هدفم در این سایت کمک به تمامی افرادی است که دوست دارند سالم زندگی کنند و با شورو شوق یاد بگیرند و کارکنند

هفته ایی یک کتاب بخوانید

هر هفته یک کتاب بخوانید.

من اولین بار در سال 1992،عادت مطالعه (به صورت متوسط )یک کتاب دریک هفته را یاد گرفتم که در این عادت  بیشتر کتاب ها می بایست در زمینه ای باشند که شما دوست دارید، تجربه خود در آن حوزه را گشترش دهید این عادت باعث خواندن حدود 50 کتاب در سال می شود اینکه چگونه این عادت در طی 7 سال، ازشما در رشته ایی که دوست داریدیک کارشناس حرفه ایی بین المللی ، می سازدرابرایان تریسی بسیار دقیق توضیح می دهد . فرض کنید شما در زمینه فروش کار می کنید اگر شما امسال 50 کتاب در مورد فروش بخوانید چه تاثیر بزرگی در موفقیت شما در زمینه فروش به وجود می آورد. ؟ بدون هیچ شک و تردیدی !

از همان وقت تصمیم گرفتم تا این کار را ادامه دهم و حالا که ده سال از شروع آن می گذرد بدون شک، حدود 600 کتاب که اکثرکتاب ها در حوزه پیشرفت فردی بودند را مطالعه کردم این عدد واقعاً زیاد است.

این کتاب ها در مورد موضوعاتی مثل سلامتی ، رژیم ،ورزش،تغذیه ، کاهش وزن ، وزنه برداری ،شفا، هنرهای رزمی ، زندگی نامه ها ، معنویت ، نظم و انضباط شخصی ، مدیریت زمان ، غلبه بر عقب انداختن کارها،ارتباطات و دوستی ها ،بازاریابی ، فروش ، موفقیت ، تجارت ، جستجو برای کارآفرینی ، اقتصادی ، هوش عاطفی ، ان ال پی ، شجاعت ، اعتماد به نفس ، خود باوری ، موفقیت ، رسیدن ، شرطی سازی فکری ، هدف سازی ، برنامه ریزی ، اجرا ، سرمایه گذاری ، اولویت بندی ، تولید ثروت ، نوشتن ، صحبت کردن ، مهارت های اجتماعی ، گزارش سازی ،فلسفه ، پیگیری ، انگیزه ، شوخ طبعی ، رهبری ، موثر بودن ، کارآمد بودن ، طول عمر ،سازماندهی، رشد،همکاری و کمک،عشق،بهینه سازی ، آرامش درونی ، رهاسازی ، مراقبه ذهنی ، واضح فکر کردن ،آگاهی ، تصویرسازی ، رویای شفاف ،حافظه ، برتری ، شورو شوق ،مذاکره ، برنده شدن ، صداقت، آگاه بودن ، بزرگ فکر کردن ، خلاقیقت ، ذن . همچنین کتاب های فنی و تخیلی زیادی را مطالعه کردم .

هدفم این نیست تا شما را تحت تاثیر قراردهم بلکه بیشتر می خواهم بدانید چه چیزی در پشت به کار گرفتن این عادت قراردارد. وقتی فردی به شما یک عادت جدید را پیشنهاد می دهد با این روش که بفهمم این عادت در طول یک سال ، 5 سال ، 10 سال منجر به چه چیزهایی می شودمی خواهم ارزشش را درک کنم. اگر در حال بررسی این  عادت می باشید پس سعی می کنم  تا برخی از فواید این عادت را با شما به اشتراک بگذارم.

سرانجام منجربه چه چیزی شد؟ من فکر می کنم باعث گردید تا حجم بسیار زیادی از دانش رشد فردی به دست آورم همینطور باعث شد تا نادانی من هم گسترش پیدا کند . فرض کنید که دانش شما در هر زمینه ایی مثل یک دایره است در داخل این دایره هر چه می دانید قراردارد. و خارج این دایره هر آنچه نمی دانید ، می باشد. مرز این دایره آنچه نمی دانید، را نشان می دهد. همانطور که اندازه دایره رشد می کند مساحت اش هم افزایش می یابد اما محیط آن چطور؟ پس هر چقدر شما بیشتر یادبگیرید، آگاهی شما به آنچه هنوز می باید یاد بگیرید، بیشتر می شود.

بهرجهت یک سری فایده ها این کار دارد .همانطور که دایره بیرونی رشدش راادامه می دهدو شما یک دانش بهتری از این موضوع که چه چیزهایی را نمی دانید به دست می آورید برای تصمیم در مورد اینکه بعداً چه چیزی را یادبگیرید ، . انتخاب های بیشتری می توانید داشته باشد. آگاهی شما افزایش می یابد. شما می توانید از آنچه که هم اکنون آموخته اید و در درون دایره آن هستید برای پیش بینی اینکه بیشتر تمایل دارید تا چه چیزی را که خارج دایره دانش شما است را یاد بگیریداستفاده کنید. این که چگونه می توان آموخت یک مرحله از یادگیری است .

یک مساله ایی که برای خودم من هم پیش آمد این بودکه چقدر این موضوعات مرتبط با رشد فردی به هم وابسته هستند. اغلب اوقات آنچه که مافکر می کنیم مشکل اساسی نیست که ما نیاز به حل آن داریم اما خواندن در مورد انگیزش و سعی بر انگیزه پیداکردن ما را به جایی نمی رساند در حقیقت ممکن است که بیشتر انگیزه را از شما بگیرد مشکل اساسی می تواند یک رژیم غذایی چرب یا عدم ورزش کردن باشد یا این می تواند باشد که شما ارتباطات اجتماعی غیر موثری دارید که منجر به افسردگی و پریشانی شما شده است. یا می تواند این باشد که شما به یک محیط بد چسبیده اید که شما را به کارهای اشتباه وامی دارد. یا می تواند این باشد که شما هدف های خودتان را خیلی واضح مشخص ننموده اید. یا می تواند ترکیبی از این ها باشد . علت آشکار این مساله معمولاً منبع واقعی پیدایش مساله نیست . به عنوان مثال یک رژیم غذایی نامناسب و ورزش نامناسب عموماً منبع یا دلیل اصلی اضافه وزن نمی باشند. آنها تنها یک علایمی هستند از یک موضوع بسیار جدی تر . شما ممکن است در مورد رژیم غذایی و ورزش کردن بخوانید و بعد هم بیرون بروید و اصلاً هم آن ها را در زندگی به کارنگیرید. مساله ایی عمیق تر شما را از عمل کردن به آنچه می دانید ، باز می دارد. نکته این است که می بایستی مساله اصلی حل گردد. به همین خاطراست که من به این حوزه بیشتر به صورت یک طیف گسترده می نگرم .

اما دانش و اقعی و تشخیص های جدیدی که شما از خواندن به دست می آورید فایده اصلی این کار نیستند. تجربه من نشان می دهد که فایده واقعی از خواندن آنچه شما می خوانید به دست نمی آید بلکه بیشتر از عادت به کتاب خواندن ،حاصل می گردد.وقتی که شما هر هفته یک کتاب جدید را می خوانید . شما مغز خود را شرطی می کنید که همیشه آماده گرفتن دانش جدید باشد. نحوه فکر کردن شما ، تازه و هشیار باقی می ماند ذهن شما همیشه جلو رانده می شود تشخیص های جدیدی را جستجو می کنید که بتواند کارامد باشد هر روز شما ایده های جدیدی وارد ذهن خود می کنید و مغز شما مجبور می شود تا یک راهی را پیدا کند تا این ایده ها را با دانش موجود شما ادغام کند. خواندن مداوم باعث می شود تا سلول های مغز شما فعالیت داشته باشند حتی زمانهایی که شما در حال خواندن نیستید.

به همین دلیل است وقتی که مردم از من می خواهند تا به آنها کتابهای خاصی را پیشنهاد کنم تا به آنها در حل یک مساله خاص کمک کند ، اغلب چندشم میشه ، به خصوص اگر شخص را به خوبی نشناسم اول اینکه من نمی دانم مساله ایی که شخص بیان می کند و می خواهد تا آن را حل نماید مساله واقعی است که نیاز است تا حل گردد . مورد دوم این است که خواندن یک کتاب در مقابل عادت خواندن هر روزه کتاب ، اصلاً به چشم نمی آید. وقتی شما مغز خود را شرطی می کنید تا با فعالیت های فراوان فکری تازه احساس راحتی کند. نحوه فکر کردن شما به صورت عجیبی بهبود پیدا می کند. حتی زمانیکه شما اصلاً چیزی را نمی خوانید. این جمله "یا استفاده می کنید یا ازدست می دهید" کاملاً درست می باشد. خیلی راحت می توانید افرادی که زیاد می خوانند را تشخیص دهید چون هر وقت با آنها صحبت می کنید یکسری ایده های جدید یا حکایتی داردند که می خواهند با شما به اشتراک بگذارند. همیشه یک چشم انداز جدید را تست می کنند یا به روش های جدیدی فکر می کنند. شما هم زمانی که با آنها صحبت می کنید این را می فهمید که پله های ترقی زیادی است که باید بالا بروید. اما هرگاه با افرادی صحبت می کنید که یک کتاب جدید هم در طول یک سال نخوانده اند. افکار آنها خیلی ثابت اند و یک ماه بعد هم همچنان همان حرف های قبلی را بازگو می کنند. عمدتاً در مورد مشکلات شکایت می کنند. در این عادت فکری می مانند . آنها چه از نظر درونی و چه ازنظر محیط بیرونی هیچ رشدی نکرده اند.

خواندن خیلی زیاد شبیه فعالیت بدنی می باشد. خواندن یک گرم کردن ذهن است . شما نمی توانید بگید "به من بگو که در شنبه ها چه کار کنم تا اندام متناسبی داشته باشم " و همچنین خیلی احمقانه است که بگید"به من بگو چه کتابی را بخوانم تا بتوانم بر عادت عقب انداختن کارهام غلبه کنم "  . همانطور که ساخت ماهیچه و بدنسازی نیاز به عادت تمرین مداوم دارد. متناسب سازی فکر شما هم نیاز به عادت کردن به خواندن می باشد.و همانطور که عدم تمرین کردن باعث می شود که ماهیچه های شما تحلیل برود عدم تمرین های فکری نو باعث می شود ذهن و مغز شما هم تحلیل برود.

خبر خوب اینه که شما نیازی نیست تا به مدت ده سال یا بیشتر به این عادت بچسبید تا فواید مهم حاصل آن را به دست آورید با اینکه یک شرط سازی فکری روزانه است تنها در عرض چند هفته که هر روز کتاب خواندن را انجام دهید. متوجه برخی از نتایج قدرتمند این کار می شوید. و یک تاثیر جانبی آن این است که اعتماد به نفس شما هم خیلی خوب ارتقا پیدا می کند. به خصوص اگر کتاب های زیادی در مورد توانمند سازی بخوانید. چیدن ایده های جدید به صورت روزانه به شما این خدمت را می کندتا بتوانید تاثیرات منفی را خنثی کنید.

خواندن یک کتاب در یک هفته یک عادت بی نهایت ارزشمندو  همچنین نشاط انگیز است . تنها چیزی که نیاز است این می باشد که هر روز حدود 30 تا 60 دقیقه برای خواندن کنار بگذارید. بنشنیدو بخوانید. اما بهترین قسمت آن این است که آنرا با به همراه ورزش نیز می توان انجام داد. امروز صبح من ساعت پنج از خواب بیدار شدم و بیست دقیقه همراه با انجام ورزش دوچرخه سواری ، کتاب هم می خواندم . سپس در مورد ایده هایی که من هنگام تنظیم وزنم یاد گرفتم داشتم فکر می کردم. امشب وقتی که من برای  6 کیلومتر پیاده روی می روم یک ساعت به برنامه صوتی که خریدم گوش خواهم داد. و بعد آن هم احتمالاً 30 دقیقه قبل از خوابیدن مطالعه خواهم کرد. از این 110 دقیقه برای جذب ایده های جدید ، 80 دقیقه آن به صورت چند کاره بودم با چنین برنامه روزانه ای من همیشه وفور ایده خواهم داشت که در پست های وبلاگم ، مقاله ها ، سخنرانی ها ،محصولات اطلاعاتی و حتی گفتگوهایم استفاده کنم . من می توانم تولید جریان قوی از ایده های جالب را ادامه دهم  فقط به این دلیل که یک جریان قدرتمند ورودی را ایجاد کرده ام هر هفته من چیز جدیدی را تشخیص می دهم و مغز من این دانش را با دانش موجود قبلی ام ترکیب می کند.

همه این موارد نه تنها به برای خواندن کاربرد دارد بلکه برای تمامی تمرین های عملی برای به دست آوردن اطلاعات جدید شامل سمینارها ، برنامه های صوتی ، گفتگوهای معنی دار، کلاس ها و غیره می توان مفید باشد. خواندن مقاله ها یا مطالب بلاگ به صورت آنلاین هم می تواند مفید باشد در صورتی که شما ایده های جدیدی را یادبگیرید و باعث شوند شما به فکر فرو روید. اگر شما یک مطلبی را خیلی زود پس از خواندن آن فراموش کردید آن مطلب باارزشی نمی تواند باشد.

هر هفته یک کتاب بخوانید ده سال این کار را بکنید شما حتماً عاشق نتایج حاصل این کار خواهیدشد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

چگونه می توان از فقر و نداری به دارایی فراوان رسید؟

چگونه می توان از فقر و نداری به دارایی فراوان رسید؟

شما می باید مانند آب بی شکل و بدون فرم باشید وقتیکه شما آب را در یک لیوان می ریزید به شکل یک لیوان می شود و اگر آنرا در یک بطری بریزید به شکل یک بطری می گرددو زمانیکه آنرا در یک قوری می ریزید مثل یک قوری می شود. آب می تواند بچکدو می تواند بشکند. مثل آ ب باشد دوست من – بروس لی

بسیاری از مردم برای تبدیل سیک زندگی مبتنی بر نداری و فقر به یک زندگی پر از نعمت و فراوانی تقلا و کوشش می کنند.در این مقاله برخی از تغییراتی که این افراد قبل از رسیدن به نقطه اوج ثروت و دارایی به صورت موقت تجربه کرده اندرا به اشتراک می گذارم به این امید که به شما کمک نماید تا به نقطه اوج ثروت خود هر چه سریعتر برسید. من همچنین به برخی از نقل قولی هایی از بروس لی برای امیدو الهام بیشتر اشاره کردم.

کرامت خودرا بازپس بگیرید.
اشتباهات همیشه قابل فراموش شدند اگر یک نفر این شجاعت را داشته باشد که به آن اشتباهات اقرار نماید- بروس لی

وقتی افراد در فقر و نداری هستنداغلب کارهایی می کنند که احساس بزرگی نمی کنندآنها کارهایی را انجام می دهند وخودشان این را تجربه می کنند که به آن کارها افتخاری نمی کنند. زمانیکه یک شخص در حال تغییر زندگی خود به فراوانی و ثروت می باشداین حس بزرگی و کرامت (اگر این حس برای مدت ها هم از بین رفته باشد ) دوباره شکل می گیرد. در حقیقت حس بزرگی و کرامت یا عزت نفس یک بخش بسیار مهمی از دیدگاه فراوانی و ثروت می باشد.

فقیرو ندار بودن به معنی این نیست که شما بی کفایت هستید به معنی غیر حرفه ایی بودن شما هم نمی باشد. و از شما یک انسان درجه دو هم نمی سازد . نداری وفقر نمی تواند به شما این را دیکته کندعزت نفس خود را پایین بیاورید.

سالی که من تغییر کردم تصمیم گرفته بودم که مدارا کردن با موارد غیر کرامت نفس در نداری و فقر متوقف کنم . به این دلیل که من بدهکار بودم نمی بایست وام دهنده ها سوء استفاده کنندو  ده بار در روز به من زنگ بزنند و سعی کنند که یک حقه ایی بزنند تا من کاری را براساس میل آنها انجام دهند. این که من نمی توانم اجاره را پرداخت کنم نمی تواند دلیلی باشد بر اینکه یک صاحب خانه بی ادب را تحمل کنم . اینکه من به حقوق نیاز دارم دلیل نمی شود که من بایستی خودم را مجبور کنم که با افراد بی ادب و نالایق کار کنم. 

