفحه پر بود.اگر فردی واقعاً مرا تحت فشار قرار می داد اثبات این مورد برایم کار خیلی آسانی بود. اما به ندرت این کار را انجام می دادم .

من این را به شما نمی گویم تا شما را تحت تاثیر قراردهم بلکه بیشترمی خواهم کنجکاوی شما را برانگیزم تا بدانید چه چوری من این کار را انجام دادم. من این کار را به سرانجام رساندم تنها با به کار بردن مفاهیم مدیریت زمانی که بیشتر افراد در مورد آن چیزی نمی دانند. اما همه آنها برای مطالعه کردن در کتاب ها و برنامه های صوتی (در آن سال های 1992-1193) وجود داشتند. عادت های مدیریت زمانی که من در طول دوره دانشجویی خودم یاد گرفتم در ساختن کسب و کار شخصی خودم به من کمک بسیار زیادی کردند. به همین دلیل من دوست دارم تا آنها را با شما به اشتراک بگذارم امیدوارم شماهم آنها را بارزش بیابید. آنها به من کمک کردند تا سال های تحصیلم را کم کنم و همچنین یک جایزه سی هزار دلاری را نصیب من کنندتا بتوانم کسب و کارم را شروع کنم. (همه این میزان پول را من در ترم آخر تحصیلی خودم به عنوان برنامه نویس به دست آورم بیشتر آن هم از بخش حق امتیاز) بدون هیچ تبلیغ دیگه ایی این ها بهترین هایی است که من برای ماهر شدن در مورد مدیریت زمان آموختم.

شفاف و رک بودن کلید می باشد.

اولین قدم دانستن این که دقیقاً چه می خواهید ، می باشد. در باشگاه تکواندویی که من قبلاً تمرین می کردم یک علامت بزرگ بر روی دیوار وجود داشت که می گفت "هدف شما این است که کمربند مشکی بگیرید" و این به هر فردی یادآوری می کرد چرا او می بایست این آموزش های سخت رابگذراند. وقتی شما برای خودتان کار می کنید. خیلی راحت است که تمام یک روز را پشت میز کار خود سپری نماییدو هیچ کار ارزشمندی هم را تکمیل نکرده باشید اگر واقعاً به صورت روشن نمی دانید برای چه این همه تلاش را انجام می دهید این نتیجه ،همیشه در حال رخ نشان دادن است در لحظاتی که  هشیاری خودتان را به دست می آورید از خودتان این را بپرسید."آیا دقیقاً این همان کاری است که من تلاش می کنم انجامش بدهم؟" شما باید تا سرحد ممکن مقصد خود را به وضوح بدانید. هدف های خود را مشخص کنید و آنها را بر روی کاغذ بیاورید. هدف های شما آنقدر بایستی واضح و روشن باشند که وقتی به یک غریبه آنهارا می دهید و از او می پرسید آیا من به تک تک آن اهداف رسیده ام یا خیر ؟ بتواند یک جواب واضح "بله" یا "خیر" به شما بدهد. اگرنمی توانید به صورت دقیقی هدف خودتان را مشخص کنید چه جوری می توانید بفهمید چه موقع به آنها خواهید رسید؟

من این را پی بردم که دوره زمانی که می تواند برای  تعریف و کار کردن برای یک هدف مفید باشد ،‌ 90 روز یا یک فصل است .در این بازه زمانی (90روزه) شما اگر هدف های روشن و بسیار مشخصی را برای خود تعریف نمایید تغییرات چشمگیر و قابل اندازه گیری خواهیدنمود.کمی مکث کنید و شرحی از این که زندگی شما بعد از 90 روز چگونه خواهد بود، بنویسید. درآمدماهیانه شما چقدر خواهد بود؟ وزن شما چند کیلو خواهد بود؟چه کسی دوست شما خواهد بود ؟ در شغل خودتان کجا خواهیدبود؟روابط شما چه جوری خواهد بود؟ وب سایت شما چه جوری خواهد بود؟ خیلی مشخص و واضح بنویسید.این رک بودن باعث می گردد تا به شما خطی بدهد که در مسیر حرکت نمایید.

همانند یک هواپیما روی حالت بدون خلبان ، شما می بایستی اصلاحاتی را انجام دهید تا در مسیر باقی بمانید.شما می باید هر چند وقت یکبار ، دوباره هدف های خود را نشانه روی کنید.با خواندن مجدد اهداف نوشته خود در هر روز صبح با آنها ارتباط برقرار کنید. برروی دیوارهای منزل تان آنها را نصب کنید به خصوص هدف های مالی خود را . سال ها قبل (در اواسط دهه 90 میلادی)من در آپارتمانم داخل هر اتاقش یک علامتی قرارداده بودم که می گفت "5000 دلار در ماه " این هدف کسب و کار من در آن زمان بود چون من دقیقاً می دانستم که چه چیزی را می خواهم به این هدف در طول چندهفته رسیدم  به این کار تنظیم مشخص و معین هدف ،ادامه دادم حتی با وجود اینکه برخی از آنها به نتیجه ایی نرسیدندولی این کار را خیلی موثر دیدم  نه تنها به تمرکز بر روی آنچه می خواهم کمک کرد بلکه مهمتر از آن این کار را هم برایم آسان نمود تا به هر آنچه در مسیر هدفم نبودند بتوانم چشم پوشی کنم به عنوان مثال اگر هدفی را برای خود معین می کنید تا ده هزار دلار در ماه درآمد داشته باشید،‌این به شما کمک می کند تاانجام کارهایی که منجر به 5000دلار در ماه می گردند ،را پیگیری نکنید.

اگر شما هنوز به نقطه روشن و واضحی نرسیدید و هدفی را برای خود مشخص ننموده اید، این کار خودش یک نوع اتلاف وقت بزرگ است ، شما وارد جریان زندگی می شوید در حالیکه واقعا ً‌نمی دانید چه می خواهید.بیشتر افراد مدت زمان زیادی را در این حالت که "من نمی دانم باید چه کار کنم " غلت می زنند، آنها منتظرندتا یک نیروی اجباری از بیرون این شفافیت و رک بودن هدف های آن ها  را درست کند. هرگز این را پی نمی برند که شفاف سازی یک امردرونی است. دنیا تنها منتظر شماست هیچ راهی نیست و همچنان منتظر می ماند تا بالاخره تصمیم خود را بگیرید. انتظار کشیدن برای روشن شدن و شفاف شدن خواسته ها مثل این میماند که یک مجسمه ساز یک سنگ مرمر را بگیرد و منتظر این باشد که مجسمه خود قطعه های غیر ضروری خود را بتراشد. برای شفاف شدن و روشن شدن منتظر این نایستید تا به صورت ناخودآگاه اتفاق بیافتد تیشه کار را بگیرید و مشغول شوید!

انعطاف پذیر باشید

یک تفاوت کلیدی مابین دانستن مقصد و دانستن راهی است که شما می خواهید از آن راه گذرکنید. ‌شاید هواپیمایی 90 درصداززمانش را کلاً در مسیر نباشد و لی باز هم به مقصد می رسد به خاطر اینکه دقیقاً می داند  کجامی خواهد برود و در طول مسیر راه به صورت مداوم اصلاح مسیر می نماید. شما از قبل نمی توانید مسیر دقیق  رسیدن به هدف خودرا پی ببرید.من معتقدم هدف واقعی برنامه ریزی اینه که خیلی راحت شما را متقاعد کند مسیرهای شدن کاروجود دارد. و همانطور که همه ما این را شنیدیم 80 درصد از کسب وکارها در پنج سال اول شروع کارشان شکست می خورند. اما آمار جالب تر این است که تقریبا      همه شرکت هایی که موفق می شوند ،کاری را انجام نمی دهند که حقیقتاً قصد انجام آن کارها را داشتند.اگر شما به شرکت های موفقی که با طرح های کسب و کار شروع می کنند نگاهی بیاندازیدعمدتاً این را می فهمید در هدف اولیه برنامه ریزی شده خودشان به صورت سختی شکست خوردند و تنها زمانی موفق شدند که کاردیگری را شروع کرده اند. این را بازگو می کند که هیچ طرح کسب و کاری در بازار کار به صورت دست نخورده نخواهد ماند. من می خواهم این را به صورت کلی تر بیان کنم و بگم که هیچ نقشه و برنامه ایی در دنیای واقعی دست خورده ، زنده نمی ماند.

