هر هفته یک کتاب بخوانید.

من اولین بار در سال 1992،عادت مطالعه (به صورت متوسط )یک کتاب دریک هفته را یاد گرفتم که در این عادت  بیشتر کتاب ها می بایست در زمینه ای باشند که شما دوست دارید، تجربه خود در آن حوزه را گشترش دهید این عادت باعث خواندن حدود 50 کتاب در سال می شود اینکه چگونه این عادت در طی 7 سال، ازشما در رشته ایی که دوست داریدیک کارشناس حرفه ایی بین المللی ، می سازدرابرایان تریسی بسیار دقیق توضیح می دهد . فرض کنید شما در زمینه فروش کار می کنید اگر شما امسال 50 کتاب در مورد فروش بخوانید چه تاثیر بزرگی در موفقیت شما در زمینه فروش به وجود می آورد. ؟ بدون هیچ شک و تردیدی !

از همان وقت تصمیم گرفتم تا این کار را ادامه دهم و حالا که ده سال از شروع آن می گذرد بدون شک، حدود 600 کتاب که اکثرکتاب ها در حوزه پیشرفت فردی بودند را مطالعه کردم این عدد واقعاً زیاد است.

این کتاب ها در مورد موضوعاتی مثل سلامتی ، رژیم ،ورزش،تغذیه ، کاهش وزن ، وزنه برداری ،شفا، هنرهای رزمی ، زندگی نامه ها ، معنویت ، نظم و انضباط شخصی ، مدیریت زمان ، غلبه بر عقب انداختن کارها،ارتباطات و دوستی ها ،بازاریابی ، فروش ، موفقیت ، تجارت ، جستجو برای کارآفرینی ، اقتصادی ، هوش عاطفی ، ان ال پی ، شجاعت ، اعتماد به نفس ، خود باوری ، موفقیت ، رسیدن ، شرطی سازی فکری ، هدف سازی ، برنامه ریزی ، اجرا ، سرمایه گذاری ، اولویت بندی ، تولید ثروت ، نوشتن ، صحبت کردن ، مهارت های اجتماعی ، گزارش سازی ،فلسفه ، پیگیری ، انگیزه ، شوخ طبعی ، رهبری ، موثر بودن ، کارآمد بودن ، طول عمر ،سازماندهی، رشد،همکاری و کمک،عشق،بهینه سازی ، آرامش درونی ، رهاسازی ، مراقبه ذهنی ، واضح فکر کردن ،آگاهی ، تصویرسازی ، رویای شفاف ،حافظه ، برتری ، شورو شوق ،مذاکره ، برنده شدن ، صداقت، آگاه بودن ، بزرگ فکر کردن ، خلاقیقت ، ذن . همچنین کتاب های فنی و تخیلی زیادی را مطالعه کردم .

هدفم این نیست تا شما را تحت تاثیر قراردهم بلکه بیشتر می خواهم بدانید چه چیزی در پشت به کار گرفتن این عادت قراردارد. وقتی فردی به شما یک عادت جدید را پیشنهاد می دهد با این روش که بفهمم این عادت در طول یک سال ، 5 سال ، 10 سال منجر به چه چیزهایی می شودمی خواهم ارزشش را درک کنم. اگر در حال بررسی این  عادت می باشید پس سعی می کنم  تا برخی از فواید این عادت را با شما به اشتراک بگذارم.

سرانجام منجربه چه چیزی شد؟ من فکر می کنم باعث گردید تا حجم بسیار زیادی از دانش رشد فردی به دست آورم همینطور باعث شد تا نادانی من هم گسترش پیدا کند . فرض کنید که دانش شما در هر زمینه ایی مثل یک دایره است در داخل این دایره هر چه می دانید قراردارد. و خارج این دایره هر آنچه نمی دانید ، می باشد. مرز این دایره آنچه نمی دانید، را نشان می دهد. همانطور که اندازه دایره رشد می کند مساحت اش هم افزایش می یابد اما محیط آن چطور؟ پس هر چقدر شما بیشتر یادبگیرید، آگاهی شما به آنچه هنوز می باید یاد بگیرید، بیشتر می شود.

بهرجهت یک سری فایده ها این کار دارد .همانطور که دایره بیرونی رشدش راادامه می دهدو شما یک دانش بهتری از این موضوع که چه چیزهایی را نمی دانید به دست می آورید برای تصمیم در مورد اینکه بعداً چه چیزی را یادبگیرید ، . انتخاب های بیشتری می توانید داشته باشد. آگاهی شما افزایش می یابد. شما می توانید از آنچه که هم اکنون آموخته اید و در درون دایره آن هستید برای پیش بینی اینکه بیشتر تمایل دارید تا چه چیزی را که خارج دایره دانش شما است را یاد بگیریداستفاده کنید. این که چگونه می توان آموخت یک مرحله از یادگیری است .