من نمی توانستم خیلی سریع کنترل شرایط اقتصادی خودم را به دست بیاورم این یک گند بودم من این را می دانستم اما ناامیدی و اراده این که قبول کنم که از من سوء استفاده کنند یک انتخاب من بود.  

آیا شما هم ، در همین زمان موضوعی در مورد عدم حس کرامت و بزرگی خودتان درزندگی تان دارید؟آیا دوستان،خانواده و همکاران شما با شما فارغ از میزان درآمد یا وضعیت کاری تان با احترام رفتار می کنند. اگر شما پولی را به افرادی بدهکار هستید آیا طلبکارهای شما با شما به مانند یک فرد بالغ و مسوول برخورد می کنند؟یا با شما با تمسخر و شرم و خجالت آوربودن به خاطر وضعیت کنونی تان برخورد می کنند؟

این را بدانید فارغ از شرایط فعلی تان ، همچنان شما سزاوازیدتا با شما با احترام و کزامت نفس رفتار شود. این یک حق شما  به عنوان یک انسان می باشد اما شما هم مجبورید که از حق تان دفاع کنید اگر افرادی بخواهند که این حق را از شما بگیرند.

بازپس گیری کرامت نفس خودتان همچنین به این معنی است که خودتان را حتی زمانیکه اشتباهاتی مرتکب شدید ، سرزنش نکید . شما مجبور نیستیدتا کمر خم شوید به خاطر اینکه برخی از جنبه های زندگی شما خوب کار نمی کند. خودتان را برای هر شکشت احتمالی ببخشید. باردیگر قد بلند و راست بایستید

دنبال شرم و خجالت را در فقر و نداری و همچنین غرور را در ثروت و دارایی ، نباشید. هر دو قسمت بخشی از تجربه زندگی انسانی 


می باشندبنابراین به خود این اجازه را بدهید که انسان بودن شما را در این زمین بازی حفظ کند


اوقات فقر و نداری را تغییر شکل بدهید

از شکست نهراسید شکسته نه ولی کم ارادگی یک جرم است در تلاش های بزرگ حتی در صورت شکست خوردن ، شما افتخار می آفرینید –بروس لی

جنبه دیگر به دست آوردن عزت نفس و کرامت و بزرگی است که این را بفهمید که شما در حال جمع کردن وانباشتن خاطرات وقتی که در متن زندگی هستید ، می باشیدو این خاطرات برای مدت های طولانی با شما خواهند بود.

شما شاید قادر نباشید که تمامی تصویرهایی که به عنوان بخشی از خاطرات شما اضافه می گردندرا کنترل نمایید . اما شما دقیقاً به این مورد که آنها را قالب و شکل یا به عبارتی برای آنها قاب بسازید را دارید. اگر شما قابی از ناراحتی برای خاطرات خود بسازید ، انباری از استرس انباشته خواهید کردکه باعث می گردد وقتی که به آن سال ها نگاه می اندازید تاسف و پشیمانی برای شما به ارمغان خواهد آورد. و اگر برای خاطرات خود قابی از قدردانی و تشکر بسازید شما یک انبار پر از شکر و قدردان بودن برای خود جمع آوری کرده اید که هر گاه به آنها فکر کنید احساس شعف و شادی خواهید داشت.

قبل از این که افراد به نقطه اوج ثروت و وفور نعمت برسیداغلب آنها به تغییر قاب دادن برای سال های فقر و نداری خود شروع می کنند. آنها به این درک می رسندکه قالب دادن به این سال ها ،‌به شکل ترس ، ناامیدی و ناراحتی ،به این دلیل  که ذهن آنها را با خاطرات دردآور پرمی کند، ایده چندان خوبی برای آنها نخواهد بود ‌و کار خوبی هم برای پیش نخواهد برد. به همین دلیل تصمیم می گیرند که انباشتن چنین خاطراتی را متوقف کنند و به دنبال راهی بگردندتا بتوانند گذشته و حال خود را به شکل های بهتری شکل دهند.

حتی اگر فقر بیرونی برای مدتی ادامه داشته باشد به هیچ شکلی پذیرفته نیست که به آن استرس را هم اضافه کنیم شاید تجربه کردن ، فقر و نداری نیاز باشد اما رنج کشیدن از این قصیه یک انتخاب است .

وقتی که من به سال های فقر و نداری خود نگاه می کنم بسیار متاسف می شوم که استرس خیلی زیادی را خودم به دور آن سال ها پیچیده ام . درک این مورد کاملاً آسان است که استرس برای این سال ها نیاز نیست

پس از چندین سال زندگی در ثروت ووفور نعمت ، به سال های فقر ونداری خودتان چگونه نگاه می کنید؟آیا آن
سال هاباعث استرس شما می شوند؟این خیلی احمقانه خواهد بود به خاطر اینکه آن سال ها در گذشته شما بودندو تمام شدند. احتمالاً شما به آن سال ها به دیده دلسوزی، درک و فهم بیشترو شاید هم یک نوعی نوستالژی خوب ،‌نگاه خواهید کرد. و شاید درس هایی که در طول آن سال ها یاد گرفته اید ، بازگو نمایید.

اگر شما چنین احساس هایی هم اکنون داشته باشید،‌اگر حتی در حالیکه اوقات نداری را سپری می کنیم ، این نوع دیدگاه به شما کمک خواهد کرد که به ثروت و وفور نعمت ، سریعتر برسید.

تعریف خود را از ثروت و وفور نعمت گسترش دهید
اگربرای همیشه برای کارهایی که انجام می دهیدمحدودیت های فیزیکی و یا چیزهای دیگرمی گذارید.این کار در تمام جنبه های زندگی و کاری شما گسترش پیدا خواهد کرد. هیچ محدودیتی وجود ندارد تنها سطوح صاف و فلات مانند و جود دارندو شما نمی بایستی در آنها ثابت بمانید شما می بایستی فراتر ازاین سطوح حرکت کنید –بروس لی

زمانیکه افراد به فقر ونداری می چسبند ،‌آنها اغلب وفورنعمت را معادل ثروت مالی و مادی می بینند وفور نعمت برای آنها عبارت از پولی که در بانک قراردارد و بدهی و وام نداشتن ،‌داشتن یک خانه بسیار خوب و لذت بردن از مالکیت این دارایی ها می باشد.

این یک نسخه شرطی سازی از ما در زمان کودکی می باشد و مساله این نوع دیداین می باشد که ما را طوری شرطی نموده است که یک احساس پیچیده نسبت به ثروت و فراوانی داشته باشیم . آیا واقعاً ما می خواهیم که زندگی مثل اسکروچ داشته باشیم ؟ چه مزیتی دارد که صاحب ثروت و دارایی های فراوانی باشیم اما تنها و غمگین باشیم؟

وقتیکه افراد به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت خودشان نزدیک می شوند معمولاً وارد فرآیند تعریف مجدد ،‌گسترش و شخصی سازی تعریف وفور نعمت وثروت برای خودشان، می شوند. این فرآیند برای هر فردی متفاوت است اما در اغلب اوقات شامل جایگزین کردن یک تعریف بسیار محدود و ظریف از وفور نعمت و ثروت با یک نسخه بسیار گسترده و وسیع می باشد. به جای اینکه ثروت و وفور نعمت را تنها در ثروت ببینند، دیدگاه آنها گشترش می یابد که سلامتی کامل و انرژی داشتن ،‌حس خوب داشتن ، روابط شاد داشتن ،‌تجربه رشد جدید، کامل شدن ، برطبق تعلیمات روحی و روانی کار کردن و غیره را نیز شامل گردد .

حتی بعد از اینکه شما به ثروت و وفور نعمت می رسید هم همچنان به بازنگری در مورد تعریف ثروت و وفور نعمت ادامه می دهید. روشی که جنبه هایی از زندگی مثل کیفیت زندگی یا روابط شاد را تعریف می نمایید بر اینکه چه چیزی را یادمی گیریدو چگونه رشد می نمایید را هم تغییر خواهد داد. اما بیشتر تغییرات بزرگ دوست داشتنی شما مدت زمان کمی قبل از شروع یا رسیدن به نقطه اوج خود شما رخ می دهد.

دلیلی که افراد زیادی به این نقطه اوج و کمال نمی رسنداین است که این تغییر غیردیدنی است . به همین دلیل خیلی آسان است که در دام این بیافتیم که تعریف نسخه محدودترو باریک تر از ثروت و وفور نعمت برای رسیدن و به دست آوردن بسیار آسانتر می باشد. و ما این چیز ها را بعد از رسیدن به ثروت بعد از این که این موانع را پشت سر گذاشتیم اضافه خواهیم کرد. اما فارغ از این مورد که این تعریف محدود و ناچیز انگیزه و قدرت الهام درونی مارا می کشد. تنها زمانیکه ما تمام پکیچ یا بسته وفورنعمت وثروت را می خواهیم است که شروع می کنیم به احضار کردن ایده های الهام شده و فعالیتهای پر از شور و انگیزه که آن ایده ها را به واقعیت تبدیل کنیم.  

یک ارتباط دوستی جدید برای زندگی خود تعریف نمایید

ارتباط دوستی یک نوع فهمیدن است یک فرآیندمکاشفه شخصی است ارتباط دوستی آینه ایی است که در آن شما خودتان را کشف می کنید که با چه چیزی در ارتباط اید –بروس لی

در راه رسیدن به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت ممکن است که احساس کنید که یک نوع ارتباط دوستی را دارید به هم می زنید . شما با این حقیقت روبرو هستید که دوستی قدیمی شما دیگر درست کار نمی کند و می بایستی آنرا تغییر دهید.

این ارتباط و دوست بودن یک آینه سخت است بنابراین شمایید که می بایست تغییر کنیدوقتی که تغییر می کنید،‌زندگی شما تغییر خواهد کرد به این دلیل که زندگی شما یک انعکاسی ازخود شما ست.

شما نمی توانید ارتباط خود با زندگی را کاملاً قطع کنیداما می توانید که بر سر نوع ارتباط خودتان با آن مذاکره کنید. شما می توانیدانتخاب کنید که در برابر آنچه زندگی شما را از آنها در حال بیرون راندن است،‌مقاومت نکنیدو می توانید بازندگی با همکاری بیشتری ،‌کار را شروع کنید.  

برای من این تغییر شامل این بود که تصمیم بگیرم که همیشه مزیت های ناشی از شک را به زندگی بدهم من این را فهمیدم که می توانم باورکنم که زندگی یا کاینات همیشه به نفع من است یا می توانستم باور کنم که گاهی اوقات برعلیه من یا به نوعی متفاوت ازمن است . من در این مورد به مدت طولانی و خیلی سخت فکر کردم که اگر من یکی از این دو نوع فکر را در زندگی ام پیاده سازی کنم زندگی چه جوری خواهد بود؟

این یک سوال در مورد حقیقت نیست شما به صورت واقعی نمی توانید بفهمید که کائنات به شما اهمیت می دهید یا خیر. شما همیشه می توانید رویدادهایی را مبتنی بر درست بودن هر یکی از این دو نوع فکر پیدا کنید. پس این دقیقاً یک تصمیم ذهنی است اگر چه عواقب قابل مشاهده برای شما می تواند به دنبال داشته باشد.   

من به این نتیجه رسیدم که از یک کیفیت زندگی بهتر لذت خواهم برد اگر من بهترین کارم که بخشیدن فواید ناشی از شک و مردد بودن است ،را به کائنان ببخشم  فارغ از اینکه چه شرایطی و چه رویدادهایی برای من رخ خواهد داد. این به معنی این بود که به این دید برسم که هر پس زدنی را به معنای یک درس ببینم و شاید یک نوع هدیه . و به جای خستگی و ناامیدی در زمان هایی که آنچه می خواستم را نمی توانستم به دست  بیارم سعی کردم که بسیار کنجکاو باشم و برای سرپیچی و عصیان های زندگی هرگز اوقاتم را تلخ و شور نکنم . من می توانستم همیشه یک راهی برای تفسیر  این نوع عمل زندگی برای خودم پیدا کنم که می تواند این یک درس کمکی ،‌یک بازی خوب یا شاید هم یک مورد کسب دانش است .

من به این باور رسیدم که دنیا از من می خواهد شاد باشم و از وفور نعمت کنونی خودم لذت ببرم تنها مانع پیش روی من ،‌لجاجت و غیرمنعطف بودن خودم، خواهد بود.

فرآیند مذاکره شما ،‌ممکن است با مورد من ،‌مختلف باشد. الگویی که در زندگی افراد دیگر هم من دیدم این است که همگی شاهد این بوده اند ارتباط قبلی آنها با زندگی به نوعی قطع شده است و مجبور به تغییر می باشند. آنها به این پی بردند که زندگی آن ها باگذشت زمان چه یک سال چه پنج سال و چه ده سال هیچ فرقی نمی کند وهمینی که هست و خواهد بودو یک چیزی باید تغییر کند.  

برای رسیدن به نقطه وفورنعمت ، شما نیاز دارید که راهی را پیدا نمایید که دنیا به عنوان شریک و متحد شما باشد. در افکار، احساسات و عقاید خود ، از آنچه که دنیابرای شما ارمغان می آورد ، می بایستی هیچ رنجشی نداشته باشید. یادیگیریدکه به هرآنچه زندگی به شما می دهد با کمترین میزان رنجش ،‌خوش آمد بگید. تمامی تجربه ها را به عنوان یک هدیه ببینید.

بروس لی مجبور نبود که ارتباط مثبت با زندگی را در درونش پرورش دهد. اگر کارش را برای اینکه آگاه و بیدار باشد انجام نمی داد مجبور به تسلیم ناکارآمدی ارتباط با زندگی می شد با وجود اینکه سهم او از ناامیدی های زندگی کم نبودندبه عنوان مثال با و جود این مورد که او  کمک شایانی کرده بود تا سریال های تلویزیونی کونگ فو گسترش پیدا کنند ولی بهش مجوز بودن به عنوان ستاره آن فیلم ها را ندادند. برادران وارنر نگران این مساله بودندکه مخاطبان امریکایی این مورد که یک هنرپیشه چینی این نقش را بازی کند،‌قبول نکنند.به همین دلیل آقای دیوید کاردین را به جای او،‌با وجود رزمی کار نبودن او ، در این نقش به استخدام گرفتند.بروس لی با یک درک غیر قابل باور این مساله را توضیح می دهد:"آنها فکر می کنند که هوش تجاری آنها به خطر خواهد افتاد. من آنها را سرزنش نمی کنم. اگر شرایط برعکس می شدو یک هنرپیشه آمریکایی به هنگ کنگ می آمدو من سرمایه گذار بودم من هم نگرانی های خاص خودم را داشتم که آیا این فردمورد قبول مردم قرار خواهد گرفت یا خیر؟"

وقتی مردم به نقطه اوج ثروت و وفور نعمت خود نزدیک می شوندبه این نکته پی می برندکه بدون پایبند بودن به این باورکه سود ناشی از شک و تردید را به دنیا باید بخشید امیدی به تجربه کردن ثروت و وفور نعمت ،‌ نمی توانندداشته باشند.چگونه می توانید با زندگی جنگیدو انتظار موفقیت داشته باشید؟

این نوع احاطه غیرفعال نمی باشد . چشم پوشی هم نیست این به معنای واقعی کلمه کونگ فو است.

فروتن باشید.

این خجالتی ندارد که توسط بقیه مردم زمین بخورید یا شکست بخورید. مهم این است وقتیکه زمین خوردید از خودتان بپرسید "چرا من زمین خوردم ؟" اگر شخصی به این صورت برخورد کرد پس امید است -بروس لی

به عنوان یک توسعه برای آیتم قبلی ،‌ یک احساس تازه کشف شده سرشار از فروتنی همیشه قبل از رسیدن به ثروت و وفور نعمت در شما رشد می کند. شما این را قبول می کنید که شاید –فقط شاید – شما همه چیز را نمی دانیدهنوز چیزهایی است که در مورد ثروت و وفور نعمت می بایست یاد بگیرید. شما قبول می کنید که باید بیشتر یاد بگیریدعلیرغم اینکه در مورد ثروت و وفور نعمت خیلی خیلی مطالعه کرده اید ،‌مطلب خوانده اید و حتی کار کرده اید.  