نویسنده معروف ومشاور شرکت های تجاری آقای استفان کاوی اغلب از این اصطلاح استفاده می کند "ترکیب در لحظه انتخاب" این به معنای آن نیست که به صورت کورکورانه طرح و برنامه ها را بدون آگاهی هوشیارانه از هدف های خود ، دنبال کنید. به عنوان مثال اجازه بدهید این را بیان کنم که شما به صورت خیلی خوبی برنامه های خود را دنبال می کنید –حالا چه خوب چه بد- و یکدفعه یک فرصت غیر قابل پیش بینی برایتان به وجودمی آید.آیا شما به برنامه و طرح اصلی خود می چسبید ؟ ممکن است فرصت را ازدست بدهید یا شایدبرنامه خودرا متوقف کنید و به دنبال فرصت پیش آمده بروید و با این کار از برنامه ریزی که انجام داده بودید، خارج شوید؟ اینجا جایی است که مجبوریدمکث کنید و دوباره هدف های خودرا بررسی نمایید که راه بهتر کدام است و تصمیم بگیرید. هیچ برنامه ریزی نباید به صورت کورکورانه دنبال گردد. به محض اینکه شما دانشی را به دست آوردید که برنامه شما را نامعتبر سازد بایستی ترکیب در لحظه انتخاب را عملی کنید. برخی وقت ها شما می توانید به هدف هایتان با پیمودن مسیرهای میانبری که به صورت غیر منتظرانه پیش می آیند ، سریعتر می توانید برسید. مابقی اوقات هم می باید به برنامه های اصلی خود تان متعهد باشید و از حواس پرتی های کوچک که شما را از رسیدن به هدف هایتان ،‌بازمی دارد دوری کنید. خیلی سخت به هدف های خود بچسبید ولی در  برنامه ریزی انعطاف داشته باشید.

من بر این اعتقادم که داشتن یک هدف روشن و واضح خیلی خیلی مهمتر از برنامه روشن ودقیق است. در دوران دانشجویی ، من در مورد هدف نهایی ام خیلی مصمم بودم – در سه ترم فارغ التحصیل شوم- اما برنامه های من مداوم شناور بودند. هر روز یک پروژه جدید ،‌تکلیف های جدید یا آزمون به من اطلاع رسانی می شدو من مجبور بودم تا با این دریای فعالیت های در حال تغییر خودم را تطبیق دهم . اگر می خواستم یک برنامه بلند مدت برای هر ترم درست کنم در کمتر از 24 ساعت ، این برنامه بی استفاده می شد.

تنها از یک روش اداره کردن استفاده کنید.

به جای استفاده از چند سیستم سازماندهی گسترده من به لیست کردن کارها با مداد و کاغذ چسبیدم.تنها ابزار سازماندهی من دفترچه ام بود که در آن تمامی تکالیف را با زمان انجام آنها می نوشتم من نگران مساله برنامه ریزی و اولیت بندی آنها در آینده نبودم خیلی راحت لیست را نگاه می انداختم و آیتمی را انتخاب می کردم که مناسب بود و می شد تا در همان مدت زمانی که داشتم انجامش داد ، همان کار را انجام می دادم .بعد آن کار را تمام می کردم و آن را از لیست کارهایم خط می زدم.

اگر مقاله ایی را داشتم که ده ساعت زمان لازم داشت تا آن را بنویسم ، من تمام کار را یک دفعه انجام می دادم به جای اینکه آن را به فعالیت های کوچکتر تقسیم کنم ، عموماً پروژه های بزرگم را در آخر هفته ها انجام می دادم . صبح به کتابخانه می رفتیم تحقیقات لازم را انجام می دادم. بعد به اتاقم در خوابگاه برمی گشتم و آنقدر به کار ادامه می دادم تا متن نهایی من بر روی چاپگر، چاپ می شد. اگر نیاز داشتم استراحتی بکنم این کار را می کردم .اصلاً مهم نبود پروژه چقدر بزرگ بود یا اینکه چقدر زمان استاد ما مهلت داده بود. یکدفعه که من تکلیفی را شروع می کردم آنقدر روی آن کار می کردم تا اینکه 100 درصد کامل می شدو آماده تحویل می شد.

این تمرین ساده زمان زیادی از من را نجات داد . اول اینکه به من این فرصت را می داد که خیلی عمیق بر روی تکلیف تمرکز کنم و زمان کار کردن هم خیلی موثر و کارآمد کار کنم. وقت خیلی زیادی از شما، زمان جابجا شدن بین کارها به خاطر اینکه مجبوریدمحتوی هر فعالیت را در مغز خود دوباره بارگزاری نمایید ، تلف می شود. با اداره کردن یک فعالیت زمان جابجا شدن بین فعالیت ها را به حداقل می رسانید. د رحقیقت من همه کارها وتکالیف ام در مورد یک موضوع ،را جمع می کردم وبعد آنها را یک بار بدون جابجاکردن بین فعالیتها انجام می دادم . به این ترتیب من تمام کارهای ریاضی ام را یکبار انجام می دادم تا تمام شوند. سپس تمام کارهای برنامه نویسی ام را انجام می دادم بعد هم تکلیف های تحصیلی عمومی را انجام می دادم . با این رفتار من مغز خودم را در حالت ریاضی ، حالت برنامه نویسی ، حالت نوشتن یا حالت هنرنگه می داشتم و تا حدامکان در آن حالت می ماندم . دوم اینکه با این کار من به این باور رسیدم که این عادت به من کمک می کند تا در آرامش و بدون استرس کار کنم  به این دلیل که ذهنم پراز آیتم های که باید انجام بدهم ، نبود. همیشه یک کار برای انجام بودو بس . من هرچیزی را که خارج از حوزه فعالیت جاری من بود را فراموش می کردم.

شکشت دوست شماست

بیشتر مردم به نظر می رسد یک ترس درونی از شکست دارند اما شکست واقعاً بهترین دوست شما می باشد. افرادموفق ، هم تعداد زیادی از تلاش هایی که می کنند، به شکست منجر می شود.مثل بازیکن بزرگ بیسبال باب روث رکورد دویدن خانگی و پیاده روی را باهم دارد . آنهایی که بیشترین میزان موفقیت را دارند بیشترین میزان شکست را هم دارند. هیچ چیز اشتباه یا خجالت آوری در شکست خوردن وجود ندارد اینکه هیچ گاه تلاشی انجام ندهید باعث تاسف و پشیمانی است. بنابراین از این که آزمون و خطایی انجام دهید تا کارآیی خود را افزایش دهید نترسید. برخی وقت ها سریع ترین راه انجام شدن یک کار،این است که سریع بپرید و آن کار را انجام دهید همیشه در طول راه می توانید اصلاحات انجام دهید. این روش آمادگی – اقدام کردن – نیت کردن فوق العاده است خیلی بهتراز روش آمادگی –هدف یانیت – اقدام کار می کند. دلیل اش هم این است وقتی یکبار کاری را انجام می دهید یک سری داده واقعی از انجام کار به دست می آورید که این داده ها می تواند به شما در اصلاح مسیربرای رسیدن به هدف کمک تان کنند. بسیاری از افراد در مرحله برنامه ریزی و فکر کردن گیر می افتندو هرگز به نقطه اقدام و عمل نمی رسند. چه تعداد ایده های ناب که شما بی خیال آنها شدید چون در حالت تحلیل فلج شده اید (مثل آمادگی –نیت –نیت –نیت –نیت –نیت ) ؟

در طول مدت دانشجویی من ایده های دیوانه کننده زیادی را امتحان کردم و فکر می کردم که وقت من را نجات می دهند. من به خواندن در باره مدیریت زمان ادامه دادم و هر چیزی یاد می گرفتم را به کار می بردم . ولی چند تا ایده ناب را هم خودم درست کردم بیشتر ایده های من کار نکردند ولی بعضی از آنها خوب کار کردنداراده من بر این بود تا بارها و بارها شکست بخورم تا شاید بتوانم چیزی را به دست آورم که به من یک ارتقا حسابی بدهد.