یک مساله ایی که برای خودم من هم پیش آمد این بودکه چقدر این موضوعات مرتبط با رشد فردی به هم وابسته هستند. اغلب اوقات آنچه که مافکر می کنیم مشکل اساسی نیست که ما نیاز به حل آن داریم اما خواندن در مورد انگیزش و سعی بر انگیزه پیداکردن ما را به جایی نمی رساند در حقیقت ممکن است که بیشتر انگیزه را از شما بگیرد مشکل اساسی می تواند یک رژیم غذایی چرب یا عدم ورزش کردن باشد یا این می تواند باشد که شما ارتباطات اجتماعی غیر موثری دارید که منجر به افسردگی و پریشانی شما شده است. یا می تواند این باشد که شما به یک محیط بد چسبیده اید که شما را به کارهای اشتباه وامی دارد. یا می تواند این باشد که شما هدف های خودتان را خیلی واضح مشخص ننموده اید. یا می تواند ترکیبی از این ها باشد . علت آشکار این مساله معمولاً منبع واقعی پیدایش مساله نیست . به عنوان مثال یک رژیم غذایی نامناسب و ورزش نامناسب عموماً منبع یا دلیل اصلی اضافه وزن نمی باشند. آنها تنها یک علایمی هستند از یک موضوع بسیار جدی تر . شما ممکن است در مورد رژیم غذایی و ورزش کردن بخوانید و بعد هم بیرون بروید و اصلاً هم آن ها را در زندگی به کارنگیرید. مساله ایی عمیق تر شما را از عمل کردن به آنچه می دانید ، باز می دارد. نکته این است که می بایستی مساله اصلی حل گردد. به همین خاطراست که من به این حوزه بیشتر به صورت یک طیف گسترده می نگرم .

اما دانش و اقعی و تشخیص های جدیدی که شما از خواندن به دست می آورید فایده اصلی این کار نیستند. تجربه من نشان می دهد که فایده واقعی از خواندن آنچه شما می خوانید به دست نمی آید بلکه بیشتر از عادت به کتاب خواندن ،حاصل می گردد.وقتی که شما هر هفته یک کتاب جدید را می خوانید . شما مغز خود را شرطی می کنید که همیشه آماده گرفتن دانش جدید باشد. نحوه فکر کردن شما ، تازه و هشیار باقی می ماند ذهن شما همیشه جلو رانده می شود تشخیص های جدیدی را جستجو می کنید که بتواند کارامد باشد هر روز شما ایده های جدیدی وارد ذهن خود می کنید و مغز شما مجبور می شود تا یک راهی را پیدا کند تا این ایده ها را با دانش موجود شما ادغام کند. خواندن مداوم باعث می شود تا سلول های مغز شما فعالیت داشته باشند حتی زمانهایی که شما در حال خواندن نیستید.

به همین دلیل است وقتی که مردم از من می خواهند تا به آنها کتابهای خاصی را پیشنهاد کنم تا به آنها در حل یک مساله خاص کمک کند ، اغلب چندشم میشه ، به خصوص اگر شخص را به خوبی نشناسم اول اینکه من نمی دانم مساله ایی که شخص بیان می کند و می خواهد تا آن را حل نماید مساله واقعی است که نیاز است تا حل گردد . مورد دوم این است که خواندن یک کتاب در مقابل عادت خواندن هر روزه کتاب ، اصلاً به چشم نمی آید. وقتی شما مغز خود را شرطی می کنید تا با فعالیت های فراوان فکری تازه احساس راحتی کند. نحوه فکر کردن شما به صورت عجیبی بهبود پیدا می کند. حتی زمانیکه شما اصلاً چیزی را نمی خوانید. این جمله "یا استفاده می کنید یا ازدست می دهید" کاملاً درست می باشد. خیلی راحت می توانید افرادی که زیاد می خوانند را تشخیص دهید چون هر وقت با آنها صحبت می کنید یکسری ایده های جدید یا حکایتی داردند که می خواهند با شما به اشتراک بگذارند. همیشه یک چشم انداز جدید را تست می کنند یا به روش های جدیدی فکر می کنند. شما هم زمانی که با آنها صحبت می کنید این را می فهمید که پله های ترقی زیادی است که باید بالا بروید. اما هرگاه با افرادی صحبت می کنید که یک کتاب جدید هم در طول یک سال نخوانده اند. افکار آنها خیلی ثابت اند و یک ماه بعد هم همچنان همان حرف های قبلی را بازگو می کنند. عمدتاً در مورد مشکلات شکایت می کنند. در این عادت فکری می مانند . آنها چه از نظر درونی و چه ازنظر محیط بیرونی هیچ رشدی نکرده اند.