ممکن است که مدت زمان زیادی طول بکشد که شما به این نقطه برسید. شما شاید مسیر های زیادی را با فشار ، فشار ، فشار دور زده اید و بعد از این همه زحمت از نتایجی که به دست آورده اید، احساس ناامیدی می کنید. و بعد آن یک مدتی را استراحتی می کنید. این الگوی معمول شما است اگر اتفاقاً کتاب های زیادی در مورد نحوه ثروت آفرینی مطالعه کرده باشید.  

هرگاه این را تشخیص دادید که دارید یکسری دورهای تکراری را همیشه طی می کنیدو حتی تمایلی ندارید تا برای یک مدت کوتاه از تردمیلی که در آن می دوید ، پیاده شوید. بادرک این مورد که تردمیل وقتی استراحت می کنید و یکبار دیگر به خود اجازه می دهیدتا یک دانش آموز واقعی زندگی شوید،‌متوقف می شود، به نقطه اوج وفور نعمت و ثروت نزدیک تر می شوید.

وقتی ذهن شما لبالب پر از ایده هایی است که باید کار کنند (اما کار نمی کنند)خیلی سخت است که فقر و نداری را رها کنیدبه خاطر اینکه فکر شما همیشه در یک مسیر دوارقبلی می چرخد و شما را ازاینکه فکر کنیدکه مهم هستید و مرکز این رویدادها هستید باز می دارد. وقتیکه سعی می کنیدبه جای یک فردتلاش گر از کوره در رفته ،‌یک کنجکاو فروتن باشید. به انتقال قدرتمند ، خود بسیار نزدیک تر
می شوید.

صبور باشید

شما نمی توانید باد را به وزیدن،دعوت کنید تنها می توانید پنجره را باز کنید – بروس لی

بی تاب بودن مثل این است که بر سر باد فریاد بکشیم که بوزد.تنها تنش بیشتری برای شما خلق می کندو فقر و نداری را ثابت تر و محکم تر می کندباد زمانی که باشد می وزد.

اگر برای وزیدن باد تلاش زیادی کردید وخسته شدید وقتی که باد وزیدن،شروع کند آن وقت شما هیچ آمادگی برای این کار ندارید.ممکن است منتظر تماشای یک گردباد عظیم باشید و وزیدن نسیم آرام فرصت ها را هم ازدست بدهید.

افراد زمانی که از فقر و نداری به وفور نعمت وثروت ، تغییر وضعیت می دهند از پیچیدن به اطراف گردبادهای بزرگ دست می کشندحتی اگر شما بتوانید طوری برنامه ریزی کنید تا گردبادی را هم بگیرید شما را آنقدر با خودش ،دایره وار با سرعت بالا می چرخاندو شما را در جای اولی که بودید (به صورت له و لورده و کبود )رها می کند.شما در این مسابقه دیوانه وار به جلو حرکت می کنید، زمان سپری می شودو بعدها می فهمید که طرز فکر فقر ونداری خود را در کل این مسیر با خود به دوش کشیده اید.

وقتی در وضعیت وفور نعمت و ثروت هستید دقیقا این را حس می کنید که یک نسیم آرام شما را باخودش می برد.اگر وفور نعمت روال عادی شما باشدعملاً هر روز شما نمی بایستی بر روی دست های خود بیافتید و فریاد بکشید. شما می بایستی آرام و راحت باشید.

اگر می خواهید که یک حرکت آرامی را در این مسیر تجربه کنیدخودرا با صبر در بلند مدت آرام کنید.انتظارات و دستورها را رها کنید. خودتان را با حرکت نسیم نه تندبادو گردباد همسو نمایید انرژی های ظریف وفورنعمت و ثروت را احساس کنیدو آن را جستجو کنید تا از شر فقر برجا مانده رها گردید.

کانال قدرت خلاقیت

تا آنجایی که من به یاد می آورم حس می کنم که این نیروی روحی و قدرت بزرگ خلاقیت درونم که بسیار بزرگتر از ایمان ،‌بزرگتر از جاه طلبی ،‌بزرگتر از اعتمادبه نفس ، بزرگتر از تقدیر و بزرگتر از بصیرت است را از قبل هم داشته ام . باترکیب اینها ،  مغز من به صورت آهنربایی می شود که می تواند این نیروی بزرگی که در دستان من است را حکمرانی کند.  – بروس لی  

علامت نهایی آمادگی افراد جهت تغییر این است که می توانند قدرت خلاقیت خود را بازپس بگیرند.آنها جلوی این که نداری و فقر آنها را ضعیت کند ، می ایستندو می بینند که بسیار قدرتمند تر از فقرو نداری می باشند.

برای پشت سرگذاشتن فقر ونداری ، قدرت خلاق درونی که در شما خوابیده است را تنظیم نمایید.بدون اینکه افساری بر دهان آن بزنید اجازه بدهید که بیرون بیاید و بازی کند.اجبار به حل خرده مشکلات اقتصادی خود به وسیله این نیروی عظیم خلاقیت را متوقف نکنید، تا در هر جهتی که دلش می خواهد اوج بگیرد.

اجازه بدهید که فقرونداری باشدو تمام توجه خود را به این معطوف کنید که بفهمید چه چیزی با این فقرو نداری سازگار نیست. یک فرد با طرزفکر فقیر نمی تواند خلق کند نمی تواند ابراز وجود کند . نمی تواند بدرخشد پس با وجود فقر ونداری بدرخشیدو ببینید که فقر ونداری نمی تواند از این به بعد بر روی شما اثری داشته باشد.

همانطور که بروس لی این را گفته است "این من نیستم که "که این کار را می کنم "بلکه بیشتر یک فهم درونی است که از طریق من رخ می دهد یا اینکه این را برای من انجام می دهد"

آیا آمادگی داریدتا اجازه دهید این نیروی خلاق در درون شما جریان یابد بدون اینکه این نیرو را برای حل مشکلات نداری خود مهار نمایید ؟اگر این آمادگی را داریدو اجازه می دهید تا این انرژی در درون شما آزادنه بدود ، آن زمان است که شما آمادگی  برای کسب فراوانی نعمت ها را دارید.

من در سال 2010 در شهر سیاتل ، قبر بروس لی را بازدید کردم این یک تجربه تکان دهنده بود او تنها 32 سال زندگی کرده بود و پسرش براندن هم در کنار او دفن شده بود که برانده تنها 28 سال در این جهان زیسته بود.

بر روی سنگ قبر براندن این جملات حک شده بود:

        به دلیل اینکه ما نمی دانیم کی فوت خواهیم کرداینطور فکر می کنم که زندگی یک خوب پایان ناپذیر است در حالیکه هر چیزی ،چند باری آنهم به تعداد خیلی کمی ،واقعا رخ میدهد . چند مرتبه شما یک بعداز ظهر معین از دوران بچگی خود را به یاد آورده اید؟ چند بعد ازظهر که به صورت خیلی واقعی بخشی از وجود و بودن شما می باشدوتصور نمی توان کرد که زندگی شما بدون این دوران بوده است؟ شایدحداکثر 4 یا 5 تا.حتی ممکن است به این تعداد هم نرسد. چندبار شما درخشش ماه کامل را به نظاره نشسته اید؟ شاید20بار و هنوز همگی اینها بی نهایتند.

ما نمی دانیم که زندگی چه چیزی در درونش برای ما کنار گذاشته است ما نمی دانیم که کی زمان ما به پایان می رسد. ما تنها می دانیم که زندگی انسان موقت است آیا شما قدر این تجربه کوتاه گرانبها را می دانید؟

از سفرلذت ببر  دوست من !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

پول را به صورت مستقیم طلب نکیند

پول را به صورت مستقیم طلب نکیند

قانون جذب می تواند بسیار قدرتمند باشد بسیار بیشتر از آرزو،‌قصد ونیت کردن و سخت تصویر سازی کردن.
من افراد بسیاری ر ا می شناسم که طلب یا نیت می نمایند که پول برایشان بیاید. آنها همچنین این نیت را برای چندین سال دارند و معمولاً هم مقدارکمی پول به دست می آورندوقتیکه پول خودش را به آنها نشان می دهد امید بسیار   زیادی پیدا می کنند که بالاخره طلب آنها به نتیجه رسیده است در صورتیکه این چنین نمی شود و پولی به دست نمی آورند.

پول از این چنین افرادی دوری می گزیند به دلیل اینکه قدرت بسیار کمی در قصدو طلب یا نیت آنها وجود دارد برای بسیاری از مردم پول آنقدر زیاد نیست که در مورد هیجان زده شوند یا به عبارتی یک عدد  در بانک اطلاعاتی کامپیوتر می باشد . و هیچ معنی ندارد.

افرادی که نتایج بسیار حیرت آوری با استفاده از قانون جاذبه به دست آورده اند به ندرت پول  را به صورت مستقیم طلب نمودندبه خاطر اینکه می دانند پول یک منبع قدرتمند نمی باشد. آنها فراتر از پول را نگاه می کنندو به دنبال جذب آنچه واقعاً دوست دارند می باشند.پول بی ارزش است زمانیکه تمام کاری که می کند این باشد که یک جایی بنشیند.به همین خاطر است که تلاش برای جذب پول تقریباً همیشه یک اتلاف وقت می باشد. من زمانی قادر شدم که این کار را انجام دهم که این کار را به یک بازی تبدیل کردم . نیت واقعی من این بود که یادبگیرم که چگونه دنیا یا کاینات کار می کند و پول خود را به عنوان یک ننیجه نشان داداما من به پول نیاز نداشتم یا بهش نچسبیده بودم.

طلب پول را رها کنیدو به جای آن چیزی را طلب کنید که با پول می توانید انجام دهید. مثل ماجراجویی کردن ،تغییر سبک زندگی ،‌گسترش و فرصت های جدیدو غیره. این اشتباه را هرگز مرتکب نشوید که نیت یا طلب هایی را که ریشه در ترس یا امنیت دارند سعی کنید که حفظ نمایید به خاطر این که این نوع نیت های قدرتی ندارند و بی ارزش اند. این دنیا برای رشد است نه برای امنیت . اگر شما به اشتباه فکر می کنید که پول شما را قوی تر ، امن تر یا آزاد می کند.شما فاقد قدرت بودن را به طلب و نیت خود می دوزد و با این کار چیزی را به دست نمی آورید، اما به این موضوع می رسید که شما قدرتی ندارید.

وقتیکه پولی را به صورت مستقیم طلب می کنید به این دلیل که فکر می کنید که این کار برای شما منافعی دارد ، مثل این که است که یک رنگین کمان را دنبال کنیدخیلی راحت شمارا تحریک میکند درحین حالیکه تا ابد خارج از حوزه دسترسی شما می باشد. این قوری طلا را رها کنید. این یک پریشانی فکری بی ارزش است.

پول اغلب به عنوان یک تاثیر جانبی یک طلب بزرگ خود را نشان می دهد. بزرگ بودن را طلب کنید و پول احتمالاً‌به عنوان بخشی از این موضوع خود را می رساند. هرگز سخت به پول نچسبیدوسواس آن را نداشته باشید.یک منبع امنیت نمی باشد منبع قدرت نیز نمی باشد قدرت آزادی یا قوی بودن هم نمی باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

افزایش کارایی فردی تا سه برابر میزان کارایی فعلی

سه برابر کردن کارآیی فردی
ایا تا به حال این را تجربه کردیدکه به یک هفته از کارتان نگاهی بیاندازید و بگید که اصلا از مقدار کاری که انتظار داشتید در آن هفته انجام بدهید چیزی را انجام نداده اید؟ در زمان ساخت یک شغل موفق یا یک کسب و کار برای خودتان ، زمان تان شاید باارزش ترین دارایی شما می باشدو درآمد شما نیتجه مستقیم این است که چه جوری وقت تان را مصرف می کنید.شما نمی توانید بیشتراز مقداری که زمان در اختیاردارید، خریداری نماییدو ساعت همیشه در حال تیک زدن است چند سال قبل من یک سیستم ساده ایی را کشف کردم که به من این امکان را داد که بتوانم تا حدود سه برابر کارآیی فردی خودم را افزایش دهم و در این مقاله می خواهم که چند تا از این ایده های کاربردی را که شما می توانید برای افزایش کارآیی خودتان بدون اینکه سخت تر کار نمایید ، به اشتراک بگذارم

ریزعملکرد زمانی خودتان را ثبت نمایید

اولین قدم برای مدیریت بهتر زمان تان این است که بفهمید واقعاً زمان خودتان را الان چگونه می گذرانید. ثبت ریز عملکرد یکی از موثرترین کارهایی است که می توانید برای این منظور انجام دهید. شما خیلی سریع به این دیدگاه می رسید که زمان شما واقعاً دارد به کجا می رود. کارواقعی ثبت و اندازه گیری این است که آگاهی شما را به عادت های ناآگاهانه تان افزایش می دهدو شما امکان بررسی موشکافانه و تغییر آنها را خواهید داشت.

نحوه نوشتن ریز عملکرد براساس ساعت هم به این صورت است که در طول روز هر زمان که یک فعالیت یا کار را شروع و یا متوقف می کنید زمان آنرا ثبت می کنید می توانید با استفاده از یک ساعت کورنومتر این کار را انجام دهید و این کاررا می توانید تنها برای ساعت های کاری یا برای کل یک روز انجام دهیدو در پایان روز، قسمت های زمانی صرف شده را دسته بندی نمایید و این که چند درصد از زمان شما صرف چه کاری شده است را پیدا کنید. اگر شما این کارها رابرای یک هفته انجام دهید و درصد کل زمانی که برای هر فعالیت ، صرف کردید را می فهمید و تا انجایی که می توانید جزییات بیشتری را ثبت نمایید . یادداشت نمایید که چند ساعت برای ایمیل وقت گذاشته اید ، خواندن روزنامه ، وبگردی ، تماس های تلفنی ،‌غذا خوردن ، حمام رفتن و غیره . اگر شما از صندلی خود بلند شوید احتمالا به معنی این است که شما نیاز داردی که آنرا به عنوان یک آیتم در دفترچه زمانی خود ثبت نمایید من معمولاً به تعداد 50 تا 100 آیتم برای هر روز برای ثبت رسیدم .

شما به احتمال زیاد از این کشف خود که تنها درصد بسیار کمی از زمان کاری تان را برای  آنچه که آنرا کار واقعی می نامید ،‌ صرف می کنید شگفت زده خواهید شد. تحقیقات نشان م یدهد که به صورت متوسط یک کارمند اداری تنها یک و نیم ساعت به صورت واقعی کار می کند. باقی زمان ها را برای ارتباطات اجتماعی ، قهوه خوردن ، غذا خوردن ، در گیر شدن به گفتگوهای غیر کاری ، ورق زدن کاغذها و انجام بسیاری از کارهایی که اصلاً جزو وظایف فرد نیست ،‌ خرج می کند. یک کارمند اداری معمولی حتی کار را تا ساعت 11صبح شروع نمی کندو ساعت سه ونیم بعداز ظهر را خاتمه می دهد.

نتایج خود را بررسی کنید

اولین باری که من ریزعملکرد خود را ثبت نمودم تنها 15 ساعت از 60 ساعت وقتم را که در طول یک هفته در دفتر کارم بودم را واقعاً کار کرده بودم اگر چه این میزان عملکرد من دو برابر یک متوسط کاری یک کارمند اداری بود با این وجود من از نتایجی که می خواستم دور بودم پس مابقی 45 ساعت وقتم کجا رفته بودند؟ دفتر ثبت عملکردم این را به من نشان می داد. به من نشان می داد که ساعت هایی که به هدر رفته بود اغلب صرف چک کردن ایمیل ، یک وسواس شدید برای کامل کردن کارهایی که اصلا نیاز به انجام آنها نبود، خواندن مکرر اخبار ، صرف وقت زیاد برای ایمیل ها ،‌غرق شدن در وقفه های غیر قابل جلوگیری شدن و غیره ،‌شده بود.