این را بدانید شکست جهت خلاف موفقیت نیست بلکه قسمت اصلی موفقیت می باشد. یکبار که موفق شدید هیچ کسی به هیچ وجه شکست های شما را به خاطر نمی آورد. شرکت مایکروسافت اولین کار تجاری اقای بیل گیتس و پل الن نبود. چه کسی این را به خاطر می آورد که شرکت ترف او دیتا آنها ترکید ؟هنرپیشه جیم کری وقتی که یک کمدین جوان بود در خیلی از صحنه ها او را هو می کردند. ما جریان برق را داریم به خاطر اینکه توماس ادیسون حتی بعد از ده هزار بار شکست از این اختراع چشم پوشی نکرد. اگر لغت "شکست" مورد لعن ونفرین شماست آنرا تغییر قالب دهید. شما یا موفق می شوید یا می توانید چیزی یاد بگیرید.

اجازه دهید تا ترس از شکست به شما خدمت کند . اگر برای رسیدن به یک هدف خاص هیجان زده می شوید ولی از این می ترسید که شاید نتوانید به آن برسید .سریع بر روی آن کار پرش کنید و آن را به هر صورتی شده انجام دهید. حتی اگر با این تلاش ها ، به هدف خود نرسیدید چیز ارزشمندی را یاد گرفته ایدو می توانید یک تلاش بهتری را دفعه بعد،انجام دهید. اگر به افرادی که در کارهای تجاری موفق می شوند نگاهی بیاندازید در بسیاری از آنها، این مورد را پیدا خواهید کرد که قبل از رسیدن به چیزی که کار کند یک رشته از شکست های تهوع آور داشته اندو من فکر می کنم افرادموفق، موافق این هستند که تجربه شکست زود هنگام یک فاکتور مشارکت کننده اساسی در پیروزی های آینده آنها بوده است. توصیه من به همه افرادی که می خواهند یک شرکت جدید را شروع کنند این است که خیلی سریع محصول خود را به بازار روانه کنند یا خدمات خود را درست کنند و خیلی نگران این نباشند که آیا به هدف شان می رسند یا خیر؟ شاید نتوانند به هدف برسند اما شما چیزهای بسیار زیادی از انجام کار ،که حتی فکرش را هم نمی کردید ، یاد می گیرید.

همین الان انجامش دهید.

آقای کلمنت استون ،‌فردی که امپراتوری بیمه به ارزش صدها میلیون دلار ساخت، تمام کارمندانش را مجبور می کرد تا عبارت "همین الان انجامش بده" را هر روز صبح ، بارها و بارها تکرار کنند. هروقت حس کردید میل به تنبلی دارد شما را می گیرد و این به ذهن شما خطور کرد که کاری باید انجام دهید ، یک لحظه بایستید و با صدای بلند بگویید"همین الان انجامش بده ! همین الان انجامش بده! همین الان انجامش بده !" من اغلب این متن را به عنوان پس زمینه کامپیوترم قرار می دهم انجام ندادن کارها هزینه بسیار زیادی برای شما دارد به این دلیل که  فکر شما بارها و بارها آنهارا ملاقات می کندو این کار باعث می شود تا جمع مقدار وقت تلف شده تان ، هی بالا برود. فکر کردن و برنامه ریزی کردن خیلی مهم اند اما کار کردن خیلی مهم ترند شما هرگز به خاطر افکار و برنامه هایتان ،دستمزدی دریافت نمی کنیدتنها بابت نتیجه پول می گیرید. وقتی شک می کنید،شجاعانه کار کنید طوری که شکست شما غیر ممکن باشد و درحقیقت هم این طوری است.

نیاز است تا عادت تصمیم گرفتن را هر چه سریعتر در درون خود پرورش دهید. من از قانون 60 ثانیه تقریباً  برای هر  تصمیمی که مجبورباشم،‌اتخاذ نمایم استفاده می کنم  و اصلاً اهمیتی ندارد که تصمیم چقدر بزرگ یا مهم باشدهر وقت اطلاعات لازم برای تصمیم گرفتن به دست میارم یک تایمر روشن می کنم و به خودم تنها 60 ثانیه وقت می دهم تایک تصمیم محکم بگیرم و حتی اگر مجبور باشم سکه می اندازم . وقتی که دانشجو بودم نمی توانستم از پس هزینه اتلاف وقت برای فکر کردن در مورد تکلیف ها یا نگرانی در مورد این که کی باید آنها را انجام بدهم ،‌بربیام خیلی راحت یکی را انتخاب می کردم و می رفتم تا آن را انجام بدهم . امروز هم وقتی نیاز به این داشته باشم تا تصمیم گیری کنم چه مقاله ایی را بنویسم ، تنها یک موضوع را انتخاب می کنم و شروع می کنم به نوشتن .دلیل تجربه نکردن حس انسداد تجربه نویسندگی من هم ،‌همین نوع تصمیم گیری می باشد. انسداد حس نویسندگی به معنی این است که شما در فکر اینکه چه بایستی بنویسید به جای اینکه واقعاً چیزی بنویسید ،‌گیر می کنید .من وقتم را برای فکر کردن در مورد اینکه چه بنویسم تلف نمی کنم فقط به خاطر اینکه دایم مشغول نوشتن هستم و شاید هم به این دلیل بوده است که توانسته ام ، صدها مقاله بکر را خیلی راحت بنویسم . هر مقاله ایی را که می نویسم ایده برای نوشتن حداقل دو مقاله دیگر را تولید می کند . به این ترتیب ایده های من به مرور زمان افزایش می یابد. هرگز نمی توانم تصور کنم که خارج از محتوی اصلی حرکت کنم.

خیلی از افراد تصمیم گیری را به تاخیر می اندازند با وجود این که هیچ فایده ایی در به بعد موکول کردن وجود ندارد. عموماً به عقب انداختن تصمیم گیری ، تنها عواقب منفی به بار می آورد. پس حتی اگر شما با مساله مبهمی روبرو شدید جگر به دندان بگیریدو تصمیم بگیرید. حتی اگر بعداًمشخص شود تصمیم شما اشتباه بوده است ، موضوع را سریعتر می فهمید. بسیاری از افراد ممکن است تنها برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را برای شام بخورند ، بیشتر از 60 ثانیه وقت صرف کنند. اگر من نتوانم تصمیم بگیرم که چه چیزی را بخورم سریع یک سیب یا چند تا موز را می گیرم و شروع به خوردن آنها می کنم. برخی وقت ها از میوه ها سیر شدم قبل از اینکه واقعاً به این نتیجه برسم که چه چیزی را بخورم . با این نوع تصمیم گیری مغز من خیلی سریع این را می فهمد که اگر چیزی بیشتر از میوه می خواهد باید سریع تصمیم بگیرد. اگر شما سرعت تصمیم گیری خود را بالا ببرید می توانید مابقی وقت خود را صرف کار کردن و فعالیت کردن سپری کنید.