خواندن خیلی زیاد شبیه فعالیت بدنی می باشد. خواندن یک گرم کردن ذهن است . شما نمی توانید بگید "به من بگو که در شنبه ها چه کار کنم تا اندام متناسبی داشته باشم " و همچنین خیلی احمقانه است که بگید"به من بگو چه کتابی را بخوانم تا بتوانم بر عادت عقب انداختن کارهام غلبه کنم "  . همانطور که ساخت ماهیچه و بدنسازی نیاز به عادت تمرین مداوم دارد. متناسب سازی فکر شما هم نیاز به عادت کردن به خواندن می باشد.و همانطور که عدم تمرین کردن باعث می شود که ماهیچه های شما تحلیل برود عدم تمرین های فکری نو باعث می شود ذهن و مغز شما هم تحلیل برود.

خبر خوب اینه که شما نیازی نیست تا به مدت ده سال یا بیشتر به این عادت بچسبید تا فواید مهم حاصل آن را به دست آورید با اینکه یک شرط سازی فکری روزانه است تنها در عرض چند هفته که هر روز کتاب خواندن را انجام دهید. متوجه برخی از نتایج قدرتمند این کار می شوید. و یک تاثیر جانبی آن این است که اعتماد به نفس شما هم خیلی خوب ارتقا پیدا می کند. به خصوص اگر کتاب های زیادی در مورد توانمند سازی بخوانید. چیدن ایده های جدید به صورت روزانه به شما این خدمت را می کندتا بتوانید تاثیرات منفی را خنثی کنید.

خواندن یک کتاب در یک هفته یک عادت بی نهایت ارزشمندو  همچنین نشاط انگیز است . تنها چیزی که نیاز است این می باشد که هر روز حدود 30 تا 60 دقیقه برای خواندن کنار بگذارید. بنشنیدو بخوانید. اما بهترین قسمت آن این است که آنرا با به همراه ورزش نیز می توان انجام داد. امروز صبح من ساعت پنج از خواب بیدار شدم و بیست دقیقه همراه با انجام ورزش دوچرخه سواری ، کتاب هم می خواندم . سپس در مورد ایده هایی که من هنگام تنظیم وزنم یاد گرفتم داشتم فکر می کردم. امشب وقتی که من برای  6 کیلومتر پیاده روی می روم یک ساعت به برنامه صوتی که خریدم گوش خواهم داد. و بعد آن هم احتمالاً 30 دقیقه قبل از خوابیدن مطالعه خواهم کرد. از این 110 دقیقه برای جذب ایده های جدید ، 80 دقیقه آن به صورت چند کاره بودم با چنین برنامه روزانه ای من همیشه وفور ایده خواهم داشت که در پست های وبلاگم ، مقاله ها ، سخنرانی ها ،محصولات اطلاعاتی و حتی گفتگوهایم استفاده کنم . من می توانم تولید جریان قوی از ایده های جالب را ادامه دهم  فقط به این دلیل که یک جریان قدرتمند ورودی را ایجاد کرده ام هر هفته من چیز جدیدی را تشخیص می دهم و مغز من این دانش را با دانش موجود قبلی ام ترکیب می کند.

همه این موارد نه تنها به برای خواندن کاربرد دارد بلکه برای تمامی تمرین های عملی برای به دست آوردن اطلاعات جدید شامل سمینارها ، برنامه های صوتی ، گفتگوهای معنی دار، کلاس ها و غیره می توان مفید باشد. خواندن مقاله ها یا مطالب بلاگ به صورت آنلاین هم می تواند مفید باشد در صورتی که شما ایده های جدیدی را یادبگیرید و باعث شوند شما به فکر فرو روید. اگر شما یک مطلبی را خیلی زود پس از خواندن آن فراموش کردید آن مطلب باارزشی نمی تواند باشد.

هر هفته یک کتاب بخوانید ده سال این کار را بکنید شما حتماً عاشق نتایج حاصل این کار خواهیدشد.