محاسبه نسبت کارآیی فردی

وقتی که من فهمیدم که از 60ساعتی که در دفتر کارم بودم تنها 15 ساعت را واقعاً کار کردم شروع کردم به پرسیدن سوال های جالبی از خودم ، درآمد من و حس کامل کردن کارمن ، دقیقا به این 15 ساعت ارتباط داردنه به مدت زمانی  را که در دفترم گذراندم ، بنابراین تصمیم گرفتم که درصد کارایی خودم را ثبت کنم که این برابر بود زمان واقعی کار من برحسب ساعت تقسیم بر کل ساعت هایی که من در دفتر کارم بودم که برابر بیست و پنج درصد بود که برای من واقعاً این میزان آزار دهنده بود و همچنین فهمیدم که خیلی احمقانه است که ساعت های بیشتری را اینجوری کار کنم .

این هم فرمول محاسبه :

درصد کارآیی = ساعت های کارواقعی تقسیم بر کل ساعت های صرف شده در محل کار

ساعت های کاری خود را برای مجبور کردن خود به کارآیی بیشتر ، کاهش دهید .

حتی اگر شما تلاش کنید تا خود را منظم به انجام کارهایی نمایید که به صورت واقعی انگیزه ایی برای انجام آن ندارید ، به احتمال خیلی زیاد شکست خواهید خورد.اینها هم نتیجه ایی بود که من وقتیکه خودم را موظف به کارکردن سخت تر کرده بودم ،‌تجربه کردم در حقیقت تلاش برای سخت کار کردن ، انگیزه را از من گرفته بودو سبب گردیده بود که درصد کارآیی من حتی پایین تر هم بیاید . بنابراین من ناخودآگاه تصمیم گرفته بودم که یک مسیر خلاف آن را امتحان کنم . روز های بعد تصمیم من برآن بودکه کلاً 5 ساعت از روز را در دفتر کارم باشم و مابقی روز را به هیچ عنوان کار نکنم. با این کار چیزهای جالبی رخ داد که مطمئناً شما هم می توایند حدس بزنید. مغزمن این پیام را گرفته بود که زمان کارکردن یک کالای کمیاب و باارزش است به خاطر اینکه من تقریباً تمام 5 ساعت کاری را کارمی کردم و درصد کارآیی من با بالای 90 درصد رسیده بود.
من به مدت یک هفته این تست را انجام دادم و به نتیجه 25 ساعت کار واقعی در 30 ساعتی که در دفتر کارم گذرانده بودم رسیدم که درصد کارآیی آن بالای 80 درصد بود . به این ترتیب من توانسته بودم که زمان کاری در یک هفته خودم را به 30ساعت کاهش دهم و همچنین 10 ساعت کارواقعی بیشتر از گذشته را تجربه کنم. اگر
دفتر ثبت ریزعملکرد شما این را نشان می دهد که عملکرد شما رو به کاهش است به صورت خیلی سختگیرانه ایی سعی کنید که میزان ساعت کاری در طول روز خود را به شدت کاهش دهیدو نگاه کنید که چه اتفاقی می افتد. یکبار که مغر شما این را درک کند که زمان کارکردن ، یک چیز نادر و کمیاب است شما به صورت ناگهانی خیلی کارآمدتر فعالیت خواهید کرد به دلیل اینکه مجبورید. وقتی که شما محدودیت های زمانی سختی را دارید همیشه راهی را پیدا خواهید کرد که بتوانید کار را درآن زمان به اتمام برسانید. اما وقتی که تمام وقت دنیارا دراختیاردارید ناکارآمد بودن بسیار آسان خواهد بود.

آرام آرام ساعت های کاریتان را با حفظ نقطه اوج کارایی تان افزایش دهید.

در طول چند هفته من قادر بودکه کارآیی خودم را در حالیکه به صورت آرام زمان حضورم را در دفترم افزایش می دادم ،‌را بالای 80 درصد افزایش دهم . من این نحوه کار کردن را برای سالهاست که در خودم حفظ کردم و به صورت کلی 40 ساعت کارواقعی را در طول یک هفته که 45 ساعت را دردفتر کارم حضور دارم، انجام می دهم  اگر بخواهم که بیشتر از این میزان کار کنم آنوقت کارآیی من خیلی سریع کاهش می یابد. نکته جالب اینجاست که این سیستم به من اجازه بهینه کردن کارآیی ام در کارکردن را داد در حالیکه یک تعادل چشمگیر در سایر زمینه های زندگی هم برایم به ارمغان آورد. خیلی سخت بود که من توانستم بااستفاده از این روش کارآیی تجاری خودم را به سه برابر برسانم و همچنین کلی زمان برای انجام سایر علایق شخصی خودم داشته باشم .

ثبت ریزعملکرد یک انتخاب هوشمندانه برای اینکه به صورت مطمئن کارآیی خود را بدون اینکه ساعت های کارخودتان را افزایش دهید، می باشد. اما نیاز است که ثبت ریزعملکرد هر چند وقت یک بار انجام دهید تا از فواید آن بتوانید بهره ببرید. من این کار را برای مدت یک هفته هر سه یا 6 ماه انجام می دهم و در طول سالها ، برای من یک تغییر فوق العاده در پی داشته است وهمیشه یک تشخیص جدید به من داده است . اگر من ماههای زیادی را بدون ثبت عملکرد طی کنم کارآیی ام با شیب آرامی کاهش می یابدو من در دام عادت های ناخودآگاه اتلاف وقت گرفتار می شوم . شما هم احتمالاً به این نتیجه رسیده اید که کارآیی شما بستگی بسیار زیادی به این دارد که در طول مدت حضور در محل کارتان ، چقدرکارواقعی انجام می دهید. اگر کارآیی شما خیلی کمتر از میزانی است که شما انتظارش را داشتید بنابراین آگاهی تان را با ثبت ریزعملکرد خود ،‌افزایش دهید میزان کارایی تان را اندازه گیری نمایید و سپس کارآیی تان را بهینه نمایید تا به کارآیی مورد نظر شما ارتقا پیدا کند. ثبت ریزعملکرد تان یک فعالیت اهرمی بسیار قوی است که زمان بسیار کمی و تلاش کمی برای اجرا می خواهد اما سود بسیار زیادی را در بلند مدت برای شما در پی دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

ماشین وار کار کردن

حرفه ای یا ماشینی کار کردن به معنی سخت کار کردن است در مقایسه با کار سخت، حرفه ای یا ماشینی کردن الزاماً به معنی انجام کاری که سخت یا چالش برانگیز است، نمی باشد . معنی ساده  آن این است که وقت بگذارید . در هر کاری چه آسان یا سخت اگر وقت بگذارید می توانیددر آن حرفه ایی شوید.

فرض کنید شما یک نوزاد دارید و زمان بسیار زیادی را صرف تعویض کردن پوشک کودک خود خواهید نمود . اما آیا این کار واقعاً سخت است ؟بلکه موضوع این است که شما باید این کار را بارها وبارها در طول روز انجام دهید.

در زندگی کارهای زیادی هستند که الزاماً سخت نیستند اما در مجموع زمان بسیار زیادی را برای انجام نیاز دارند. اگر نظم نداشته باشید که بالای سر آن کارها بایستیدبالاخره به زندگی شما گند می خورد. فقط به کارهای خردوریزی که نیازدارید که آنها را انجام دهید فکر کنید: خرید، آشپزی کردن ، تمیزکردن ، شستن لبا سها و اتوکردن ، مالیات دادن ، پرداخت کردن قبض ها ، تعمیر و نگهداری منزل ، مواظبت از بچه و غیره ، تازه اینها لیست کارهای خانه هستند اگر موارد کاری تان را اضافه نمایید یک لیست بلند بالایی درست می شود. این کارها جزی کارهای با اهمیت درجه یک شما نیستند اما با این وجود نیازدارید که این کارها را انجام دهید .

برای نظم وانضباط شخصی نیاز دارید تا ظرفیت خود را آنقدر توسعه دهید تا در جاهایی که نیاز به وقت گذاشتن است ، این کار را انجام دهید. وقتی که برای آنچه که باید حتماً انجام شود و درست هم بایستی انجام شوند ، وقت نمی گذاریم گندهای زیادی درست می کنیم.

محدوده این گندکاری هااز یک میز کارپراز آشغال تا یک کارتابل ایمیل درهم و برهم شامل می شود تا گندهایی که به دنیا می زنیم و گند بزرگ یا گند کوچک شما انتخاب می کنید. ضریب گسترش آن هم ، انکار در پذیرش آنچه که ضروری است انجام شود ، می باشد.

برخی وقت ها واضح است که چه چیزی مورد نیاز است تا انجام شود. و برخی وقت ها هم اصلاً روشن وواضح نیست . اما چشم پوشی و ندیدن کثافت کاری ها ، هیچ فرقی برای آنچه در حال رخ دادن است ، نمی کند. اگر نمی دانید که چه چیزی نیاز است که انجام شود ، پس اولین قدم شما این است که بفهمید و اطلاعات به دست آورید؟ برای این کار ممکن است نیاز داشته باشید تا اطلاعات به دست بیاوریدو یا دانش کسب کنید. برای راه اندازی این وبلاگ در سال گذشته ، من مجبور بودم که بفهم چه جوری باید این کار را انجام دهم تا من از طریق خواندن وبلاگ های دیگران و مقایسه ابزارهای وبلاگ نویسی مختلف ، اطلاعات لازم را به دست بیارم زمان برد. اما نیاز بودتا من زمان زیادی را صرف این کار کنم .

بعضی وقت ها ما اجازه می دهیم یک مساله آزاردهنده کوچک ، مدت زمان زیادی ، طول بکشدو عمر کند در ژانویه من و همسرم یک منزل جدید خریداری کردیم اما همین آخر هفته قبل آخرین جعبه را بازکردیم ، بازکردن بیشتر جعبه ها را در چند هفته اولی بعد از جابجایی ، انجام داده بودیم .اما چند تا از جعبه ها را در یک گوشه گذاشتیم و هیچ کدام از ما هم نمی خواست آنها را باز کند چرا؟ما نمی دانستیم چیزهایی را که داخل این جعبه ها هستند را کجابگذاریم . خیلی ساده به نظر می رسید و مشکل و مساله را نادیده گرفته بودیم و امیدوار باشیم تا جعبه ها به صورت معجزه گونه ای خودشان بازگردند. سرانجام آخر همین هفته قبل آنها را باز کردیم و یکسری از تعمیرات دیگر خانه را هم که می بایستی انجام میدادیم ، انجام دادیم .

این ها کارهای بسیار سخت یا هزینه بری نیستند فقط بایستی برای آنها وقت گذاشت تا انجام شوند. اصلاً نیاز به مهارت خاصی یا قدرت هوشی و مغزی نمی باشد. کل کاری که  باید انجام دهید این است که قبول کنیم  این کارها را هم نیازدارید که انجام دهید و به پایان برسانید. چند دقیقه برای اینکه چه جوری باید آنها را انجام دهید و بعد هم انجام دهید.

زمان بگذارید

خیلی از مسایل و مشکلات در زندگی هستند که راه حل آنها عمدتاً گذاشتن وقت بدون فکر کردن و فسفر سوزاندن است اگر ایمیل شما پر از ایمیل های مختلف  شده است و خالی نکرده اید این یک کار سخت و چالش برانگیز نیست . من را باور کنید .در زندگی چالش های بسیار بزرگتر از اداره کردن کارهای روزمره وجود دارد. من تضمین می کنم که شما آنقدر توانایی مغری و فکری دارید که بتوانید آنرا به سرانجام برسانید .در مورد  خالی کردن ایمیل خودتان ، صرفاً موضوع وقت گذاشتن برای این کار می باشد.شاید چند ساعتی وقت شما را بگیردتا این کار را تمام کنید پس وقت بگذارید شایدبا کمی موسیقی آرامش دهنده ، در حین کار ، لذت بیشتری هم از این کار ببرید. در غیر این صورت همه را یکدفعه انتخاب کنید و حذف کنید.

چند تا مساله و مشکل در لیست کارهایی که باید آنها را انجام دهید که می توانید آنها را بایکسری کارهای ساده و ماشینی کار کردن آنها را حل نمایید ؟ اصلاً نیاز ندارید که باهوش و خلاق باشید تا بتوانید آن کارها را انجام دهید.راه حلی که یک آدم وحشی انتخاب می کند هم می تواند یکی از راه حل های شما باشد. اما همچنان برای شما این گزینه چسبیدن به این خیال که اینها نباید وجود میداشتند یا اصلاً نباید به وجود می آمدند ، راحت تر باشد. این کار خسته کننده است . این کار کسل کننده است . اصلاً اهمیتی ندارد ولی بازهم نیازاست که انجام شوند.

با هر وسیله ایی اگر راهی پیدا کردید که از راه حل های زمان بر جلوگیری کند و به نوعی روش بهتر و سریعتری برای حذف مشکل یا دور زدن مشکل است ، از آن روش استفاده کنید . به فرددیگری واگذار کنید. آنرا حذف کنید ، هرکاری را که می توانید برای برداشتن کارشاق زمان بر ، انجام دهید.اما اگر فهمیدید این چیزی است که جزباوقت وزمان گذاشتن انجام پذیر نخواهد بودمثل جعبه های منزل من که از بازکردن آنها خودداری می کردیم ، آن وقت قبول کنید که بایستی ظرف غذای شماست و باید آنرا تمام کنیدشکایت و گله نکنید. غر نزیندفقط انجام دهید.

کارآیی خودتان را بالا ببرید

به خودتان نظم بدهید تابا سری کاری کردن ، ارزش بیشتری را از زمان خود کسب نمایید . زمان ثابت است . اما کارایی و راندمان فردی این طور نیست . بعضی از مردم از ساعت های خودشان در طول روز بسیار کارآمدتر از دیگران استفاده می کنند. این خیلی جالب است که مردم پول بیشتری را برای خرید یک کامپیوتر جدید با سرعت بیشتر یا یک ماشین کارآمدتر  می دهند اما به ندرت قدرت کارایی خودشان توجه دارند. کارآیی فردی شما بیشتر از یک کامپیوتر یا یک ماشین در بلند مدت برای شما کار انجام می دهد. به یک برنامه نویس حرفه ای یک کامپیوتر قدیمی 10 سال قبل را بدهید و مطمئن باشید که با این کامپیوتر کارهای بسیار بیشتری از یک برنامه نویس تنبل با کامپیوتر با آخرین تکنولوژی روز ، انجام خواهد داد.

علی رغم همه تکنولوژی و برنامه هایی که وجود دارندو این ظرفیت را بالقوه دارند تا کارایی ما را افزایش دهند اما همچنان کارآیی فردی شما ، بزرگترین گلوگاه می باشد. به تکنولوژی ها نگاه نکنیدکه شمارا کارآمدتر کنند اگر خودتان را بدون تکنولوژی ها ، کارآمد حس نمی کنیدباوجود آنها کارآمد نخواهید بود. تنها یک ماسک برروی عادت های بد قبلی خود زده اید. اما گر همین الان بدون تکنولوژی حرفه ایی و کارآمد هستیدوجود تکنولوژی ها می تواند به شما کمک کند که بسیار کارآمدتر شوید. به تکنولوژی به چشم یک چند برابرکننده نیرو نگاه کنید. هرآنچه نیرو دارید را چند برابر می کند.

اگر می خواهید استفاده بهتری از زمان خود ببریدمن پیشنهاد می کنم که با روش شرح داده شده در این مقاله شروع کنید :
کارایی خودرا سه برابر کنید (به زودی ترجمه خواهم کرد)

ایده اولیه پشت مقاله این است که اول سطح کنونی کارآیی خودرا اندازه گیری کنید (مقاله توضیح می دهد که این کار را با ثبت کارهایی که در طول روز چه جوری این کار را انجام دهید) سپس ضریب نسبی کارآیی کنونی خود را اندازه گیری کنید و سپس به مرور زمان آنرا افزایش دهید.