تحقیقات نشان می دهند بهترین مدیران دنیا تاب، تحمل میزان زیادی از موارد مبهم را دارند. به عبارت دیگر آنها قادرند تا با داشتن داده های اطلاعاتی جزیی و یا متضاد خیلی شجاعانه عمل کنند . امروزه بسیاری از صنایع با چنان شتابی در حال حرکتند در مدتی که در حال تکمیل اطلاعات خود هستید تا براساس آنها بتوانید تصمیم بگیرید ، فرصت کاملاً از دست رفته باشد. جایی که هیچ اطلاعاتی نداریدبه تجربه شخصی و درک مستقیم خود اعتمادو تکیه کنید . اگر می شود تصمیمی راخیلی سریع گرفت ، هرچقدر ممکن است آنرا سریع تر بگیرید. اگر نمی توانید فوراً تصمیم بگیرید،وقتی را کنار بگذارید تا انتخاب هایتان را بررسی کنیدو تصمیم گیری نمایید. حجم بالایی از وقت خود را صرف کار کردن نمایید،‌نه تصمیم گرفتن . دودل بودن وقت زیادی از شما را تلف می کند. بیشتر از 60 ثانیه زمان را برای تصمیمی که چاره ایی برای دوری گزیدن از آن ندارید، وقت نگذارید. یک تصمیم محکم وفوری بگیرید و از عدم اطمینان به سمت اطمینان و کارکردن حرکت نمایید. بگذارید تا دنیابه شما بگوید که شما دارید اشتباه می کنید. و خیلی سریع تجربه کافی برای اینکه تصمیم های دقیق و هوشمندانه بگیرید را به دست بیاورید.

بی رحمانه اقدامات Triage  (کارهایی که برای بیماران ایست قلبی انجام می دهند تا قلب شان دوباره شروع به کار کند)را انجام دهید

هرچیزی که وقت شما را تلف می کند ، دور بریزید. از سطل آشغال خیلی راحت و  آزاد استفاده کنید و این قانون را عمل کنید"اگر شک دارید، آنرا دور بریزیداشتراک مجلات بی مصرف را کنسل کنید. اگر مجله ایی دارید که دو ماه است و هنوز نخوانده اید ،آنرا دور بریزید. احتمالاً‌ارزش خواندن را ندارد. این را درک کنید هر چیزی که وقت شما را بگیرید،‌رایگان نیست . قبل از این که برای هر سرویس یا اشتراک رایگانی ثبت نام کنید این سوال را از خود بپرسید که از نظر زمانی چقدر وقت شما را خواهد گرفت. هرفعالیتی یک هزینه زمانی دارد از خودتان بپرسید "آیا این فعالیت ارزش این را دارد که من این مقدار زمان را برای آن قربانی نمایم؟"

در دوران دانشجویی من خیلی وحشتناک بی رحم بودم به خصوص در مورد انجام دادن کارهای غیرضروری. یکبار من به یکی از استادانم گفتم تصمیم ندارم تا یکی از پروژه هایی که درمورد علوم کامپیوتر، داده است را انجام دهم . به دلیل اینکه من فکر می کنم استفاده خیلی خوبی از وقت من نیست . آن پروژه نیازمند این بود تا من ده تا 20 ساعت کارخسته کننده انجام دهم درحالیکه این پروژه هیچ چیزی را به من یاد نمی داد که من آن را یاد نداشته باشم. همچنین این پروژه تنها ده درصد از نمره آن کلاس را داشت و قبلاً هم با این کلاس همین کارها را کرده بودم تنها عواقب واقعی این کار می توانست این باشد تا من در این کلاس به جای نمره مثبت ،  نمره ‌منفی بگیرم .  من به استادم گفتم فکر می کنم این یک معامله کالا به کالا است و من این را قبول می کنم. من تلاش نکردم تا برای اینکه نوعی دیگر رفتار کند ،‌مذاکره کنم . بعدش هم نمره رسمی اعلام شده به من هم در آن کلاس منفی بود اما خودم شخصاً به خودمم نمره A+  برای اینکه ده تا 20 ساعت از وقتم را به نحو بهتری استفاده کردم ،‌دادم .

ازخودتان این سوال را بپرسید "آیا اگر من این پروژه ، ارتباط ، شغل و غیره را شروع کنم و این کارها را بارها و بارها انجام دهم آیاهمین چیزهایی که همین الان هم می دانم، به دست می آورم؟" اگر جواب شما بله است پس تا جایی که امکان دارد از آن کار یا رابطه و ... خارج شوید. این نوع را فکر کردن برمبنای صفر می نامند. من افراد زیادی را می شناسم که چنین باورهای محدود کننده ایی دارندو می گویند "همیشه کاری را که شروع کردی به پایان برسان". سالها پله های نردبانی را بالا می روندو بعد که به نقطه اوج نردبان می رسند می فهمند به ساختمان اشتباهی نردبان خود را تکیه داده بودند. به خاطر بیاورید که شکست دوست شماست پس اگر تصمیم خاصی را در گذشته گرفته ایدکه دیگه نتایجی که به درد شما می خورد را ایجاد نمی کندهیچ افتخاری نیست تا زندگی خود را برای هدفی که دیگه برای شما هیجان انگیز نیست ،‌فدا نمایید. این فرصتی است تا ترکیب انتخاب در لحظه را تمرین نمایید. شما باید به صورت مداوم شرایط فعلی خود را ارزیابی نمایید تا دقیقاً مشخص کنید که چه چیزی را بعد از این انجام می خواهید بدهید هر آنچه شما در گذشته تصمیم گرفته اید اگر امروز، نتوانید دوباره آن تصمیم ها را بگیرید، تا حد زیادی بی ربط است.

تمامی وقت هایی که دارند تلف می شوند را مشخص کنید و آنها را زنده کنید

به جای تماشای یک نمایش تلویزیونی یک ساعت آنرا ضبط کنیدو با سریع جلو بردن قسمت های تبلیغات میان برنامه آن ، در 45 دقیقه ببینیددرصورتیکه می توانید کار خود را با یک تماس تلفنی 10 دقیقه ای راه بیاندازیدنیم ساعت از وقت خود راصرف تایپ کردن یک ایمیل بلند و طول و دراز نکنید. تمامی کارهای خردو ریزه را جمع کنید و همه آنها را باهم انجام دهید.

در تابستان بین ترم دوم و سوم من این را فهمیدم که یک آپارتمان روبروی خیابان دانشکده می باشد که خیلی به ساختمان مهندسی از اتاق من درخوابگاه است ،‌نزدیک تراست. پس من از خوابگاه به آن آپارتمان اسباب کشی کردم .که این خودش باعث شد برخی از وقت ها که هر روز پیاده روی یا دوچرخه سواری تا به ساختمان مهندسی برسم را بتوانم ذخیره کنم . همچنین من از یک اتاق دو نفره در خوابگاه که با دو نفر از دانشجوهای دیگر بودم به یک آپارتمان کوچک یک نفره ،‌تغییر مکان دهم . این آپارتمان جدید خیلی کارآمدتر بود. به عنوان مثال من  می توانستم در حالیکه آشپزی می کردم تکلیف های برنامه نویسی ام را انجام دهم فقط به خاطر اینکه میز کامپیوتر من چند قدم آن طرف تر از اجاق گاز بود .

تلاش برای جدا شدن و بریدن از عادت های اتلاف وقت ،نقطه شروع عموم کسانی است که دوست دارند تا کارآمدتر شوند. اما من فکر می کنم که این یک اشتباه است. بهینه کردن عادت های فردی شما می بایست بعداً به میدان بیایند. مشخص کردن واضح هدف بایستی اول اتفاق بیافتد. اگر شما هدف روشنی نداشته باشید. به همین دلیل تلاش های شما برای استقرار عادت های کارآمد ،بیشتر و بریدن از عادت های غیر موثر خیل سریع ناکام خواهند ماند. شما دلیل کافی و قوی ندارید تا از وقت خودتان خیلی خوب استفاده کنید. به همین دلیل خیلی راحت وقتی که یک مقدار کار سخت تر می شود ،‌شما صحنه را ترک می کنید. شما به یک هدف جذاب بزرگ نیازدارید تا انگیزه کار داشته باشید. دلیل اینکه 15 دقیقه از زمان انجام یک کار را هرس کنید می تواند شورو هیجان ناشی از این مورد که این  15 دقیقه را برای کار بهتری می توانید صرف نمایید،‌باشد.