من اولین بار این مقاله را در سال 2000 نوشتم و سپس به صورت مکرر و پیوسته به این روش بارها و بارها مراجعه کردم حداقل هر 6 ماه یکبار این کار را کرده ام . و به من این آگاهی را می دهد که الان دقیقاً از وقتم چه جوری دارم استفاده می کنم . آخرین بار چندماه قبل از آن استفاد کردم و تمام وقت هایی که در چند روز صرف کردم را ردیابی کردم و خیلی خوشحال شدم وقتی فهمیدم که فضای خیلی کمی است که می توانم آنها را بهبود ببخشم برای من 5 سال طول کشید که بتوانم به این نقطه شعف برانگیز برسم اما بالاخره حس می کنم از وقتم دارم به صورت کارایی استفاده می کنم . ولی بازهم روزهای غیر کارآمد هم حالا و هم بعدها خواهم داشت. اما این روزها ، جزئ استثناها هستند بیشتر وقت ها که من یک نگاهی به روزهای گذشته می کنم فکر می کنم  "من واقعاً کلی کار امروز کردم و خیلی سخت میشه بهتر از این کار کرد" . پنج سال قبل من می دانستم چه چیزی نیازاست که انجام بدهم خیلی برام طول کشید تا نظم وقدرتی پیدا کنم تا بتوانم این کارها را به صورت مداوم و با این کیفیت انجام دهم ، و اصلاً هم آسان نبود.

زمانی که شما مسیر توسعه کارآیی فردی خود را پیگیری می کنید شاید باعث بشه روزهایی موهای خود را بکنید ودندان های خود را از غضب به هم بفشارید ، اما بالاخره ، بهره خود را می دهد و جبران می کند. من فکر می کنم بسیاری از افراد به سمت این ایده که کارآمدتر کارکنند براساس حس قلبی ، خود جذب می شوند. زیاد نبوغ نمی خواهد تا بفهمید اگرشما به صورت کارامدتری کار کنید. کارهای زیادی را به پایان می رسانیدو در نتیجه خیلی سریع نتایج کارها برای شما انبار می گردند. کارآیی فردی به شما این اجازه را می دهد تا بتوانید فضای کافی برای آنچه حس می کنید که بایستی انجام داده شوند ، بسازید. سالم غذا بخورید، ورزش کنید، سخت کارکنید، روابط بهتری داشته باشید، یک زندگی اجتماعی فوق العاده داشته باشیدو تفاوت خلق کنید.

به عبارت دیگر یک چیزی برای بخشیدن و دادن داشته باشید. بدون سطح بالایی از کارآیی فردی شما مجبورید ازچیز یا چیزهایی که برای شما خیلی هم مهم هستند ، چشم پوشی کنید. بین سلامتی و کار خود تناقض خواهید داشت بین کار و خانواده همینطور بین خانواده و دوستان ، حرفه ایی شدن به شما این توانایی را می دهد که ازهمه اینها لذت ببریدبنابراین مجبور نیستیدبین کار یا خانواده یا برعکس یکی را انتخاب کنیدشما می توانید هر دو راداشته باشید.

البته ماشین وار کار کردن هم یک ابزار از بین وسیله های زیاد دیگر موجود دنیا است و به شما این اجازه را می دهد که کارآمدتر کارکنید. ولی به شما نمی گوید چه چیزی را بایستی در اولویت اول خود قراردهید. ماشین وار کارکردن یک ابزار سطح پایین است سخت کار کردن الزاماً به معنی هوشمند کارکردن نیست اما این ضعف ماشینی کار کردن منکر قدرت آن در بین ابزارهای رشد فردی شما نخواهد بود. زمانیکه تصمیم گرفتید که یک سری کارها را باید انجام دهیدو نقشه راه خودرا جلوتر برای خود کشیدیدهیچ چیزی بهتر از ماشینی کارکردن نمی تواند کمک دست شما باشد. در بلند مدت نتایجی که به دست می آورید از کارهایی است که انجام داده ایدو ماشینی کار کردن ، همش در مورد کارکردن است. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

پشتکار

هیچ چیزی در دنیا نمی تواند جای پشتکار را بگیرد استعداد نخواهد توانست هیچ چیز شایع تر از افراد بااستعداد ناموفق نمی باشد نبوغ نمی تواند جایگزین پشتکار باشد نابع های جایزه نگرفته تقریباً یک ضرب المثل شده است . تحصیلات نمی تواند جایگزین پشتکار باشد دنیا پراز افراد تحصیل کرده بی خانمان است . پشتکار و عزم جزم تنها قادران مطلق ، خداگونه هستند و ورد و تکیه کلام "این کار را می کنم" همیشه مشکلات انسانی را حل کرده و حل خواهد کرد.

-          از Calvin Coolidge

پشتکار پنجمین و آخرین رکن و اساس انضباط شخصی است.

پشتکار چیست ؟

پشتکار توانایی ادامه کار و فعالیت بدون توجه به فکر و احساس ، شما به کارتان ادامه می دهید حتی زمانیکه دوست دارید آن کار را ترک کنید.

وقتی بر روی هدف های بزرگ ، کار می کنید انگیزه شما مثل موجی که به ساحل برخورد می کند گاهی اوج و گاهی فروکش می کند.بعضی اوقات شما بسیار با انگیزه خواهید بود و بعضی وقت ها هم این جوری نخواهید بود. اما این انگیزه شما نیست که نتایج را تولید می کند بلکه کارهایی که انجام می دهید این کار را می کنند. پشتکار به شما اجازه ادادمه دادن به کار را ، حتی زمانیکه انگیزه چندانی ندارید را می دهد ودر نتیجه شما می توانید نتیجه ها را انبارکنید .

پشتکار درنهایت ، انگیزه خودش را ایجاد می کند اگر شما خیلی ساده فقط به انجام یک کاری ادامه دهید سرانجام به نتیجه هایی می رسید و نتیجه می تواند انگیزه دهنده خوبی باشد. به عنوان مثال ممکن است در مورد رژیم گرفتن و ورزش کردن زمانیکه 3کیلو از وزنتان را برای اولین بار کم کرده باشید و حس کنید که لباس های تان کمی آزادتر به نظر می رسند بسیار شوق و هیجان بیشتری خواهید داشت.

چه زمانی بایستی تسلیم گردید؟

آیا همیشه می باید شما  پشتکار به خرج دهید و هرگز تسلیم نشوید؟البته که نه ، برخی وقت ها ، ترک کردن وتسلیم شدن یکی از بهترین گزینه هاست .

آیا شما هرگز د رمورد شرکتی به نام Data-O-Darf شنیده اید؟ در مورد شرکت مایکروسافت چطور؟ هردو شرکت توسط آقای بیل گیست و پل الن راه اندازی شدند Data-O-Darf نام اولین شرکتی بود که در سال 1972 آنها راه انداختند. شما می توانید داستان Data-O-Darf را از این لینک مطالعه کنید . آقای گیتس و الن شرکت مذکور را چندین سال قبل از انداختن آن در توالت ، اداره می کردند . آنها تسلیم شدند البته که آنها با را ه اندازی شرکت مایکروسافت کاربهتری را راه اندازی کردند.

اگر آنها از شرکت Data-O-Darf دست نمی کشیدند و چه کسی امروز یک مجموعه کامل از جوک از شرکت مایکروسافت و بیل گیتس داشت .

پس چه جوری شما می فهمید که الان بایستی ادامه دهید یا اینکه تسلیم شوید و دست از کار بکشید؟

آیا نقشه شما همچنان درست و دقیق است؟ اگر نیست آنرا به روز نمایید . آیا هدف شما همچنان صحیح است ؟اگر نیست آن را به روز کنید یا اینکه آنرا ترک کنید  . هیچ افتخاری در چسبیدن به هدفی که دیگر برای شما الهام بخش نیست، وجود ندارد. پشتکار به معنی لجاجت نیست.

یادگیری این درس در عمل برای من خیلی سخت بود.من همیشه باورداشتم که نباید تسلیم شوم وقتی که هدفی را تنظیم کردم باید سخت به آن بچسبم تا به پایان برسد. کاپیتان هم با کشتی و تمام متعلقات آن به ته دریا می رود اگر من در تمام کردن پروژه ایی که شروع کرده بودم شکست می خوردم . احساس گناه خیلی بدی داشتم.

سرانجام من پی بردم که این کار یک کار بی معنی و مزخرف است .

اگر شما به عنوان یک انسان دارید رشد می کنید هر سال نسبت به سال قبل خود یک فرد متفاوت تر می شوید و اگر به صورت آگاهانه مسیر رشد فردی خود را دنبال کنید بنابراین تغییرات شما اغلب سریع و خیلی زیاد خواهند بود. در واقع شما نمی توانید تضمین کنید که اهدافی که امروز برای خود تنظیم می کنید ، اهدافی خواهند بود که یک سال بعد از امروز هم آنها را دوست داشته باشیدکه حتماً ، به آنها برسید.

اولین کارتجاری من نرم افزار چابک  بود که در سال 1994 آنرا را ه اندازی کردم تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم ولی بعد از اینکه این شرکت را بیشتر از ده سال ، اداره کردم آماده یک کار جدید بودم الان هم در کنار این کارم آن شرکت را می گردانم ولی تمرکز تمام وقت من بر روی آن کار اصلاً نیست . یک یا دو ساعت وقت در هفته برای نگهداری آن می گذارم به این خاطر که به نحوی آنرا طراحی کردم که تا حد  ممکن به صورت خودکار عمل کند و یک درآمدی هم در ضمن برای من ایجاد کند. تا حدودی که می خواستم هم موفق بوده است. می توانستم ادامه دهم و آن شرکت را بزرگتر نمایم ولی متوجه شدم که دیگر تمایلی به صرف وقت وزندگی ام برای ساخت بازی های کامپیوتری ندارم ، ایجاد یک شرکت طراحی بازی ، آرزوی سن 22 سالگی من بود و بعد از ساخت و انتشار یک دو جین بازی ، من حس کردم که به هدفم رسیدم و یک استیو 22 ساله از این کار هم خیلی راضیه ، اما الان من هدف های و آرزوهای دیگری دارم .

آیا من شرکت نرم افزاری چابکم را رها کردم : شما می توانید این را بگویید اما دقیق تر آن این خواهد بود که بگویم من تحت تزریق دیدگاهی که خیلی برای من مهم است ، قرار گرفتم . اگر من با لجاجت به کار نرم افزارم ادامه می دادم این سایت هرگز به وجود نمی آمد. من داشتم که بر روی یک بازی جدید به جای کتاب جدیدم ، کار می کردم.

برای اینکه فضا برای هدف جدید خود ایجاد کنید. ما مجبوریم که هدف های قدیمی خود را به پایان برسانیم یا حذف کنیم و برخی وقت ها هدف های جدید آنقدر ضروری و الهام بخش هستند که دیگر مجالی برای به پایان رساندن هدف قدیمی تان وجود ندارد. آنها مجبورند نصفه تمام شده طرد شوند ، همیشه من از انجام این کار ناراحت می شدم ، اما می دانم که لازم است . سخت ترین قسمت ان این است که آگاهانه و با هوشمندی تصمیم بگیریدیک پروژه قدیمی راحذف کنید با اینکه می دانید هرگز به اتمام نخواهد رسید من یک پوشه پر از ایده های طراحی بازی و نسخه اولیه بازی های جدیدی را دارم که هرگز نور آفتاب روز را نخواهند دید. تصمیم گرفتن برای ترک آن پروژه ها به دست خودم برای من واقعاً سخت بود. وقت خیلی زیاد برد تا بتوانم این را درک کنم . ولی برای رشد من لازم بود تا بتوانم این کار را انجام دهم .

همچنان من مجبورم که مشکل هدف هایی که قبلاً تنظیم کردم و شاید با توجه به رشد شخصیتی من در سال جدید، قدیمی و دورافتاده به نظر می رسند را حل کنم . چه جوری این مشکل را من حل کردم ؟ فریب دادم . من به این نکته پی برده بودم که تنها روشی که می توانم هدف گذاری بلندمدت برای خودم انجام دهم و به آنها بچسبم و عمل کنم این است که آنها با مراحل رشد من همخوان باشند.

دنبال کردن رشد شخصی یک پای ثابت و پایدار من برای مدت طولانی مدت بوده است . حتی اگر چه به صورت پاردوکسی در همین حال حاضر هم من در حال تغییر وعوض شدن هستم. پس به جای تلاش برای تنظیم یک مجموعه اهداف ثابت مثل کاری که برای راه اندازی شرکت نرم افزاری ام انجام دادم ، تنظیم اهداف پویا و گسترده را شروع کردم و با مراحل رشد من سازگار بودند. این کار تجاری جدید من (این سایت )به من این اجازه را می داد که به صورت کامل رشد شخصی را پیگیری کنم ، هرآنچه را یاد می گرفتم با دیگران به اشتراک می گذارم و پخش می کنم . پس رشد به تنهایی یک هدف است هم برای من و هم برای دیگران. این یک رابطه همزیستی ایجاد می کند که بوسیله آن بازخوردهای کمک به دیگران ، به رشد شخصی من بازگشتی داشت و هممچنین باعث تولید ایده های جدیدی برای کمک به دیگران می شد. هر فردی که این سایت را در طول یک سال قبل خوانده باشد احتمالاً می تواند تاثیر آن را در عمل حس کرده باشد.

دنبال کردن مستقیم و با آگاهی رشد شخصی تنها نوع ماموریتی است که برایم درمانگر است . اگر ماموریت سرمایه گذاری در املاک را ماموریتم خودم کنم شاید بعد از چند سال ، افسرده شوم ، تا وقتی که می خواهم به صورت نامحدود رشد کنم مجبورم که یک سطح از کارهای چالش برانگیز برای خودم داشته باشم و همیشه سطح میله سختی کار را بالاتر ببرم من نمی توانم اجازه دهم که چیزهای اطرافم خیل کسل کننده شوندو خطر افتادن به دام الگوی رفتاری خودپسندی برایم رخ دهد.

ارزش پشتکار در لجوجانه چسبیدن به گذشته نیست بلکه ازدیدن آینده به وجود می آید. و آنقدر نیرو و اجبار دارد که تقریباً هر چیزی را به واقعیت تبدیل می کند. این دیدی که من الان نسبت به آینده دارم خیلی وسیع تر از دیدی است که من زمانی برای شرکت نرم افزاری چابک ام داشتم . توانایی کمک به رشد دیگران وحل بیشتر مشکلات و مسایل خیلی سخت آنها برایم بسیار بسیار الهام بخش تر از سرگرم کردن مردم است . این ارزش هارا زمانیکه من شرکت نرم افزاری چابک را داشتم هم باور داشتم به خاطراینکه من عاشق بازی های با منطق معما گونه بودم که مردم را به چالش بکشاند تا فکر کنند . اغلب باعث این شد که من این فرصت را برایم به وجود آورد تا من یک سری بازی را منتشر کنم که برایم من پول ساز بود. اماهیچ مساله ومشکلی را از مردم حل نکرد.

پشتکار در فعالیت از پشتکاردر دیدگاه می آید . وقتی که در مورد چیزی که می خواهیددید گاه ،  خیلی روشن و واضحی دارید به نحوی که دیدگاه شما تغییری نکند ، شمابه صورت ثابت – با پشتکار در آن مورد کار می کنید وثابت بودن در کار و عمل ، ثبات در نتیجه را تولید خواهد کرد.

آیا می توانید یک بخشی از زندگی خود را که بیانگر عملکرد با پشتکار به مدت طولانی و بلند مدت شما در آن قسمت بوده است را مشخصاً بگویید ؟من فکر می کنم اگر شما بتوانید چنین بخشی را مشخص کنید،من فکر کنم با این کار بتوانید سرنخ ماموریت و هدف زندگی خود را بفهمید –چیزی که برای آن می توانید با عشق و علاقه و نظم وانضباط فردی خودتان به نحوی که بر روی یکدیگر هم افزایی داشته باشند کار نمایید.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

قدرت نیروی اراده

تفاوت بین یک شخص موفق  با دیگران د رکمبود قدرت استقامت یا در کمبود دانش نیست بلکه در کمبود اراده است . 