به عنوان مثال شما شاید شغلی داشته باشید که به یک نوعی آن را دوست داریدولی این نوع دوست داشتن آنقدر نیست که باعث شودتا شما سعی نمایید تا 15 دقیقه از کار را در این کار و آن کار ، کم کنید و این وقت ها را پس انداز نمایید . حتی اگر جمع این ساعت هایی به چیزی حدود چند ساعت در روز برسد. اما اگر شما یک وقتی را بگذارید تا حس هدف دار بودن که روح شما را هم عمیقاً تحت تاثیر قرار می دهد را پرورش دهید. خیلی به صورت خودکار این انگیزه را پیدا می کنید تا از وقت خودتان بهتر بتوانید استفاده کنید. اگر شما به سطح بالاتری از دستورات(هدف ، معنی ،‌اعتقادات روحی) برسید. سطح های پایین تر(عادت ها ، تمرین ها ،‌فعالیت ها) تمایل پیدا می کنندتاخود را بهینه تر نمایند.

قانون 20-80 را به کارببرید.

مثل اصل پرتو(Pareto) قانون 20-80 این را بیان می کند که 20درصد از تلاشی که برای یک کار می کنید 80 درصد ارزش کار به حساب می آید این همچنین به این معنی هم است که 80 درصد از یک کار تنها 20درصد ارزش کاری را به دست می آورند. در دوران دانشجویی من از این اصل خیلی زیاد استفاده می کردم . بعضی ازهفته ها من نزدیک به 40درصد از کلاس های دانشگاه را می پیچوندم به این دلیل که نشستن در محل ارایه یک سخنرانی اغلب به معنی موثرترین روش یادگیری برای من نخواهد بود. و همچنین این را ذکر کنم که من خیلی راحت از انجام تکلیف هایی که فکر می کردم ارزش وقت من را ندارد را انجام نمی دادم .یک کلاس ریاضی بود که من فقط در طول ترم دو بار در کلاس حضور پیدامی کردم . به خاطراینکه من از کتابهای درسی خیلی بیشتر از توضیحات استاد یاد می گرفتم و من تنها برای امتحان میان ترم و پایان ترم در کلاس حضور داشتم .  اول کلاس سرم را می انداختم و شروع می کردم به نوشتن تکالیف که داده بودند آخر هر کلاس به این فکر می کردم که کلاس بعدی چه کار کنم. درعمل من بالاترین نمره کلاس را می گرفتم ولی استاد اصلاً‌ من کی بودم .  مابقی دانشجویان مطابق قوانین حرکت می کردند و این را نمی فهمیدند که آزادند تا قانون های خودشان را بسازند. پیدا کنید که چه بخش هایی از زندگی شما به قسمت حیاتی و اساسی 20 درصد تعلق دارد و تمام تمرکز خود را بر روی آن بگذارید. قاطعانه در مورد دوری گزیدن از جاهایی که خیلی راحت بهترین نتایج را به شما نمی دهد، خشن رفتار کنید. وقت خود را جایی سرمایه گذاری کنید که پتانسیل جبران کردن بالایی را برای شما داشته باشد.

گارد در زمان

برای کارکردن موثر شما نیازمند جعبه های زمان بدون مزاحمت و وقفه ایی  هستید که بتوانید کار باارزشی را کامل نمایید. وقتی مطمئن هستید که مزاحمت و وقفه ایی در حین کار نخواهید داشت عملکرد شما بسیار بالا تر خواهد شد. وقتی می نشنید تا یک حجم کار مشخصی را انجام دهید مقدار وقتی را به آن کار اختصاص دهید که در حین انجام آن مجبور نباشیدکه کار دیگری انجام دهید. من فهمیدم که حداقل زمان 90دقیقه برای هر بخش از زمان که کار می کنید بسیار ایده آل است.

شما ممکن است نیاز باشد تا افراد دیگر در داخل زندگی خود به این توافق برسید تا بتوانید این بلوک های 90 دقیقه ایی وقت را بدون مزاحمتی داشته باشید. اگر نیاز است به دیگران پیشاپیش اخطار دهید که در این بلوک های زمانی به هیچ عنوان مزاحم شما نشوند. بترسانید که اگر مجبور شوید با خشونت با آنها برخوردخواهید کرد. من در طول دوران دانشجوی وقتی می خواستم که کار کنم، در اتاقم را قفل می کردم به همین خاطر هم دوره ایی هایم می دانستند که نباید مزاحم کار من شوند. و هر وقت اتاق دو تا تخت داشت و طراحی شده بود که 4 نفر بتوانند در آن جا استراحت کنند. من یک مقدار پول بیشتر می دادم که تمام اتاق را برای خودم داشته باشم. و به این ترتیب همیشه من اتاق خصوصی خودم را برای کار داشتم . و هر گاه می  خواستم با دیگران ارتباط داشته باشم از اتاقم می زدم بیرون ،‌و برخی اوقات هم با یکی از هم دوره ایی هایم بازی کامپیوتری می کردم. اگر برای شما پیش می آید تا در یک محیط پر از وقفه و مزاحم کار کنید کارامدی و موثر بودن شما بشدت کاهش پیدا می کند. همچنین محیطی را به هر قیمتی شده تغییر دهید. بعضی از افرادهم به من گفته اند که یک کپی از این مقاله را به رییس شان داده اند تا کمک کند تا بتوانند او را متقاعد کنند تا کارهایی را انجام دهد که وقفه و مزاحمت های محیطی را کاهش دهند.

در حالیکه اختصاص یک مقدار وقت مشخص را برای یک انجام کار (بلوک های 90 دقیقه ایی) می تواند کمکی به کارآمدتر بودن باشد. من این را پی بردم که خودم زمانی بهتر کار می کنم که یک زمان زیاد ، با انتهای قابل تمدید  بدون هیچ گونه وقفه و مزاحمت داشته باشم. من اغلب یک زمان شروع برای انجام کار اختصاص می دادم اما عمدتاً هیچ زمانی را برای پایان آن مشخص نمی کردم. هرچقدر که امکان داشت به خودم اجازه می دادم تا آنجایی که می توانم به آن کار بچسبم . تا آنجایی که سرانجام من از گرسنگی یا سایر نیازهای بدنم به ستوه می آمدم . من اغلب بیشتر از 6 ساعت بر روی یک فعالیت بدون اینکه هیچ استراحتی داشته باشم ،‌کارمی کردم. در حالیکه استراحت های کوتاه،مکرر برای افزایش کارآمدی توصیه می گردد. من فکر می کنم که این پیشنهاد محصولی از تحقیق های عصر صنعتی ،برای کارگران دارای انگیزه بسیار کم باشد نه برای کارخلاق مبتنی بر هدف . من این را فهمیدم برای من بهتر است تا نیروی جاری خودم حفظ کنم و تا جایی که می توانم ادامه دهم به جای اینکه وقت ام را به تکه های کوچک تر تقسیم کنم و در این کار خطر تسلیم شدن به یکی از مواردی که شما را از مسیر راه خارج کند وجود دارد.

حالت جاری شدن حالتی است که شما کاملاً مجذوب یک کار شده اید و حس گذشت زمان را از دست می دهیدو حدود 15 دقیقه طول می کشد تا شما وارد این مد یا حالت شوید هر زمان که وقفه ایی در کار شما به وجود می آید باز 15 دقیقه برای شما زمان خواهد برد که به حالت اولیه قبلی برگردید. هر وقت که وارد این حالت جاری شدن شدید با تمام وجودتان آن را مواظبت نمایید این حالتی است که در آن شما با آن به حجم کار زیادی هجوم خواهید بردو ارتباط با فعالیت را با تمام وجود تجربه نمایید. وقتی من در این حالت هستم من هیچ حسی از گذشته یا آینده ندارم . من تنها احساس می کنم که من تنها با کار خودم هستم.

گاهی من از این مساله رنج می برم که یک فعالیت را بایستی در زمان های گسترده شده انجام دهم (مثل چند روز در یک ماه یا یک سال) این را فهمیدم که ارزش خطر کردن را دارد به عنوان مثال وقتی که من کار بهینه سازی را بر روی سایتم انجام می دادم  من اغلب به یک ایده های جدید در حین کار کردن بر می خوردم . و معمولاً سریع به جلو می رفتم و آن ایده های جدید را فوراً‌پیاده سازی می کردم و این را فهمیدم که این نحوه کار کردن در همان لحظه تولد ایده ها بسیار موثرتر از زمان بندی آنها برای انجام آنها در زمان های آینده می باشد.

تمام زمانی را که به کار اختصاص داده اید کارکنید

در طول یک از این بلوک های مقدس زمان (همان 90دقیقه ها ) هیچ چیزی را به غیر از فعالیت که دقیقاً‌جلوی شما ست انجام ندهید. ایمیل خود را چک نکنید یا در فروم های انلاین شرکت نکنید یا وب گردی نکنید اگر این وسوسه را دارید وقتی که دارید کار می کنید، کابل اینترنت را بکشید. تلفن خود را خاموش کنید یا خیلی راحت به تلفن ها پاسخ ندهید. قبل از شروع کار دستشویی بروید و مطمئن شوید که در مد ت کارتان گرسنه نمی شوید. از صندلی خود بلند نشوید و در این مدت با هیچ کس صحبت نکنید.

تصمیم بگیرید این کاری است که شما می خواهید انجام دهید و بعد از آن هیچ  کاری به جز آن کار انجام ندهید. اگر برای شما این پیش آمده است که دیگران را مدیریت کنید. هر چند وقت یکبار از آنها بپرسید که فعالیت شماره یک آنها چیست و مطمئن شوید که آنها کاری غیر از آن فعالیت انجام نمی دهند. اگر شما فردی را می بینید که به ایمیل جواب می دهد پس بایستی آن کار جزئ مهم ترین کارهای آن شخص در آن زمان خاص باشد و اگر نه آن شخص اگر بخواهیم که درست صحبت کنیم دارد وقت تلف می کند.

اگر شما به استراحت کوتاهی نیاز دارید پس یک استراحت کامل را انجام دهیدو هیچ کاری را انجام ندهید. کارهای شبیه کار را در زمان استراحت خود اگر فکر می کنید که به استراحت و برگرداندن نیروی خود هستید انجام ندهید. چک کردن ایمیل یا وب گردی یک نوع استراحت کردن نمی باشد. وقتی دارید استراحت می کنید  چشم های خود را ببندید و چند نفس عمیق بکشیدیا چند تا میوه تازه بخورید. آنقدر استراحت کنید که این را احساس کنید که می توانید مجدداً‌ به صورت کارآمد کار کنید. وقتی نیاز می کنید که بایستی استراحت کنید استراحت کنید. وقتی شما باید کار کنید ،‌واقعاً‌کار کنید. کار با صددر صد تمرکز یا اصلاً‌کار نکنید. من کاملاً با این اوکی هستم که شما هر چقدر که می خواهید زمان استراحت داشته باشید.فقط اجازه ندهید که زمان استراحت کردن شما به درون وقت کار کردن شما بخزد و بیاد. 

چندکاررا باهم انجام دادن

مقدار دانش جدید در هر زمینه ایی به سرعت در حال افزایش می باشد به صورتی که آنچه درحال حاضر در مورد کارخودتان می دانید شاید در حال قدیمی شدن و منقصی شدن است. تنها راه حل این است تاجایی که امکان دارد دانش های جدید را جذب کنید. خیلی از مهارت هایی که امروز من در کسب و کارم به کارمی برم تاچند سال قبل اصلاً وجود نداشتند. بهترین روشی که من برای انجام چند کار با هم می دانم این است تا هر وقت امکانش وجود داشته باشد خواندن و گوش کردن به برنامه های صوتی را باهم انجام دهم .

وقتی دارید تلویزیون تماشا می کنید یک مجله کامپیوتری را در زمان آگهی ها و تبلیغات میان برنامه بخوانید.اگر مردهستید زمانی که دارید صورت خود را اصلاح می کنید مطالعه کنید. من از یک ماشین اصلاح برقی استفاده می کنم و در زمان 2-3 دقیقه که اصلاح صورتم طول می کشد ،مطالعه می کنم این کار به من این فرصت را می دهد تا در یک هفته نزدیک دو مقاله بیشتر بخوانم .مجموعاً 100 تا مقاله در سال می شود. این یکی از آن عادت هایی است که خیلی آسان می توان آنرا شروع کرد. چند تا مقاله تهیه کنید یا مقاله هایی را که فرصتی برای خواندن آنها ندارید را چاپ کنید و آنها را در سرویس بهداشتی خود قراردهید. هر زمان که دستشویی می روید یکی از این مقاله ها چاپ شده را هم با خود ببرید . اگر مجبور به ایستادن در صفی مثل صف دفترپستی یا فروشگاه ها شدید مقاله را بیرون بیارید و بخوانید . شما از این که چقدر دانش با خواندن در زمان فعالیت های غیر فکری ، به دست می آورید. شگفت زده می شوید.

به برنامه های صوتی هر زمانی که می توانید گوش کنید. وقتی دارید رانندگی می کنید همیشه به یک برنامه صوتی گوش کنید. یکی از بهترین روش های یادگیری در مورد مهارت هایی که می خواهید یادبگیرید، این است که آنها را به صورت مستقیم از افرادی یادبگیرید که همین الان در آن ماهرند. برنامه های صوتی اغلب از کلاس های دانشگاهی که بخواهید در آنهاحضور یابید ، تمرینات عملی بیشتری را دارند. اگرچه افراد داری مدرک بازاریابی یا کسب و کار به وسیله استادان دانشگاه آموزش دیده اند . ولی شما می توانید این موضوعات را از افراد میلیونر یا میلیاردر که خیلی از این نکات را از دنیای واقعی یاد گرفته اند، بیاموزید.

مهارت انجام چند کار به صورت همزمان شاید یکی از مهمترین مهارت های سطح پایین بود که به من این امکان را داد تا بتوانم مدت تحصیلم در دانشگاه را به سه ترم خلاصه کنم . به صورت متوسط من هر روز هفته، هفت یا هست ساعت کلاس درسی داشتم. اما در سه شنبه های ترم آخر تحصیلم من از 9 صبح تا 9 شب به صورت پشت سر هم کلاس داشتم. و به این خاطر که من کلاس های درسی زیادی را در هر ترم برمی داشتم هر هفته هم کلی آزمون و تحویل پروژه داشتم . هیچ وقتی نداشتم که چیزی خارج از کلاس های درسی ام بتوانم مطالعه کنم . بنابراین من مجبور بودم تا هر چیزی را همان موقع که گفته می شد یادبگیرم. اگر استاد چیزی را بر روی تخته می نوشت من آنرا همان موقع و همان لحظه آن را حفظ می کردم .من نمی توانستم از پس این بربیام که این ها رابه آینده بیاندازم که با این کار خطر فراموش کردن  نیز وجود داشت. در حین کلاس هایی که خیلی تند آموزش نمی دادند. من تمرین هام را انجام می دادم . کارهای الگوریتم شغل برنامه نویسی ام را انجام می دادم. یا برنامه ریزی کاری ام را اصلاح می کردم . شما احتمالاً می توانید فرصت های خیلی زیادی را برای انجام چند کار با هم را پیدا کنید. هروقت شما یک کار بدنی انجام میدهید مثل رانندگی ، آشپزی ، خرید کردن یا پیاده روی کردن  . ذهن خود را با گوش دادن به یک برنامه صوتی یا خواندن مشغول کنید.