Vince Lombardi

قدرت اراده مثل یک حرف زشت د راین روزها است . چه تعداد تبلیغ تجاری تماشا کرده اید که سعی دارند محصولات خود را جایگزین قدرت اراده ، جای بیاندازند آنها شروع  می کنند به گفتن اینکه قدرت اراده کار نمی کند و بعد سعی میکنند که چیزی را به شما بفروشنده که "سریع وآسان"  عمل می کند مثل یک قرض رژیم یا یکسری تجهیزات ورزشی تخیلی ، اغلب آنها حتی یکسری نتایج غیرممکن دریک دوره بسیار کوتاه را نیز تضمین می کننداین یک نوع شرط بندی ایمن است به دلیل اینکه افرادی که قدرت اراده کمی دارند احتمالاً وقت نخواهند گذاشت که آن محصولات بی فایده و بی ارزش را برگردانند.

اما حدس بزنید ، قدرت اراده کارمی کند اما درجهت اینکه بهترین نتیجه را از آن بگیرید شما باید یاد بگیرید که چه چیزی را می توان و چه چیزی را نمی توان با آن انجام داد. افرادی که می گویند قدرت اراده کار نمی کند اغلب به نحوی از آن استفاده می کنند که فراتر از حد وقابلیت های این توان است .

قدرت اراده چیست ؟

قدرت اراده ، توانایی شما در انتخاب یکسری فعالیت و کار و سپس چسبیدن به انجام آن کارهاست.

قدرت اراده یک نیروی اشتیاق است که در یک مدت کوتاه به اوج خود می رسد آن را به عنوان یک یورش یک دفعه ای در نظر بگیرید. خیلی سریع می سوزد و تمام می شود اما اگر هوشمندانه هدایت گردد طوفانی به پا خواهد که شما بتوانید با استفاده از آن برنیروی مقاومت درمقابل حرکت خود ، غلبه نمایید و یک حرکت واقعی ایجاد نمایید.

نیروی اراده ، نوک نیزه یا پیشران ،نظم و انضباظ شخصی است در تشبیه به مثال جنگ جهانی دوم ، قدرت اراده مانند روز –D  خواهد بود. هجوم Normandy – که یک مبارزه وجنگ خیلی بزرگ بود که موجی در جنگ راه انداخت و باعث شد تا همه چیز در یک جهت جدید به حرکت درآید. با اینکه یک سال طول کشید تا به روز پیروزی در اروپا برسد. ولی انجام چنین تلاش و این مقدار کار هر روز در آن جنگ ، عملاً ،غیر ممکن بود.

قدرت اراده یک نیروی متمرکز شده است. شما انرژی خودرا جمع می کنیدو یک نیروی فشار به جلو با قدرت بالا ایجاد می کنید به صورت راهبردی یا استراتژیکی به نقاط ضعف مشکلات خود حمله ویورش می برید تا آنها را بشکنید و آن نقطه ها اجازه مانورهای بزرگ تر برای پیشروی در منطقه (مشکلات) را به شما می دهد تا کاملاً مشکل را ازبین ببرید.

برنامه قدرت اراده شامل مرحله های ذیل است :
1- یک هدف را انتخاب کنید 
2-نقشه حمله را خلق کنید 
3-نقشه را اجرا کنید .

بااستفاده از قدرت نیروی اراده شاید برای عملی کردن مرحله های یک و دو زمان داشته باشید اما وقتی به مرحله سوم رسیدید بایستی سریع و خیلی محکم به آن ضربه بزنید.

سعی نکنید به روشی که نیروی اراده بسیار بالایی در هرروز نیاز داشته باشد بر مشکلات و کارهای چالش برانگیز خود حمله کنید نیروی اراده همیشگی نیست ، اگر شما بخواهید از آن برای یک مدت طولانی استفاده کنید، می سوزید. نیروی اراده انرژی مورد نیازشما را ،فقط برای یک مدت کوتاه ، فراهم می کندکه در بیشتر موارد ، سوخت چند روز شما است .

ازنیروی حاصل از قدرت اراده برای ایجاد حرکتی استفاده کنید که خودش باعث دوام خودش باشد.

بنابراین اگر نیروی اراده را فقط برای یک مدت کوتاه ،باقدرت انفجاری بالا ، می توان استفاده کرد پس بهترین روش به کارگیری آن چیست ؟ به چه روشی می توان از لغزش و افتادن به دام الگوهای بد قدیمی ، بعد از اینکه قدرت انفجاری نیروی اراده تمام شد ، جلوگیری کرد؟

بهترین روش استفاده از نیروی اراده این است که یک ناحیه پیشروی ایجاد کنید به طوری که از آن قسمت پیشروی های بیشتری را بدون اینکه نیاز به نیرویی به اندازه نیروی ایجاد کننده اولیه ، داشته باشید.

روز-D را به خاطر بیاورید کشورهای متحد یک منطقه پیشروی درست کردند بعد از آن جاده پیشروی آن بسیار سهل تر گردید. اگر چه اطمینان از موفقیت از این نقطه هم ، کاربسیار سختی بود . به ویژه در بخش های نزدیک به مرزهای فرانسه ، قبل از اینکه تانک های Rhino ، شروع به شخمم زدن نیروهای نازی کنند.با این حال این کار خیلی آسانترشده بود نسبت به اینکه بخواهند این تمرکز و مقدار انرژی و هماهنگی را در 365 روز یکسالل و در یک حمله گسترده ،حفظ کنند.

بنابراین روش درست استفاده از نیروی اراده این است که منطقه پیشروی درست کنید به نحوی که یک تغییر دایمی در آن بخش خلق کند وپیشروی از آن بخش برای شما بسیار آسانترباشد. از نیروی اراده خود برای نیاز به نیروی دایمی با قدرت بالا به مدت طولانی ، بکاهید.

مثال:

بیایید حرف های بالا را در یک مثال جمع کنیم فرض کنیم هدف شما کاهش 10 کیلو از وزن تا ن است تصمیم دارید رژیم بگیرید.اراده نیازدارید و با این قدرت اراده یک هفته اول رژیم هم کاملاً ، OK هستید . اما د رطول چند هفته بعد شما دوباره به دام عادت های بدغذایی گرفتار می شوید وو تمام وزنی را که از دست داده اید ، برمی گردد. شما مجدداً ، بایک رژیم غذایی دیگر تلاش می کنید اما نتیجه همچنان یکسان است . شما نمیی توانید اراده لازم را به صورت طولانی مدت برای رسیدن به هدف کاهش اضافه وزن در خود حفظ کنید.

این کار خیلی سخت است ودلیل اش هم این است که اراده یک نیروی موقتی و زودگذراست . برای یک دوی 100متری مناسب است نه برای یک دوی ماراتن ، اراده نیاز به تمرکز دارد و تمرکز آگاهانه ، درزهای زیادی دارد. و نمی توانید آنرا برای یک مدت طولانی حفظ کنیدیک چیزی بالاخره حواس شما را پرت خواهد کرد.

روش رسیدن به هدف بااستفاده درست از نیروی اراده به این صورت است که بپذیرید از این نیروی انفجاری قدرت اراده،به صورت یک مدت خیلی کوتاه می توانید استفاده کنید شاید در بهترین حالت ممکن ، چند روز بتوانید. بعد از آن این نیروی اراده ، ذوب می شود و تمام می گردد. بنابراین روش بهتر استفاده از این نیرو این است که محیط اطراف خود را به گونه ایی تغییر دهیم که دیگر نیازی به این نیرو و این شدت از نیرو، مثل زمان ایجاد اولیه ، نداشته باشیم . نیازدارید از قدرت اراده خود برای برپاسازی یک منطقه پیشروی در سواحل هدف ، استفاده نمایید.

شما می نشینید و یک نقشه و برنامه درست می کنید و این کار هم نیاز به انرژی آن چنانی ندارد و این  کاررا می توانید طی چند روز انجام دهید.

سپس تمامی هدف های مختلفی را که نیازدارید بزنید را مشخص می کنید اگر دوست دارید که شانس موفقیت داشته باشید.

اولاً تمامی غذاهای آشغالی که نیاز است از آشپزخانه شما خارج شوند شامل هر چیزی که میل و علاقه شما دارید و باعث اضافه وزن شما می گردد، بعد نیازدارید این غذاها را با غذاهای جایگزین کنید تا به شما کمک کنند تا بتوانید وزن خود را کم کنید مثل میوه ها وسبزی جات ، دوم اینکه می دانید اگر گرسنه به منزل تان برسید و چیزی برای خوردن وجود نداشته باشد وسوسه خوردن غذاهای فست فودی خواهید کرد. تصمیم بگیرید که آخر هرهفته ، پیشاپیش ، غذاهای یک هفته آینده را درست کنید. با این روش شما همیشه یک چیزی برای خوردن داخل یخچال خواهید داشت. آخر هر هفته چند ساعت وقت برای این که میوه هایی که لازم دارید بخریدو غذاهایی هفته آینده را درست کنید ، کنار بگذارید. علاوه براین یک کتاب آشپزی که با استفاده از آن دستورپخت غذاهای سالم را یاد یگیرید ، تهیه کنید درمورد نمایشگر های وزن اطلاعات به دست می آورید و یکی از آنها را که در نزدیکی محل شما است را پیدا کرده و یک جلسه حضوری به انجارفته و ثبت نام می کنید. یک چارت از وزن خود درست می کنید و آنرا برروی دیوار حمام خود می چسبانید. یک معیار خوب به دست می آورید که با استفاده از آن هم وزن و هم میزان چربی خود را اندازه گیری کنید ، لیستی از وعده های غذایی ساده درست می کنید (5 نوع وعده غذایی برای صبحانه ، 5 نوع وعده غذایی برای نهار، 5 نوع وعده غذایی برای شام ) و آنها را برروی در یخچال خود نصب می کنید .... همگی اینها در نقشه راه شما بایستی نوشته شود.

حالا نوبت عمل کردن فرا می رسد که بایستی سریع و محکم عمل کنید –احتمالاً ، همگی آنها را می توانید در یک روز اجرا کنید در اولین جلسه نمایشگر وزن خود حضور پیدا کنید و همه چیزهایی که می خواهید به دست آورید. آشپزخانه خود را از تمام غذاهای ناسالم ، پاک کنید ، میوه های جدید و کتاب آشپزی جدید و یک ترازوی جدید بخرید ،چارت وزن خود و وعده های غذایی سالم خود را روی در یخچال نصب کنید دستورپخت هایی که دوست دارید ، انتخاب  وبرای یک هفته خود غذا درست کنید.

تا آخر روز شما از قدرت اراده خود نه برای گرفتن رژیم به صورت مستقیم بلکه برای مهیا ساختن شرایطی که باعث آسان ترشدن ، دنباکردن رژیم می شود ، استفاده می کنید. وقتی که صبح روز بعد بیدار می شودی متوجه می شوید محیط اطراف شما به صورت خارق العاده ایی مطابق با برنامه شما تغییر کرده است. یخچال شما پرشده است از غذاهای سالمی که ازقبل آماده شده است و آماده برای خوردن اند. بنابراین مشکل غذاهای آشغال در منزل خود ندارید. شما عضو یک کلوب نمایشگر وزن شده اید وهر هفته در جلسه های آنها شرکت خواهیدکردیک وقت مشخص برای خریدمیوه ها و آماده کردن غذا برای خودتان کنار گذاشته ایدولی باز هم نیاز به یک نظم و انضباط خاصی دارید که بتوانید رژیم خود را بگیرید. و تا این جا شما چیزهایی را تغییر داده اید که بدون انجام این تغییرات رژیم گرفتن کار بسیار بسیار مشکل وسختی است.

اینها پست های قبلی من در مورد اینکه به شما یکسری ایده های بیشتری در مورد تغییر محیط می دهد :
محیط هدف ها را به شما اجبار می کند

آیا دوستان شما قفس شما هستند یا آسانسورترقی تان؟
سیستم حسابداری شخصی شما

از قدرت اراده برای یورش بردن به مشکلات به صورت مستقیم استفاده نکنیداز قدرت اراده برای یورش و حمله به موانع اجتماعی و محیطی که مشکلات را محکم می کنند و باعث پایداری آنها می شوند استفاده کنید. ابتدا یک ناحیه پیشروی درست کنید سپس موقعیت خود را تقویت کنید (مثل تبدیل کردن کارها به عادت ها که در چالش 30 روز توضیح داده ام ) عادت ها انجام کارها را به صورت خودکار در می آورند طوری که به نیروی اراده خیلی کم برای ادامه دادن نیاز باشد و به شما امکان عملی کردن هدف هایتان را می دهد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

انضباط شخصی :کار سخت


بزرگترین راز زندگی این است که هیچ راز بزرگی وجود ندارد، هدف شما هر چه است شما می توانید به آن برسیداگر تنها اراده داشته باشید که کار کنید
 –Oprah Winfrey

سخت کوشی هنوز یک حرف زشت و ناپسند دیگر است .

کارسخت تعریف می گردد:          
تعریف من ازکارسخت ، کاری است که شما را به چالش بکشاند
چرا کارهای چالش برانگیز مهم اند ؟چرا نباید فقط کارهای آسان را انجام دهیم ؟بیشتر مردم آنچه که آسان است را انجام می دهند و ازکارهای سخت فرار می کنند و این دقیقاً جایی است که شما بایستی برعکس کارکنید. فرصت های سطحی و کوچک زندگی بوسیله انبوهی از افرادی که به دنبال آنچه آسان هستند ، غصب شده است. 
کارهای چالش برانگیز سخت را معمولاً می بینی که بر روی آنها رقابت خیلی کمی وجود دارند و همچنین فرصت های بسیاری را می سازند.

یک معدن طلای آفریقایی ، 3کیلومتری پایین تر وجود دارد که دهها میلیون دلار برای اکتشاف هزینه دارداما یکی از معدن های بسیار سوددهنده در دنیاست. معدنچی ها می بایستی مشکلات چالش برانگیز زیادی را می باید با حجم بالایی از کارسخت و سخت کارکرن ، حل کنند ولی در نهایت کارشان به نحو بسیار عالی جبران می گردد.

من زمانی را که داشتم در سال 1999 بازی کامپیوتری Dweep را می نوشتم چهار ماه تمام وقت برای ایجاد سند طراحی آن وقت گذاشتم تا بتوانم 5 صفحه سند را ایجاد کنم که در واقع منطق معماری درون بازی بود و به این امر پی برده بودم که یک طراحی درست بی نهایت کارسخت  وچالش برانگیزاست . بعد ازاینکه طراحی تمام شد بقیه کارها 2 ماه بیشتر زمان نبرد –برنامه نویسی ، کارهنری ، موسیقی ، صداگذاری ، نوشتن فایل نصبی و راه اندازی بازی.

من تمام وقتم را عمداً صرف کاربرروی طراحی بازی کردم به خاطر اینکه باور داشتم این نقطه ایی بود که از این نقطه می توانستم به مرز رقابتی که نیاز داشتم ، برسم . به این نکته واقف بودم که نمی توانم با تاکید برروی خصوصیات فنی پایه نمی توانم با بقیه رقبا ، رقابت کنم. قبل ازاینکه بازی ام را شروع کنم درمورد بازار رقابت تحقیق کرده بودم و بازی های خیلی زیادی را دیده بودم که من به آنها "میوه های آویزان پایین درخت" می نامم وحجم بسیار زیادی از بازار ، با انبوهی از بازی های قدیمی و بازی هایی که درست کردن آنها آسان بود ، اشباع شده بودوخیلی از بازی های اولیه من هم که نقص در یک طراحی خوب داشتند هم از این دسته بودند. مانند اکثر بازی های تیرو کمان –هدف –شلیک

طراحی یک بازی خوب و اصیل با یک منطق بازی یکتا و نایاب ، بسیار بسیار کارسختی است اما به یک نوع بسیار قشنگ جبران می کند. Dweep جایزه صنعت نرم افزارهای اشتراکی را درسال 2000 بردو نسخه بهبود یافته این بازی هم سال بعد ، این جایزه را برد. در پی موفقیت این بازی ، مصاحبه ایی از من توسط گزارشگر نیویورک تایمز  به عمل آمد. مصاحبه من بهمراه یک عکس خیلی قشنگ در بخش تجارت مجله در 13 ژوئن 2001 چاپ گردید. از اولین نسخه آن در اول ژوئن 1999 تا کنون این هفتمین سال متوالی است که Dweep ، همچنان به فروش می رسد. در صورتیکه این بازی نمی تواند با تکنولوژی های بازیی امروزی رقابت کند همانطوری که نمی توانست با تکنولوژی هایی که در زمان خودش هم بودند ، رقابت کند. اما همچنان میی تواند در زمینه یک طراحی خوب با بهترین ها این بخش ، رقابت کند. من متوجه شده بودم که بسیاری از مردم یک بازی با یک طراحی خوب با گرافیک قدیمی را به یک بازی سطحی و سبک دارای تکنولوژی روز دنیا ، ترجیج می دهند. موفقیت بلند مدت درر این بازی ، این درس را برایم به ارمغان همراه داشت که کارسخت جبران می کند.