شاید ایده انجام چند کار به صورت همزمان با آن قسمت از توصیه ای که قبلاً گفتم که تمام زمانی که کار می کنید کار کنید این طور به نظر برسد که تناقض دارد.اما در حالیکه نکته قبلی به این اشاره داردکه کار با فشردگی بالا کاری است که شما می بایست تمام فکر خود را متمرکز نماید تا بتوانید آن کار را به نحو احسن انجام دهید. اما این نکته مربوط به کار فشردگی کم است که شما فرصت بسیار زیادی دارید که کارهای دیگری را هم به صورت همزمان با آن کار انجام دهید. مثل ایستادن در صف ، درست کردن شام ، پرواز با هواپیما یا پیاده رفتن از نقطه A به نقطه B. انجام همزمان چند کار با همدیگر نباید در جایی استفاده شود که کارآیی شما در مورد یک فعالیت بسیار مهم و حیاتی را کاهش دهد. اما به صورت زیرکانه آنرا در جاهایی که ظرفیت خالی برای انجام کار وجود دارد ، استفاده نمایید. هروقت نیاز به استراحت دارید این کار را انجام دهید اما وقت خود را با کم تلاش کردن هدر ندهید  این خیلی موثرتر و کارآمدتر است که زمان کار حسابی کار کنید و بعد هم کاملاً استراحت کنید.

انجام همزمان چند کار با هم به شما این اجازه را می دهد تا سطح کارآیی خود را به یک سطح جدیدتری برسانید. شاید شما هم فکر می کنید که این کار باعث می شود تا شما تحلیل برید با وجود اینکه خیلی از افراد این کار را مفید ندانسته اند من را پر از انرژی می نمود تا بتوانم کارهای زیادم را انجام دهم . هر چقدر که شما سخت تر کار کنید ظرفیت شما برای کار کردن بیشتر می گرددو استراحت شما هم مفرح تر خواهد بود.

تجربه کنید

افراد با هم تفاوت دارند. به همین خاطر هر آنچه برای شما خوب کار کند ممکن است متفاوت باشد با آنچه برای بقیه کارا است . شاید شما اول صبح خیلی خوب کار یا آخر شب کار می کنید . از نقاط قوت خود خوب استفاده کنید. و راههایی را پیدا کنید تا نقاط ضعف شما را پوشش دهد و جبران کنند. گوش دادن به موسیقی در حین کار را، تست کنید. من به این نکته پی بردم که موسیقی کلاسیک و عصر جدید به خصوص موزارت برای کار برنامه نویسی وب بسیار عالی اند . اما برای بیشتر کارهای روزانه گوش دادن به موسیقی تند تکنو / ترنس می تواند کمک کند تا کارها را سریع تر انجام دهم  . اصلاً دلیل اش را هم نمی دانم اما زمانی که به موسیقی گوش می دهم کارآیی ام بیشتر از زمانی است که موسیقی وجود ندارد. به عبارت دیگر

موسیقی با کلام برای کارآیی من خیلی مضرندو باعث تشویش ذهنم می شوند زمانی که به تمرکز خیلی بالا نیاز داشته باشم معمولاً به هیچ نوع موسیقی گوش نمی دهم .آزمایش کن و ببین که چه نوع موسیقی باعث می شود تا کارآیی شما افزایش یابد. برای من بود یا نبودن موسیقی، تفاوت  خیلی زیاد داشت.

هر وقت با یک ایده مزخرف برای افزایش کارایی تان روبرو شدید آن را امتحان کنید و تاثیر آن را ببینید . هیچ ایده ای را از دست ندهید مگر اینکه واقعاً آنرا امتحان کرده باشید. موفقیت های جزیی  معمولاً در این موارد بیشتر از شکست ها می باشند. پس هر امتحان جدیدی به شما، کمک می کند تا مدیریت زمان خود را بهتر تمرین نمایید . ممکن است تمرین های بعدی منجر به امتحان هایی گردند تا شما نسبت به کارآمدتر بودن بهتر عادت کنید.

درون خود شور وشوق بکارید.                   

لغت "enthusiasm" (به معنی شوروشوق) از لغت یونانی enthoes می اید  و به معنی "درون خدا"  است من واقعاً این تعریف را دوست دارم من شک دارم که ممکن باشد تا در هنر مدیریت زمان مهارت پیدا کرد اگر شما شور وشوقی در مورد کاری که می خواهید در آن زمان انجام دهیدد ندارید. به دنبال آنچه که برای شما هیجان آور است، بروید. ثروت و پول را تعقیب نکنید. عشق و علاقه ات را دنبال کن اگر به کارتان عشق و علاقه ای ندارید پس به نوعی دارید زندگی خود را تلف می کنید. یک کار دیگری را شروع کنید. یا یک کار دیگری را همزمان با این کار خود داشته باشید. خودتان را سرزنش نکنید اگر در شغل فعلی تان ثابت مانده اید. این را به یاد آورید که شکست دوست شماست. به حرف دل خود گوش کنیدو به چیزی برگردید تا یکبار دیگر هیجان را به شما برگرداند. بدترین نوع اتلاف وقت این است تاکاری را انجام دهید که شما را خوشحال نمی کند.کارشما می باید به زندگی شما خدمت کند نه به چیز دیگری.

اگر شماهم مثل خیلی ازمردم ، هر چند وقت یکبارپر ازانگیزه می شوید ولی بعد از آن دوران دوباره گیر می افتید و در سطح پایینی از عملکرد غرق می شوید و این را برایتان خیلی سخت است تا بتوانید پروژه را ادامه دهید. چقدر شروع یک پروژه وقتی که انگیزه شما بالاست ، آسان است ؟و چقدر هم سخت است کار را ادامه دادن، وقتی که انگیزه تان محو می شود؟ اگر چه بیشتر افراد تا حدودی منفی نگرند اما شما شارژ مثبت  خود را با گذشت زمان از دست خواهید داد مگر آنکه شورو شوق را فعالانه در درون خود بکارید و پرورش دهید . من به فشارآوردن، برای انجام کاری که دیگه واقعاً نمی خواهم انجامش بدهم ، هیچ اعتقادی ندارم . اگر انگیزه وجود نداشته باشد این که خودم را بنشانم و بخواهم خیلی کارآمد کار کنم تقریباً غیر ممکن است و همچنین این نوع کار کردن خیلی عذاب آور است. وقتی شما انگیزه قوی دارید کار کردن مثل بازی کردن می ماند .

وقتی دانشگاه بودم من نمی توانستم این را تحمل کنم که شور و شوق من محو شود یا من خشک و مرده شوم . خیلی سریع این را فهمیدم که به یک تلاش آگاهانه نیاز دارم تا هر صبح انگیزه و شورو شوق برای انجام کارهام داشته باشم. همیشه همراه خودم یک ضبط صوت داشتم (آن زمان پخش کننده  MP3 نبود) و وقتی که از یک کلاس به کلاس بعدی می رفتم به نوارهای انگیزشی و مدیریت زمان گوش می دادم . هر صبح کهه برای دویدن می رفتم به آنها هم گوش می کردم  .با تقویت شوروشوق خودم به صورت هر ساعت یکبار، انگیزه ام را بالانگه می داشتم. هرچقدرر هم که دیگران به من می گفتند که من مطمئناً شکست خواهم خوردتاثیری در من نداشت چون تاثیر نوارها ، بیشتر بود به همین خاطر هم بود که من بیشتر از چند ساعت بدون اینکه به آن نوارها برگردم ،جایی نمی رفتم.

اگر شوروشوق شما زیاد باشد . شما می توانید خیلی کارآمد کار کنید حتی از بخش های خسته کننده و تکراری کارتان هم لذت می برید. من این نکته را هر زمان که می خواهم کسب و کارم را به سطح جدیدی برسانم ، احساس می کنم .من باید ابتدا سطح فکری خودم را به سطح جدید برسانم . وقتی فکر شما تغییر کند آن وقت است که فعالیت های شما تغییر خواهند نمود و نتیجه های شما هم آنها را دنبال خواهد کرد. مگر اینکه شما یک فرد HYPER باشیدو گرنه نیاز دارید تا شوروشوق خود را به صورت روزانه بازسازی کنید.گوش کردن به نوارهای انگیزشی یا خواندن کتابب های یا مقاله های الهام دهنده را به مدت 15 دقیقه در هر روز ،به شما توصیه می کنم .هروقت که این کار را متوقف کردم این را دیدم که شک وو تردیدمن ، دوباره برگشتندو کارآیی من به شدت افت کرده است. این که چطور شما به صورت مداوم فکر خود را با چیزهای مثتبی که می توانند بدون هیچ شک و تردیدی شوروشوق شما را حفظ کنند ، تغذبه نمایید، خودش جذاب و جالب است. و اگر شما ازتکنیک انجام همزمان چند کار با هم استفاده کنید از فواید این کار بدون اینکه وقت دیگری را به این کار بدهید ، می توانید استفاده کنید.

 

 

برای انرژی بهینه غذا بخورید و ورزش کنید

در تابستان آخرین ترم تحصیلی ام در دانشگاه (در سال1993) من گیاهخوار lacto-ovo شدم و متوجه افزایش انرژی مناسب و معقولی در وجودم شدم به خصوص در قابلیت متمرکز شدن در کارهام . چهارسال بعد (1997) من کاملاً گیاهخوار شدم (هیچ محصول حیوانی را مصرف نمی کردم ) و این کار به حتی انرژی خیلی بیشتری را ارزانی داشت. برای به دست آوردن جزییات اینکه چرا من تصمیم گرفتم که چنین تغییری بکنم می توانید مقاله چرا گیاهخواری من را مطالعه کنید.

آنچه شما می خورید می تواند تاثیر بسیار عظیمی در میزان کارآیی شما داشته باشد. محصولات حیوانی برای هضم شدن ، نسبت به غذاهای گیاهی میزان وقت و انرزی خیلی بیشتری را از شما خواهند گرفت و وقتی بدن شما مجبور باشد تا انرژی بیشتری را به هضم غذا تخصیص دهد به معنای آن است که شما انرژی کمتری برای کارآیی در کارهای فکری دارید. کارآمدکار کردن برای شما زمانی که محصولات حیوانی می خورید ، بسیار سخت تر به نظر می رسد. و خیلی تمایل پیدا خواهید کرد که تسلیم حواس پرتی شوید. بنابراین اگر شما خودتان را اینجوری می یابید که تمرکزکردن بر روی حجم زیادی از کارهای فکری بعد از صرف نهار برای شما سخت است وعده غذایی که میل نمودید می توانید مقصر اصلی این جریان باشد. حتی بنجامین فرانکلین هم این را بیان نموده است که خوردن یک غذای سبک در موقع نهار فاکتورچشمگیری در کارآمد بودنش بوده است. درحالیکه مابقی همکارانش تنبل و خواب آلود بودند او به راحتی می توانسته به صورت موثر و کارآیی مابقی روز را کار نماید.

همچنین ورزش منظم هم برای نگه داشتن انرژی بالا و روشن بودن فکر مورد نیازاست . در دانشگاه من هر روز صبح قبل از صبحانه به مدت 30دقیقه می دویدم والبته در همان زمان هم به نوارهای درسی و انگیزشی گوش می دادم . این تکرار و تجدید روزانه به من کمک می کرد تا در شرایط جسمی خوبی باشم و بتوانم وزنم را در حالت ایده آل نگه دارم. علاوه براین ها برنامه کلاسی من مرا مجبور می کرد تا برای رسیدن وحضورداشتن در تمامی کلاس ها بارها در محوطه دانشگاه به صورت زیگزاگ بدوم و من مجبور بودم تا یک کوله پشتی پر از کتاب به وزن 10 تا 15 کیلو گرم را همیشه باخودم حمل کنم  اگر چه من به صورت خیلی سختی بیشتر روزهام را در کلاس های درسی می نشستم با این وجود هم کلی فعالیت روزانه داشتم.

اگر شما می خواهید تا در مدیریت زمان خود ماهر شوید این را می بایستی حس کرده باشید که بهترین ابزار مدیریت زمان خود از بین مابقی ابزارها که همان فیزیک بدنی شما می باشد را حسابی تیز نمایید . با رژیم و ورزش کردن شما می توانید بهترین قدرت خود را برای تلاش های متمرکز پایدار را بسازید به نحوی که حتی سخت ترین کارها به نظر شما خیلی آسان بیایند.

اگر شما حس می کنید که اضافه وزن دارید یک نوک پا به باشگاه محل تان  یا یک فروشگاه وسایل ورزشی برید و یک یا دو تا دمبل که به اندازه اضافه وزن خود که همیشه آنها را حمل می کنید، پیدا کنید و دمبل ها را بردارید و با آنها برای مدتی به این طرف و آن طرف بروید . تا به این آگاهی برسید که چه چیزی را با خود هر روز حمل می کنید. تصور کنید که چقدر شما سبک تر و راحت تر خواهید بود اگر بتوانید برای همیشه این وزن را روی زمین بگذارید. حمل کردن چند کیلو دمبل با خود به منظور آموزش یک چیز است ولی اگر این اضافه وزن به صورت چربی در بدن شما باشد پس شما هرگز قادر نخواهید بود که آنها را زمین بگذاریدو از فواید این آموزش لذت ببرید. یک تصمیم محکم بگیرید تا چند کیلو وزن اضافه را دور بریزیدو در کل زندگی خودتان از فواید اینکه در یک اسباب فیزیکی کارآمدتر دارید زندگی می کنید لذت ببرید.

تعادل را حفظ کنید

من فکر نمی کنم حفظ کارآیی ، سلامتی و شادی به صورت بلند مدت آن هم اگر زندگی شما کلاً نامتعادل باشد ، کارآسانی باشد. برای پیشرفت در یک زمینه شما نمی توانید اجازه دهید که مابقی زمینه های زندگی شما ، به عقب بکشندو شما را نقش بر زمین کنند . در دوران دانشجویی من تلاش کردم تا یک روز تعطیل برای زندگی شخصی خودم داشته باشم. که در آن روز ورزش می کردم به میهمانی می رفتم در کلوب حضور پیدا می کردم بازی کامپیوتری می کردم استخر می رفتم و حتی در ترم آخرم یک سفر به لاس وگاس داشتم. دلیل برگشت خیلی زیاد در پروژه های "مسابقه مرگ" همین عدم تعادل می باشد. تمرکز خیلی زیاد برروی کار اولیه با صرف هزینه از مابقی جنبه های زندگی بالاخره در بلندمدت شمارا آزار خواهد داد. با توجه کردن به تمامی جنبه های زندگی تعادل خود را حفظ کنید. همانطوری که در شغل خود پیشرفت می کنید مطمئن شوید که زندگی شخصی تان هم دارد به خوبی رشد می کند .

باورم بر این است که هدف اصلی مدیریت زمان این است که به شما قدرت این را بدهد تا بتوانید زندگی خود را آن طوری که می خواهید شاداب نمایید . با رک و شفاف شدن در مورد اینکه واقعاً چه چیزی را می خواهید و بعد هم با توسعه یک مجموعه از عادت هایی که به شما این اجازه را می دهند تا خیلی موثر به هدف هایتان دسترسی پیدا کنید. تا از زندگی خیلی غنی تر و عملی تر بیشتر از آن حالتی که این کارها را نمی کردید ، لذت ببرید. من حس قدردانی نسبت ته تمام این تجربه دارم من یک هدف بسیار کشنده درست کردم و به صورت یک فردی که به دنبال هدفش است خیلی سریع و زیاد رشدکردم . یکی از بهترین دوران های زندگی من بود.

اگر آرزو دارید تا کارآیی بیشتری داشته باشید پس این کار با قصد بهبود کل زندگی خود از بالا به پایین انجام دهید. دلیل ماهر شدن در مدیریت زمان این است که شما را به یک زندگی خوب ببرد و به یک نمونه استثنایی تبدیل نماید. مدیریت زمان در مورد قربانی کردن خودتان نیست انکار خود و انجام آنچه که واقعاً از آنها بدتان می آید .در مورد در آغوش کشیدن آنجه که همین الان عاشق شان هستید می باشد.