هیچ راهی برای Dweep برای اینکه این قابلیتی را داشته باشد که به مدت طولانی آنرا سرپا نگه دارد، وجود نداشت اگر من هم راه آسان را در فاز طراحی انتخاب می کردم و می رفتم من 3 کیلومتر عمیق تر حفرکندم بنابراین کار را برای هر فرد دیگری ، برایی اینکه بتواند رتبه این بازی را در بازار بازی ها از من بگیرد، خیلی خیلی سخت و مشکل کردم . برای این که ازمن ببرند بایستی عمیق تر حفر کنند و تعداد کمی هستند که این توانایی را دارند به خاطر اینکه طراحی یک بازی خلاقانه بی نهایت کار مشکلی است . هرفردی می تواند بگوید که من یک ایده بازی خیلی خوب دارم اما در عمل برای اینکه آنرا به یک چیز قابل پیاده سازی ، سرگرم کننده ومبتکرانه تبدیل کند، کار مشکلی را در پیش رو دارد. زمانیکه من به بازی هایی که عمر موفقیت آنها بیشتر از 5 سال بود نگاه می کردم ، به صورت مکرر ، اراده به انجام کارسخت را که دیگران تمایل واراده ایی برای از پادرآوردن آن نوع کار را ندارند ، می دیدم و هنوز هم بازار از بازی های چرت و پرتی پراست که همگی دارای یک نوع منطق بازی اندو حتی از زمانیکه من شروع کردم ، بازار شلوغ ترهم شده است.

کارهای سخت و چالش برانگیز ، عموماً با نتایج فوق العاده ، وصل شده اندمطمئن باشید شما هم می توانید هر ازچندگاهی ، شانس بیاوریدو یک مسیر آسان برای موفقیت پیدا کنید، اما آیا شما قادر به نگهداری موفقیت خود هستید یا اینکه موفقت شما اتفاقی بوده است ؟توانایی انجام دوباره آن را دارید؟وقتی که دیگران فهمیدند شما باچه روشی آن کار را انجام دادید آیا خودتان را بایک بازار پر از رقیب تصور می کنید؟

وقتی که این نظم را به زندگی خوذ می دهید که هرچه کارسخت است را انجام دهید به سرزمینی از نتایج دسترسی پیدا می کنید که دیگران از آن دوری کرده اند. اراده به انجام آنچه مشکل و سخت است مثل داشتن کلید شخصی اتاق گنج است.

یک چیز قشنگ در مورد کارسخت این است که یک قانون فراگیر و جهانی است و به صنعتی که شما در آن کار می کنید ، ربطی ندارد. کارسخت را می توان برای رسیدن به نتایج بلند مدت در هر زمینه کاری ، استفاده نمود.

من از همین نگرش برای ایجاد کارتجاری رشد فردی استفاده کردم من کارهای خیلی سخت را انجام دادم من موضوعاتی را بررسی کردم که دیگران انجام نداده بودندو تقریباً ، میوه های آویزان پایین درخت را چیده بودند. سعی و تلاش زیادی کردم تا موضوعات را عمیقاً ، موشکافی کنم و به دنبال طلا بگردم.

مطالب خیلی زیادی را خواندم و تحقیق های زیادی را انجام دادم ، مقاله های بسیار بلندی را نوشتم و بهترین ایده هایم را به صورت رایگان در اختیار گذاشتم بنابراین به صورت مداوم خودم را مجبور می کردم که بهتر از بهترین های خودم عمل کنم . من این سایت را از اکتبر سال قبل راه اندازی کردم و به صورت تمام وقت برروی آن کار می کنم بدون اینکه دریافت پولی از آن داشته باشم .

همزمان من در ToastMaster ها برای ایجاد مهارت سخنرانی (سالگرد یک سالگی این کارم دوم ژوئن بود) ، دارم سخت کار می کنم. من در2 تا کلوپ مختلف عضو هستم و 6-7 جلسه در ماه شرکت می کنم. پس از یک ماه از عضو شدنم افسر برگزیدهه کلوپ شدم و همچنین برای پست نفردوم کلوپ هم برگزیده شدم . تمام سخنرانی هام را به صورت رایگان انجام می دهم و تا به حال هر مسابقه سخنرانی را که شرکت کردم ، برنده شدم .اگر من تمام این وقتم را در تجارت قبلی ام صرف می کردم الان خیلی خیلی بیشتر پول داشتم. این یک کار سخت است و من احتمالاً ، حداقل یک سال دیگر هم به آموزش نیاز دارم تا آمادگی حرفه ای شدن را به دست بیاورم.با این وجود قصد دارم بهایش را پرداخت کنم هرچقدر زمان ببرد و قصد ندارم راه آسان را انتخاب کنم که به یک پست ظاهری برسم و درآن نقطه بارها و بارها شکست بخورم.من به صحنه سخنرانی نمی روم که یک مشت حرف های سطحی و جزیی در مورد کمک به خود بگویم وتشویق وچک حقوقم را ازاین کاردریافت کنم و در پایان هم حرف هایم به هیچ کسی کمکی نکند. اگر سالها زمان نیاز دارد، سالها زمان ببرد.

من از همین شیوه برای نوشتن کتاب خودم استفاده می کنم حجم بالایی از کارسخت دارداما من می خواهم این کار را انجام دهم تا کتابی باشد که مردم تا ده سال آینده هم آنرا مطالعه کنندو نوشتن چنین کتابی حداقل 10برابر سخت تر است از کتاب هایی است که هر روز درقفسه های کتابفروشی ها در بخش منتسب به روانشناسی می بینید. بیشتر این کتاب ها یکسال دیگر ازقفسه ها ، برداشته می شوندو افراد خیلی کمی ، آنها را به خاطر می آورند.

کارسخت ،جبران می کندهر زمان شخصی ، خلاف این را به شما گفت ، مراقب سخنرانی فروش که با "سریع و آسان" به اوج می رسدباشید که بعد این حرف ، چه خواهد آمد. ظرفیت بالاتر شما برای انجام کارهای سخت ، پاداش و جایزه های بیشتری را در چنگ شما قرار می دهد. هرچه عمیق تر حفرکنید،گنج های بیشتری را پیدا خواهید کرد.

سالم بودن یک کارسخت است. پیداکردن و حفظ یک رابطه موفق ، کارسختی است . بزرگ کردن بچه ها کارسخت است . منظم بودن کارسخت است . تنظیم اهداف ، برنامه ونقشه کشیدن برای رسیدن به آنها و در مسیر رسیدن به آنها حرکت کردن هم کاردشواری است. خوشحال بودن هم کار سختی است (خوشحالی واقعی از اعتماد به نفس بالا می آید نه از نوع تقلبی آن "انکار و فرار")

کارسخت دست در دست با قبول کردن و پذیرفتن قدم برمی دارد یکی از چیزهایی که شما می بایستی قبول کنید این است که  بدانید چه قسمت هایی از زندگی تان وجود دارند که جز با کارسخت ، تسلیم شما نمی شوند. 
شاید شما شانس پیداکردن یک رابطه کامل کننده نداشتید شاید تنها چیزی که لازم است رخ دهد این باشد که شما قبول کنید از آنچه تاکنون دوری و فرار می کردید، مجبور شوی آنها را انجام دهی .

شاید شما می خواهید وزن تان را کم کنید شاید زمانش رسیده باشد که قبول نمایید که مسیر رسیدن به هدف تان نیازمندیک رژیم غذایی منظم و ورزش کردن است (هردو کارسخت اند)

شاید شما می خواهید درآمدتان را افزایش دهیدشاید شما باید قبول کنید که تنها راهی که ممکن است به این هدف برسید این باشد که شما می باید حجم بالایی از کارهای سخت را انجام دهید.

وقتی که دوری کردن وترسیدن از کارسخت را متوقف نمایید، زندگی شما به یک سطح کاملاً جدیدی می رسد و به راحتی برآن کار مسلط می گردید. آن را به جای دشمن ، متحدو هم پیمان خود بسازیدتا یک ابزار قوی و کارآمد در کنارخود داشته باشید.  
            

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

ساختن انضباط شخصی

فلسفه من از اینکه چگونه می توان انضباط شخصی را ساخت به بهترین وجه توسط یک مثال بیان می گردد.انضباط شخصی مثل ، یک ماهیچه است هرچه بیشتر آنرا آموزش دهیدو ورزش کنید ، قوی تر می شوید.هرچه کمتر آموزش دهید ، ضعیف تر می گردد
همانطوری که افراد مختلف قدرت بدنی و فیزیکی متفاوتی دارند ، هرکدام از ما هم  در سطح انضباط شخصی ، متفاوتی قرارداریم  و هر فردی تا حدودی انضباط شخصی دارد اگر شما می توانید نفس خود را برای چند ثانیه نگه دارید پس شما هم یک حدی از انضباط شخصی را دارا می باشید. اما همه افراد سطح انضباط شخصی خودشان را تا یک درجه مشخص یکسان، رشد نداده اند.

همانطور که ساختن ماهیچه زمان بر می باشد ساختن انضباط شخصی هم زمان نیاز دارد.

روش ساختن انضباط شخصی ، مانند استفاده از یک برنامه آموزشی وزنه برداری برای ساختن ماهیچه بیشتر است این به معنی بلند کردن وزنه هایی است که نزدیک به حداکثر توانایی شما برای بلند کردن است . نکته این است که زمانی که آموزش وزنه برداری می بینید وزنه هایی را که در حداکثر توانایی شما است را بلند می کنید و با این کار ماهیچه های خود را تحت فشار قرارمی دهید به طوری که دیگه بیشتر نتوانید بلند نمایید و بعد در این نقطه ، استراحت می کنید.

به همین شیوه ، روش پایه برای ساختن انضباط شخصی این است که شما کارهای چالش برانگیزی را برزمین می زنید که اولاً بتوانید آنهارا انجام دهید و ثانیاً در مرز وحداکثر قدرت شما قرارداشته باشند. این به معنی این نیست که شما برای انجام کاری ، هر روز تلاش کنید و هرروز هم نتوانید آنرا انجام بدهیدو شکست بخوریدو همچنین به معنی این هم نیست که در محدوده امن وراحت خود بمانید و حرکت نکنید. اگر تلاش کنید وزنه ای را بلند کنید که حتی نمی توانید آنرا تکان دهید. یا اگر وزنه ایی را که بلند می کنید برای شما خیلی راحت و سبک است در هر دوصورت شما رشد نخواهید کرد. بنابراین شما می بایستی وزنه ها / کارهای سختی را که درحداکثر توانایی کنونی شما قراردارند را بردارید اما اینها هم تا حدودی بالاتر از آن حدی که در آن شما احساس راحتی می کنید ، باید باشند.

آموزش روبه رشد یا افزایشی به معنی این است که هرزمان که شما موفق شدید باید حد چالش برانگیز یا حدی که برایتان سخت است را افزایش دهید . اگر شما با وزنه های قبلی خود همیشه کار کنید ، قوی تر نخواهید شد. همچنین اگر خودتان را در زندگی به چالش نکشید نظم یا انضباط شخصی به دست نخواهید آورد.

همانطوری که  بیشتر افراد ، دارای ماهیچه های خیلی ضعیفی در مقایسه با ماهیچه هایی که می توانند با تمرین و ورزش کردن به دست آورند ، دارا می باشندبسیاری از مردم در سطح خیلی ضعیفی از انضباط شخصی قراردارند.

وقتی تلاش می کنید انضباط شخصی خودتان را بسازیداین یک اشتباه است که خیلی سخت تلاش کنید و اگر به دنبال این هستید که کل زندگی خود را با تنظیم هدف های جدید یک شبه تغییر دهید، و این انتظار را دارید که آنها را به صورت مداوم از فردا دنبال نمایید مطمئناً شما شکست خواهید خورد. مثل این است که شخصی که اولین روز وارد باشگاه وزنه برداری می گردد بخواهد یک وزنه 150 کیلویی را برای بلند کردن انتخاب نماید ، که به نظر شما احمق وکودن باید باشد که بخواهد همچین کاری را انجام دهد.

اگر شما می توانید 5 کیلو بردارید پس فقط 5 کیلو بردارید هیچ خجالت و شرمی نکشید که  از اینکه ازکجا شروع می کنید .من وقتی که تازه با یک مربی شخصی بدنسازی چندین سال قبل شروع کرده بودم را به یادمی آورم که برای اولین بار برای پرس سینه تنها می توانستم میله 3.5 کیلویی را بدون اینکه وزنه ایی به آن وصل باشد ، بردارم کتف هایم خیلی ضعیف بودند دلیل اش هم این بودکه  هرگز آنها را تمرین و ورزش نداده بودم . اما پس از چند ماه توانستم وزنه های 30 کیلویی را بلند کنم. به همین شیوه اگر شما الان خیلی نامنظم هستید ، از همان یک ذره نظمی که دارید استفاده کنید و مجبورید که نظم بیشتری را با همین یک مقدار نظمی که دارید بسازیدو هرچه نظم بیشتری ایجاد کنید زندگی برای شما راحت تر خواهد بود. و به نقطه ایی خواهید رسید که کارهای چالش برانگیزی که زمانی برای شما غیر ممکن بودند، در آن نقطه برای شما بازی های بچگانه به نظر برسند. دقیقاً هرچه قوی تر شوید همان وزنه های قبلی برای شما سبک تر و سبک تر می گردند.

خودتان را بابقیه مردم مقایسه نکنید که این کار هیچ کمکی نخواهد کرد. شما چیزی را به دست می آورید که انتظار به دست آوردنش را داشته باشید. اگر شما فکر می کنید ضعیف هستید ، همه افراد اطراف شما قوی به نظر می رسند. اگر شما قوی هستید ، بقیه آدم ها خیلی ضعیف به نظر میرسند. هیچ امتیازی برای انجام دادن این کار نیست . خیلی راحت نگاه کنیدکه الان کجا قرارداریدو در نظر داشته باشید که هرچه جلوتر می روید ، بهتر می شوید.

با یک مثال شروع کنیم:
فرض کنیم که شما می خواهید توانایی خودتان را برای انجام 8 ساعت کار خالص در زمانی که محل کار خود حضور دارید ، ارتقا دهید و می دانید که این کار یک تفاوت فاحش در پیشرفت کاری تان ایجاد می کند. من امروز به یک برنامه رادیویی گوش می دادم که می گفت مطالعات نشان می دهد کارمندان اداری به طور متوسط 37 درصد از زمان کاری خود را صرف صحبت کردن با اطرافیان خود می کنند و این نکته را هم بیان نکرد بیشتر از 50 درصد از زمان کاری خود را صرف انجام کارهای غیر موثر می کنند، بنابراین این کار شما یک رشد و ارتقای ، بسیار چشمگیر خواهد بود.

شاید تلاش کنید که 8 ساعت کار خالص بدون تسلیم شدن به عوامل پرت کننده حواس تان داشته باشید اگر بخواهید که یک روزه این کار را انجام دهید روز بعد به صورت مفتضحانه ایی با سر به زمین خواهید خورد. کارکردن خیلی هم عالی است اما شما سعی کردید که در یک نوبت تمرین روز اول 8 ساعت کامل تمرین و ورزش کنید و این میزان برای شما خیلی زیاد است بنابراین یک کمی به عقب برگردید و برای 5 روز در طول یک هفته از خود بپرسید که چند ساعت می توانید به صورت خالص کار کنید؟ آیا شما این توانایی را دارید که با تمرکز کامل یک ساعت در روز کار کنید و این کار را به مدت 5 روزدر یک هفته تکرار کنید؟ اگر نمی توانید این کار را 30 دقیقه و یا هرچقدر که می توانید شروع کنید؟اگر موفق شدید و یا اینکه بعد از مدتی این مقدار به نظرتان خیلی کم و آسان بود ، میزان کار یا چالش خود را بالاتر ببرید.

زمانیکه در این کار برای یک هفته مهارت پیدا کردید ، هفته دیگر حدآنرا بالاتر ببریدو به این تمرین خود تا زمانی که به هدفتان برسید، به صورت مستمر و افزایشی کارکنید.

همانطور که می دانید تشبیه  و مثالها هرگز کامل نیستند. اما من از این کار فایده های زیادی برده ام با افزایش وزن میله در هر هفته ، شما در حد توانایی خودتان باقی می مانید و در طول زمان قویتر میگردید اما زمانیکه در حال تمرین وزنه برداری هستید کار واقعی که انجام می دهید ، هیچ به نظر میرسد. فایده اصلی این کار در بالا و پایین آوردن وزنه ها نیستند فایده وسود اصلی از رشد ماهیچه های شما ، به دست می آید. با این وجود زمانیکه شما نظم شخصی خود را می سازید ، از کاری که آنرا انجام می دهید هم سود می کنید و این معرکه است که شما در حین اینکه یک چیز بارزش تولید می کنید ، قوی تر هم می شوید.

درطول این هفته بر5 رکن و پایه نظم وانضباط شخصی ، عمیق تر نگاه خواهیم انداخت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نعمت الله دوستی نوری

سخت کوشی و انجام کارهای سخت

سخت کوشی 

ادبیات موفقیت ، صدها و هزاران است که با فواید حاصل از سخت کوشی گره خورده است اما چرا برخی از افراد "سخت کوشی" را در این روزها را یک حرف زشت و ناپسند می بینند و حس می  کنند.
من سخت کوشی را به عنوان چیزی که چالش برانگیزاست ، تعریف می کنم و کارسخت و سخت کار کردن بر روی آن کار(به عنوان مثال وقت گذاشتن برای اینکه یک کاری را به پایان رساندن) برای رسیدن به موفیت ضروری هستند.

مشکل زمانی رخ می دهد که افراد در مورد یک کار چالش برانگیز به عنوان یک کار دردآور یا ناراحت کننده را می بینند آیا کارهای چالش برانگیز ، ضرورتاً ، دردآور و زجرآور هستند؟ خیر البته که نیستند. درحقیقت ، کلید اصلی برای پیروزی این است که یادبگیریم از کارهای چالش برانگیز لذت ببریم و از سخت کارکردن در این موارد ، احساس خوشحالی کنیم .

چراکارهای چالش برانگیز؟ به این دلیل که کارهای چالش برانگیز زمانیکه به درستی انتخاب شوند، تلافی می کنند ، این نوع کارها ، کارهایی هستند که افراد دارای شخصیت کوچک از آنها دوری خواهند کرد. اگر شما برداشت کردید که من دارم می گویم که افرادی که از کارهای سخت و چالش برانگیز اجتناب می کنند یک نقص شخصیتی دارند ، دقیقاً درست فکر کردید. و یک مطلب جدی این است که اگر شما از کارهای سخت و چالش برانگیز دوری کنید در حقیقت از انجام هر آنچه به موفقیت منجر می شود ، پرهیز می کنید. برای اینکه ماهیچه های شما قوی تر گردندیا ذهن شما ، تیزتر  شود نیازدارید که آنها را به چالش بکشید با انجام تنها کارهایی که آسان هستند. به یک تنبلی فیزیکی و فکری و یک سری نتایج در سطح معمولی ، می رسید و بعداً حج بسیار زیادی از زمان و تلاش خود را صرف این خواهید کرد که چرا چنین تنبلی از نظر شما قابل قبول است درعوض اینکه یک قدم به جلو بردارید و یک یا چند کار سخت و چالش برانگیز را انتخاب کنید.

به زمین کوبیدن کارهای چالش برانگیز، شخصیت شمارا می سازددقیقاً مثل بلند کردن وزنه ها که ماهیچه ها را می سازند ودوری کردن از چالش ها ، ترک کردن مسیر رشد شخصیت شماست.
این بسیار طبیعی است که ماتمایل داشته باشیم که ازآنچه چالش برانگیز است ، دوری کنیم بنابراین اگر مایک چالش را یک مساله کاملاً زجرآور، ببینیم ، حتماً از آن دوری خواهیم کرد. اما باانجام این کارها ما از یکسری موارد رشد بسیارمهم در شخصیت خودمان ، دوری کرده ایم ، بادانستن این موضوع که طبیعت در اغلب موارد به شدت ، سخت گیر و چالش برانگیزاست. ما بایستی یادبگیریم تا به جای ترسیدن از مسایل به شدت عاشق این کارها باشیم . مانند یک بدنساز که می تواند یادبگیردکه دردحاصل از انجام یک "مرتبه دیگر" تمرین ها را دوست داردتا اشک ، تارهای ماهیچه خود را درمی آوردو به آنها اجازه می دهدکه با قدرت رشد کنند اگر ازدرد ، دوری کنید رشد و پیشرفت را هم فراموش کنید. این یک حقیقت است هم برای ساختن ماهیچه ها و هم برای ساخت شخصیت خودتان.

فلسفه عمومی زمانیکه می گوید باهمین نقص و کمبودها هم زندگی تان  را به پیش ببرید، پیامد چنین سیستم فکری و باور این است که شما  بایستی کنترل زندگی خود را با توجه به این کمبود ونقص هم بایستی به دوش بکشیددرصورتیکه یک آدم غیر فعال هستید واجازه می دهیدکه زندگی همینطوری بگذرد ، این نحوه کارکردن خیلی هم خوب است. ولی اگر شما اینجا هستید تا برزندگی به جای سواری دادن خود سوار شوید مجبورید قبول کنید که جریان زندگی تان شما را به کجامی برد. و یادبگیریدکه آن را دوست داشته باشید و بدانیدکه برخی اوقات جریان به سوی درستی حرکت نمی کند و شما هم می توانید انتخاب کنید که با آن هم گام شوید و سرانجام به یک شرایط بغرنج در زندگی خودتان برسیداگر جا وجاهایی که نیازبوده است که شما کنترل جریان را به دست بگیریدو نگرفته اید.

به عبارت دیگر ، یک راه جایگزین دیگر برای این نگرش که یک نیرویی خارجی وجود دارد که آن نیرو باعث حرکت شما در جریان زندگی می شود می تواند این باشد که خودتان هم ایجاد جریان جلوبرنده ، زندگی و هم کنترل جریان زندگی را به دست بگیرید. این روش بسیار بسیار سخت و چالش برانگیزاست اما در عین حال جایزه ها و پاداش های بسیار زیادی را دربردارد. شما فقط به این محدود نیستید که تجربه های زجرآور و غیر موثر داشته باشید. با اراده کردن و قبول کردن برداشتن کارهای سخت و چالش برانگیز ، شما می توانید بیشتر از آنچه که می خواهید می توانید داشته باشید.

اگر من فقط با جریان موهومی آسان زندگی ام می رفتم ، هرگز یاد نمی گرفتم که بخوانم ، بنویسم یا تایپ کنم اینها موارد چالش برانگیزی بودند چه اتفاق هایی در زندگی من رخ می داد اگر من برعکس جریان آسان و طبیعی زندگی حرکت نمی کردم . اگر من هیچکدام از مدارک دانشگاهی ام را نمی گرفتم اگر من کار تجاری خودم را شروع نمی کردم هیچ نرم افزاری را نمی توانستم توسعه دهم و هرگز برایم مقدور نبود که در دوی ماراتن شرکت کنم . همراه شدن با جریان آسان زندگی ، چنین نتایجی وجود ندارد و مشخص است که اصلا نمی توانستم هیچ گونه سخنرانی عمومی داشته باشم این سایت هرگز ایجاد نمی گردید. و همگی این نتایج از سوارشدن برجریان زندگی و راندن آن به وجود آمده است نه با همراه شدن با جریان زندگی .

من باوردارم که همیشه یک جریان ونیرویی در زیر بستر زندگی در طول زمان وجود دارد. اما من خودم را به عنوان همکار خالق ، جریان زندگی می بینم من می توانم جریان زندگی را سوار شوم در هنگامی که جهت آن همسوی جهتی است که می خواهم بروم و یا می توانم پیاده شوم و برق نمایش وجودخودم را در موقعی که لازم باشد ، نشان دهم .

زمانی که شما یاد می گیرید که به جای یک قربانی ناچیز و افلیج در زندگی باشید، راننده زندگی خود باشید. در این زمان گرفتن یک کارسخت و چالش برانگیز ، بسیار آسانتراست و همچنین تحمل سختی های کارچالش برانگیز ، اگر نیاز باشد بسیار بسیار آسانتر خواهد بود. شما کم کم یاد می گیرید که لذت بیشتری را به رشد شخصیتی که حاصل کرده اید را نسبت دهید تا از اینکه یک ذره ناراحتی را تجربه نمودید ، بازگو نمایید. و عادت می کنید که مدت زمان بیشتری را در خارج از منطقه امن و راحتی خود بگذرانید . کارسخت کردن را به دید چیزی نگاه می کنید که می دانید منجر به رشد خارق العاده شما می گردد. و در پایان عقلانیت و مسولیت پذیری خودتان را پرورش می دهید و به این نقطه از آگاهی می رسید که یکسری از اهداف هرگز به زندگی شما راه پیدا نخواهند کرد مگر اینکه شما با نیروی اجبار آنها را به زمان میوه دادن برسانید.
زمانیکه به این دیدگاه می رسید و به خودتان می گویید "اگر من همیشه از کارهای سخت پرهیز کنم ، هرگز موارد
X,Y,Z را تجربه نخواهم کرد" در این صورت برای شما خیلی راحت تر خواهد بود که فواید حاصل از انجام کارهای سخت را در آغوش بگیرید. با انجام ندادن کارهای سخت شما چه چیزهایی را از دست خواهید داد؟شما هرگزیک دوی ماراتن را شروع نخواهید کرد و یا با دلبر آرزوهای خود ازدواج نخواهید کردیااینکه هرگز یک ثروتمند چندین میلیاردری نخواهید شدو یا اینکه یک تفاوت واقعی در دنیا ایجادنخواهید کرد. شما مجبورخواهید بود که بنشینید و ببینید که جریان زندگی برای شما ، چه چیزی را فراهم خواهد ساخت که این هم معمولاً ، سطح میانگین و معمولی جامعه خواهد بود. شما در حالت عادی یک فضایی را اشغال کرده اید و می میرید انگار نه انگار که در دنیا اتفاقی رخ داده است و دنیا بدون شما فضای بیشتری خواهد داشت در صورتیکه وجود نداشته باشید(باتئوی هرج و مرج و بدون مقاومت وایستادگی)

اگر شما می خواهید به یک سری از اهداف بزرگ و دوست داشتنی خود برسید مجبورید که به انجام دادن کارهای سخت ، عشق بورزید. کاری سخت است که تفاوتی خلق کند .کاری است که نتایج کودکانه را از نتایج یک آدم عاقل ، جدا می کند. شما همچنان می توانید مانند یک کودک زندگی کنید و شدیداً امید داشته باشید که زندگی همیشه و در همه حال آسان خواهد بود. ولی بدانید که تا زمانیکه به دنیای کودکانه خود چسبیده اید ، دارید برروی اهداف دیگران به جای هدفهای خود تان کار می کنید . شما منتظر به وجودآمدن فرصت هایی برای خودتان به جای خلق موقعیت و فرصت ها ، هستید. و با این سطح دیدگاه ، کارکردن شما هم اهمیتی ندارد.

زمانی که یادمی گیرید که سخت کارکردن را به جای "فرار کردن از آن " در آغوش بگیرید این قابلیت را به دست می اورید که اهداف بزرگ خود را عملی کنید و هیچ اهمیتی ندارد که چقدر زمان می بردکه به آنها برسید. شما موانعی را که باعث شده است تا دیگران متوقف شوند را ، از بین خواهید برد.اما چه چیزی را تا این جای کار به دست می آورید ؟ شما از در آغوش کشیدن سخت کوشی چه چیزی را به دست می آورید؟

هدف

وقتی که برای یک هدف بزرگ زندگی می کنید پس سخت کارکردن یک گزینه انتخابی برای کار شما نیست بلکه یک نیاز و ضرورت است اگر زندگی شما هدف واقعی ندارد می توانید از سخت کارکردن خودداری کنید،و اهمیتی هم ندارد چون شما خودتان تصمیم گرفته اید که زندگی تان به صورت کلی ارزش چندانی ندارد. پس چه کسی اهمیت می دهد که شما سخت کارکنید یا اینکه راه راحت برای زندگی کردن را انتخاب کنید؟ اما اگر شما یک هدف باارزش را برای زندگی خود انتخاب کرده اید و آن هم نیاز دارد که سخت کار کنید تا به آن نقطه برسید.و می دانیدکه هرهدف باارزشی و با اهمیتی  نیاز به کارسخت و سخت کارکردن بر روی آن کار سخت دارد. مجبوریدقبول کنیدتنها راهی که می توانید به هدف و مقصود خود برسید و آن را تکمیل خواهدکرد ، در آغوش کشیدن سخت کارکردن و سخت کوشی می باشد.زمانیکه شما با یک هدف بزرگتر از خودتان ، هدایت می گردیدهدفتان است که شمار را فراتر ازترس و نفس شخصی تان بالا می بردبالاتر از یک بچه کوچولوی دماغو که فکر می کند از سخت کارکردن باید فرارکند. سخت کوشی را بدون زحمت زیاد در آغوش می کشیدکودک درون تا با یک انسان بالغ و عاقل که مسوولیت به سرانجام رساندن کارهایش را می پذیرد ، جایگزین می گردد و می داند که بدون متعهدبودن و انجام هزاران و صدها هزار کار ، هدف شما قابل رسیدن و عملی شدن نخواهد بود.

آروزی ذوب شدن در سختی

شمابه من نشان دهید فردی را که ازسخت کارکردن دوری کرده است و من به شما نشان خواهم داد کسی را که هنوز هدف خودش را پیدا نکرده است زیرا هر کسی که هدف خود را بشناسدسخت کوشی را در آغوش می گیرد. و بهای این کار را بااراده و مصمم پرداخت می کنند.

اگر شما هدف خود را درزندگیتان پیدا نکرده ایددر دنیای انسان های بالغ و عاقل که شروع شده است ، اصلاً به حساب نمی آیید شما تنها یک کالای آب آورده هستید از جریانی که یک شخص دارای هدف ایجادکرده است ، می باشید. اگر یک کم عمیق تر فکر کنید خودتان هم این را متوجه خواهید شد. اگر واقعاً می خواهید تفاوتی در دنیا ایجاد کنید سخت کارکردن بسیار ارزشمنداست و را ه میانبری وجود ندارد.

هدف و سخت کاری ، دوست های گرمابه و گلستان یکدیگرندهدف همان چرای زندگی است . سخت کاری همان ، چگونگی انجام کار است . هدف همان چیزی است که کار را به عشق به کار تبدیل می کند ودرد حاصل از سخت کارکردن را به لذت تعهد، عشق ،حل مساله و وقف کارکردن تبدیل می کند. درد را به نقطه قوت تبدیل می کندو سرانجام شما را به نقطه ایی می رساند که در مقابل لذتی که از قوی ترشدن خود می برید، هرگز درد را حس نمی کنید.  

یکبار دیگر ، همه چیز به هدف و مقصود ختم پیدا کرد یک هدف یک مقصود یک معنی برای زندگی خود خلق کنید و هر روزبا آن زندگی کنیدو بسیاری از عادت های موفقیت مثل سخت کوشی و کارسخت را انجام دادن به صورت خودکار در سرجای خود قرار خواهندگرفت. به این پی ببرید که چرا ، چرا شما اینجا هستید زندگی شما به چه دردی می خورد؟این یک تست نهایی از آزادی اراده شما است . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